خودشناسی :
مهمترین مسئله انسان، شناخت خود است و باید از ورود به جامعه خود را بشناسد، فطرت و نهاد خود را شکوفا و به حد کمال برساند که در اینصورت به سعادت می رسد. اما چنانچه غفلت کند استعدادهایش را نیابد و شکوفا نکند و فقط نیازهای دنیایی خود را برآورد از مرتبه انسانیت به حیوانیّت تنزل می کند.
شناخت انسان همواره از سوی بزرگان توصیه شده و بسیار حائز اهمیت است. منظور از شناخت انسان در این مبحث، دارای استعداد بودن و نیروهایی برای مهم خود و جهان و تکامل انسانی است. اگر انسان با تأمّل و تفکر، امکانات و استعدادهایی که برای رشد و تکامل در او آفریده شده است بشناسد بهتر می تواند سرمایه های وجودی اش را به کمال برساند.
قرآن کریم نیز طی آیاتی از جمله : سوره طارق (5)، مریم (67) و مائده (105) انسان را دعوت به خودشناسی نموده و آنرا بزرگ ترین سعادت و کامیابی توصیف کرده. همچنین فریاد خود را بشناش که در معبد دلفی خطاب به سقراط، از نظریات اساسی تاریخ فسلفه، خودشناسی بوده ایت بنابراین در اهمیت خودشناسی هیچ شک . شبهه ای نیست.
«انسان قبل از هر چند باید به ارزیابی و شناخت دقیق توانایی خود بپردازد».
دلایل ضرورت خودشناسی :
1 ) مقدمه کمال انسانی : نقطه آغاز شناخت، سرمایه های درونی است.
2 ) پیش درآمد جهان شناسی : شناخت جهان پس از تعامل انسان با جهان خارج از خود است.
3 ) مقدمه ی خود شناسی : خودشناسی مقدمه خداشناسی و محبت و معرفت به خدا است که خود قابل تأمل است.
4 ) حلال مشکلات انسان : بسیاری از مشکلات انسان ریشه در عدم شناخت انسان از خود است.
حقیقت انسان :
دو دیدگاه در مورد حقیقت انسان وجود دارد. گروهی حقیقت انسان را نادی دانسته و معتقدند با قوانین مادی مبتنی بر حس و تجربه است که می توان انسان را شناخت و اصولاً تمام تحلیلهای آنها در باب انسان مادی گرایانه است و براساس این تحلیل، انسان با مردن و متلاشی شدن جسمش نابود می گردد.
گروه دیگر علاوه بر بعد مادی انسان، به بعد غیر مادی او نیز اعتقاد داشته و برای انسان علاوه بر جسم مادی، حقیقتی به نام روح، قائلند. ادیان الهی بویژه دین اسلام گروه دوم همراهند. محور همه ادیان الهی روح آدمی است و توجه آنها به جسم انسان بنا به تأثیر آن در روح است روح غیرمادی انسان با قوانین برخاسته از علوم حسی و تجربی قابل مطالعه و بررسی نمی باشد براساس این تحلیل روح با مردن انسان و متلاشی شدن جسم از بین نمی رود بلکه حیاتی جاودانه را در عالم آخرت در پیش می گیرد. قرآن کریم نیز انسان را علاوه بر جسم مادی بهره مند از روح الهی می داند و حقیقت انسان را روح کاو معرفی می کند.
روح انسان حاوی دو بعد است :
1 ) ادراکی : در دو حوزه عمل و نظر فعالیت می کند.
2 ) گرایشی : به دو دسته حیوانی و انسانی تقسیم می شود.
1 ) بعد ادراکی : اگر متعلق شناخت، اشیاء آنگونه که هستند یا خواهند بود باشد به آن حوزه شناخت نظری می گویند ولی اگر متعلق شناخت، عمل انسانی از جهت خوب و بد، بایدها و نبایدها باشد به آن حوزه شناخت عملی گویند.
2 ) بعد گرایشی : همان تمایلاتی هستند که با روح انسان سرشته شده اند. و به دو دسته تقسیم شده اند.
ادراک نظری : شناختی که از طریق صورتها و مفاهیم ذهنی برای انسان حاصل می شود علم حصولی می گویند.
قوای علم حصولی :
1 ) حسی 2 ) عقلی.
گاهی انسان بدون واسطه، مستقیماً به متعلق شناخت و یا وجود عینی و واقعی آن آگاهی دارد که به آن علم حضوری می گیوند مانند آگاهی انسان به حالات خود گاهی متعلق علم حضوری، خدا و امور مرتبط به خداست که به آن شهود عرفانی نیز می گویند.
ادراک عملی : حکمیت علمی عبارت است از علم به تکالیف و وظایف انسان.
گرایشهای حیوانی : این گرایشها میان حیوان و انسان مشترکند. مانند گرایش و میل به جنس مخالف.
2 ) گرایشهای انسانی : گرایشها و تمایلاتی اند که به انسان اختصاص دارند و یا دست کم نشانه های آنها در حیوانات کمتر مشاهده می گردد. از گرایشهای اصیل انسانف میل و محبت به خداست که از وی جدایی ناپذیرد است به طوری که می توان انسان را موجود متأله یا دین ورز نامید.
ایمان :
آرزوی اسنان، نیل به سعادت و خوشبختی است و ایمان راه رسیدن به این سعادت است. ایمان، امری است معنوی و حالتی روحی که جایگاه آن قلب آدمی است شناخت واقعی امور روحی و معنوی از طریق علم حضوری میسر می شود. ایمان مصدر باب افعال و از ریشه امن است به معنای جای گیر شدن اعتقاد در قلب، یا تصدیق چیزی با اطمینان و نیز و شوق به چیزی یا کسی است و در هر دو معنا، مفهوم ایمنی در کار است. ایمان، تصدیق قلبی و اقرار زبانی و عمل به ارکان و اعضاست. (امام رضا (ع)).
شخصی دارندۀ ایمان را «مؤمن» می خوانند. اعتقاد و تصدیق قلبی به خدا روز قیامت/ روز قیامت/ کتب آسمانی/ ملائکه و پیامبران و به تعبیری امور غیب ایمان است و کسی که به همۀ این امور تصدیق و اعتقاد قلبی دارد و در عمل نیز به آنها پای بند است، «مؤمن» می گویند.
برای درک بهتر ایمان باید رابطه میان ایمان با معرفت و علم و عمل و اراده و ... را دانست.
ایمان و معرفت : از دیدگاه قرآن کریم ایمان مبتنی بر معرفت و علم است؛ ولی چنین نیست که اگر معرفت و علم وجود یابد، ایمان نیز ضرورتاً وجود پیدا کند. ایمان به معنای علم نیستغ ولی مبتنی بر آن است؛ زیرا ایمان به آنچه نمی شناسیم، معنا ندارد. همچنین قرآن، ایمان را مبتنی بر معرفت می داند و بدین سان، از دیدگاه قرآن کریم بدون معرفت، اجر و ارجی ندارد.
بنابراین سوره فاطر (35) خشیت الهی که از لوازم ایمان است، ناشی از علم و آگاهی به خداوند است :
از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می هراسند.
در اسلام، ایمان مبتنی بر شناخت و معرفت است؛ ولی در مسیحیت، انسان باید نخست ایمان بیاورد تا بفهمد نه اینکه نخست بفهمد و سپس ایمان بیاورد.
ایمان و عقل : از دیدگاه اسلام، ایمان دینی، منافات با عقل ندارد و در حوزه فلسفه دین، هنگامی که بحث ایمان و عقل مطرح می شود منظور از آن بحث، رابطه ایمان و عقل است. اسلام معتقد است که عقل و دین دو موهبت الهی است که خداوند به بشر ارزانی داشته است و آدمی با این دو می تواند به سعادت جاودانه برسد. عقلف دین را و دین، عقل را تأیید می کند. که آیات بسیاری به این موضوع اشاره شده از جمله :
سورهای یوسف (2)، انفال (22)، ملک (10)، و بقره (170).
ایمان و عمل :
از دیدگاه اسلام میان ایمان و عمل ارتباط تنگاتنگی وجود داردف هر چند از لحاظ مفهوم، متمایزند. در برخی روایات دربارۀ ایمان و عمل آمده است که خداوند یکی را بدون دیگری نمی پذیرد. عمل نمود ظاهری ایمان است.
ایمان و اختیار :
انسان در اعمال خود، آزادی و اختیار دارد. آدمی از سر اختیارف به خدا ایمان می آورد یا کفه می ورزد. اگر ایمان بیاورد شایسته ی ستایش و اگر کافر شود مستحق مذمت است. خداوند در آیات فراوانی، اختیاری بودن ایمان را به صراحت بیان می نماید از جمله سوره کهف (29)، اعراف (40).
متعلقات ایمان : همه متعلقات ایمان به توحید و ایمان به خدا بازمی گردد. یعنی اعتقاد به نبوّت، معاد، امامت، قرآن، کتب الهی و ... از لوازم ایمان به خداست. چون خداوند رب انسان است و یکی از صفات او حکمت است، به اقتصای ربوبیت و حکمت لازم (است که پیامبرانی را برای هدایت اسنان ها برانیزد. بدین سان ایمان به خدا، ایمان به انبیا را در پی دارد). قرآن کریم نیز در طی آیاتی متعلقات ایمان را اینگونه برشمرده :
1 ) ایمان به خدا، 2 ) ایمان به آخرت، 3 ) ایمان به رسالت پیامبر اسلام و انبیاء گذشته، 4 ) ایمان به قرآن کریم و کتب الهی پیشین، 5 ) ایمان به ملائکه، 6 ) ایمان به امامت، 7 ) ایمان به عالم غیب که در این بین ایمان به خدا، ایمان به رسالت و ایمان به معاد از اهمیت ویژه ای برخوردارند و اصول دین محسوب می شوند.
هرچه ایمان فرد قویتر باشد، ظرفیت وجودی او بیشتر بالا می رود و سعادت بیشتری نصیب او می گردد. مرتبه ی برتر ایمان آن است که فرد به درجه ی عصمت می رسد و هدفی جز رضایت خداوند ندارد. از آنجا که ایمان مبتنی بر معرفت است و جلوه ی آن عمل صالح است، چون معرفت مؤمن عمیق تر گردد و عمل صالح او بیشتر می شود، ایمان او نیز استواری بیشتری می گیرد. متون اسلامی به روشنی از وجود مراتب مختلف ایمات سخن گفته اند. روایات معصومین نیز گواهی می دهد که ایمان دارای مراتب و درجات است.
اثبات وجود خدا :
از موضوعات بنیادی و بسیار مهمی که اندیشه بشر را همواره به خود مشغول داشته و نیز موضوع محوری همه ادیان، وجود خداست. نظریات متفاوتی در باب اثبات وجود خداست. برخی فیلسوفان و متکلمان مسلمان وجود خدا را بدیهی و بی نیاز از دلیل و به تعبیری فطری می دانند و بر این عقیده به قرآن و روایات معصومین تمسک می کنند. در حالیکه متفکران اسلامی با استنتاج برخی آیات و روایات وجود خدا را بدیهی می دانند. بدیهی نیست و نیاز به استدلال و برهان دارد. برخی دیگر علی رغم اینکه به بداهت وجود خدا اذعان دارند، وجود برهان و استدلال را مایه تنبه و توجه به این امر بدیهی می دانند.
برهان فطرت :
راه های شناخت وجود خدا : 1 ) سیر در آفاق 2 ) سیر در انفس
1 ) از راه سیر آفاق : انسان با مشاهده مخلوقات و تدبر در حدوث و امکام و نظم پدیده ها به وجود خالق و مدبری دانا و توانا پی می برد.
2 ) از راه سیر در انفس : با تأمل در خود در می یابد که نسبت به خدا شناخت قلبی و بی واسطه دارد و در برابر چنین خدایی که کمال مطلق است سر تعظیم فرود می آورد. راه انفس را می توان به تعبیری «راه فطرت» نامید.
معنای فطرت :
اموری را می توان فطری دانست که آفرینش موجود اقتضای آنها را دارد و دارای سه ویژگی می باشند :
1 ) در همه افرد یافت می شود ولی کیفیت متفاوتی دارند.
2 ) همواره ثابت اند.
3 ) نیاز به تعلین و تعلم ندارند.
امور فطری انسان :
1 ) شناخت های فطری، که هر انسان بدون نیاز به آرامش از آنها برخوردار است.
2 ) میل ها و گرایش های فطری که مقتضای آفرینش هر فردی است.
فطرت خداجویی :
پرستش خدا نوعی خداجویی است. ممکن است این خداجویی بر اثر تعلیم و تربیت نادرست و تأثیرات محیطی و ژنتیکی کم فروغ گردد؛ ولی نابود نمی شود و در اوضاع و شرایط دوباره نمودار خواهد شد.
راه های شناخت خدا :
1 ) عقلی : عقل می تواند وجود موجودی را که غنی با لذات است، اثبات کند.
2 ) سود در آفاق و انفس : در پرتو این مطالعه انسان می تواند به برخی اوصاف الهی راه یابد.
3 ) قرآن و روایات : پس از آنکه وجود خدا و برخی صفات او و همچنین بعثت و برخی صفات کمالی پیامبر (ص) به اثبات می رسد می توان از طریق قرآن و روایات معصومین (ع) بسیاری از صفات الهی را باز شناخته اند.
4 ) کشف و مشهود : روش عقلی محض را روش صیقلی و روش کشف و شهود را روش عرفانی می گوئیم.
انواع صفات خدا :
1 ) صفات ثبوتی یا سلبی : ذاتی : آن دسته از صفات که از ذات الهی انتزاع می یابند.
فعلی : صفاتی که از ارتباط ذات الهی با مخلوقات انتزاع می شوند.
2 ) صفات ذاتی یا فعلی
3 ) صفات نفسی و اضافی آن دسته از صفات اند که ذات الهی بدون لحاظ نیست و اضافی، به غیر ذات، به آنها متصف می شود. مانند حیات الهی که نیازمند نسبتی خارج از ذات نیست ، ولی صفت اضافی به لحاظ مفهومی مشتمل بر نوعی اضافی به خیر است.