جامعه انسانی در برگیرنده انسان ها و میراث بشری است. تعامل انسان ها فرهنگ را در محیط پدید می آورد که به طور مداوم تکامل می یابد. مطالعه تاریخ تکامل فرهنگی در گذشته نشان می دهد که به دنبال انقلاب صنعتی تغییرات عمده ای در کل ساختار نظام اجتماعی - فرهنگی جامعه بشری رخ داده است. جهان در چند قدمی انقلاب بزرگ دیگری به نام انقلاب اطلاع رسانی قرار دارد که تاثیر بنیادین آن بسیار بیشتر از انقلاب صنعتی بوده است.
انقلاب اطلاع رسانی را می توان برای بیان فرهنگ ها و اندیشه ها به کار گرفت. استفاده صحیح و مناسب از این فناوری ها سطح گفتگوی تمدن ها را در میان ملل مختلف ارتقا می بخشد و از میان برداشتن فواصل فیزیکی میان ملل و اقوام مختلف، امکان بیان و شناخت فرهنگ ها را هموار ساخته است. به کارگیری این فناوری ها در کتابخانه های امروزی شیوه های سنتی اشاعه اطلاعات فرهنگی را دچار تغییر و تحولات اساسی کرده و دستاوردهای نوینی را برای ارتقای سطح تعاملات فرهنگی در سراسر جهان به ارمغان آورده است.
توسعه
مفهوم توسعه[5] یکی از پیچیده ترین مفاهیم بشری است. هنگامی که ما از جامعه توسعه یافته یا توسعه نیافته یاد می کنیم منظور واقعی ما از این ویژگی چیست؟ آیا توسعه یک روند است، یا اینکه تکامل و ترقی است؟ آیا رشد اقتصادی جامعه ای را می توان به مفهوم توسعه آن جامعه پذیرفت؟ آیا مدرنیزه شدن جامعه ای به معنای توسعه یافتگی است یا پذیرفتن فرهنگ غربی نشانه توسعه است؟
اگر چه در ابتدا توسعه را یک پدیده عینی اجتماعی- اقتصادی تعریف می کردند، ولی امری پیچیده، چند بعدی و کل نگرانه ای فراتر از توسعه صرف اقتصادی است و به سادگی نمی توان با شاخص های کمی نظیر درآمد سرانه، ازدیاد پس انداز و سرمایه گذاری، با انتقال تکنولوژی پیشرفته از جوامع مدرن به کشورهای جهان سوم اندازه گیری کرد. چرا که علاوه بر بهبود وضع اقتصادی و ترقی سطح تکنولوژی و ازدیاد ثروت ملی، بایستی تغییرات اساسی کیفی در ساخت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پدید آید. توسعه متوازن فقط با تلفیق و ادغام عوامل فرهنگی در استراتژی های طرح ممکن است. در نتیجه این استراتژی ها همیشه باید با توجه به زمینه های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی هر جامعه تعیین گردند. یعنی هدف توسعه دیگر نمی تواند صرفاً اقتصادی و بالا بردن نرخ تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه باشد، بلکه توسعه فرآیندی از تغییر و دگرگونی است که نه تنها در زمینه اقتصادی بلکه در زمینه سیستم اجتماعی، سازمان سیاسی و بالاخره ضوابطی که رفتارهای انسانی را در جامعه رهبری می کند، نیز اثر می گذارد به عبارتی دیگر"توسعه به معنای ارتقاء مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است".
اجزای خاص این زندگی بهتر هر چه باشد، توسعه در کلیه جوامع باید حداقل دارای سه هدف زیر باشد:
الف) توسعه اقتصادی: توسعه اقتصادی عبارت است از رشد مداوم اقتصادی یک جامعه و بهبود وضعیت رفاهی افراد جامعه، که ناشی از دگرگونی و تحول در بنیان های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، علمی و فرهنگی جامعه است.
ب) توسعه سیاسی: توسعه سیاسی چنان دامنه دار است که «دموکراسی، هویت، نفوذ، توزیع، همبستگی، برابری، ثبات، مشروعیت، مشارکت، بسیج، نهادی کردن، قابلیت، عقلایی کردن، امنیت، رفاه، عدالت و آزادی» را دربردارد.
ج)توسعه فرهنگی: توسعه فرهنگی به معنای حفظ هویت فرهنگی است و مفهوم حفظ هویت فرهنگی نیز پرهیز از تحول فرهنگی بر اساس درس گرفتن از جوامع پیشرفته تر نمی باشد بلکه بایستی با حفظ هویت فرهنگی به آرمان های نوسازی نیز متمسک شد، چرا که این آرمان ها زمینه های توسعه را در جوامع سنتی فراهم می آورد.
توسعه پایدار
توسعه پایدار مفهومی است که در سال های اخیر به عنوان یک مساله جهانی به آن نگریسته شده است. امروزه اصطلاح توسعه پایدار به عنوان موضوع کنفرانس ها، موسسات پژوهشی و نهادهای بین المللی و به خصوص برنامه ریزان رشد و توسعه کشورها درآمده است و چنین به نظر می رسد که توسعه پایدار به صورت الگویی مناسب برای توسعه در دهه های اخیرو آتی ظاهر گشته است .
تعاریف متعددی از توسعه پایدار ارائه شده است برخی معتقدند توسعه پایدار توسعه ای است که نیازهای زمان حال را بدون اینکه توانایی های نسل آینده را در تامین نیازهایشان به مخاطره اندازد، فراهم کند. عده ای دیگر آن را مفهوم جدیدی ازرشد قلمداد کردند که عدالت و امکانات زندگی را برای تمامی جهانیان و نه برای تعداد اندکی از افراد برگزیده به ارمغان می آورد. در کل توسعه پایدار به عنوان یک فرایند لازمه بهبود و پیشرفت است، فرایندی که اساس بهبود وضعیت و از بین برنده کاستی های اجتماعی- فرهنگی جوامع است و نیروی محرکه پیشرفت متعادل، متناسب و هماهنگ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تمام کشورها می باشد.
ویژگی های توسعه پایدار
1. توسعه پایدار یک فرایند محسوب می شود.
2. توسعه پایدار مبنا و لازمه پیشرفت است(نیروی محرکه).
3. توسعه پایدار توسعه ای متوازن است و متعادل وهماهنگ کننده جنبه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است.
4. توسعه پایدار توسعه ای همه جانبه است و تامین کننده نیازهای حال و آینده بشر.
5. توسعه پایدار توسعه ای بدون مخاطره است.
الزامات توسعه پایدار
1. وجود یک نظام اقتصادی که بتواند برای تنش های ناشی از ناموزونی توسعه چاره اندیشی کند.
2. وجود یک نظام سیاسی که با تامین امنیت برای شهروندان، آنها را در تصمیم گیری ها مشارکت دهد.
3. وجود یک نظام تولیدی که محیط زیست را اساس توسعه بداند.
4. وجود یک نظام بین المللی که الگوهای مناسب و پایدار را از تجارت فراهم نماید.
5. وجود یک نظام مدیریتی قابل انعطاف .
6. وجود یک نظام اطلاع رسانی کارآمد و گسترده در جامعه به منظور فراهم آوردن اطلاعات لازم برای هر یک از مقولات سیاسی، اقتصادی،تولیدی،فرهنگی وغیره.
موانع توسعه فرهنگی در ایران
توسعه عبارتست از فرایند بسیار پیچیدهای که طی آن جامعه از یک دوران تاریخی به دوران جدیدی منتقل میشود این فرایند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش ابعاد مختلف زندگی را متحول میسازد. این مجموعه ارتباطات متقابل و چند سویه در نهایت جامعهای نو به وجود میآورد که در آن تمامیابعاد زندگی بشری و به صورت بنیادین نسبت به وضعیت گذشته خویش متحول میشود.
فرهنگ مجموعه افکار و اعمال، بایدها و نبایدها، هنجارها، ارزشها و نظام اعتقادات یک جامعه مشتمل بر سنتها، آداب و رسوم، مذاهب، ایدئولوژی، تشریفات مذهبی و زبان است که در جامعه انسانی مشترک هستند. مفهوم توسعه فرهنگی عبارتست از دگرگونی که از طریق تراکم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی در یک جامعه معین صورت میپذیرد و بر اثر آن، جامعه کنترل همواره موثرتر را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میکند.
در این تراکم برگشتناپذیر، معارف فنون، دانش و تکنیک به عناصری که از پیش وجود داشته و از آن مشتق گشته است، افزوده میشود.
در این تراکم برگشتناپذیر، معارف فنون، دانش و تکنیک به عناصری که از پیش وجود داشته و از آن مشتق گشته است، افزوده میشود.
هنگامیکه یک یا برخی از عنصرهای فرهنگی جامعه دگرگون میشود، به ناگزیر تناسبی که بین آن عنصر و عنصرهای دیگر برقرار است، از میان میرود. در نتیجه تاخر فرهنگی پدید میآید. تاخر فرهنگی بر عقب ماندن یک عنصر فرهنگی از عنصر فرهنگی دیگر اطلاق میشود. کشورهای توسعه نیافته در موقعیتی پا به عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست در نظام بینالملل گذاشتند که غرب چندین قرن قبل به این نظام شکل داده بود. در دوره استعمار و استثمار، پول پرستی و مصرفگرایی و علاقه به رفاه در کشورهای توسعه نیافته رسوخ کرد. غرب در دوره استعمار روح سرمایهداری را به این کشورها منتقل کرد اما ناسیونالیسم، فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعه صنعتی را عرضه ننمود. بسیاری از تحلیلگران علل مهم گستردگی و کیفیت رشد و توسعه این کشورها را در بافت فرهنگی آنان جستوجو کرده و معتقدند که اصول فرهنگی این کشورها نیازهای لازم فرهنگی توسعه اقتصادی را میسر نساخته است. هم اکنون جوامع خاور دور با سرعت شگفتانگیزی به بهرهبرداری از منابع اقتصادی خود میپردازند. نتیجه آن که کشورهای توسعه نیافته از قبیل ایران با بافتهای متنوع داخلی روبرو هستند. در برنامهریزیهای توسعه در این قبیل کشورها باید مبتنی بر شناخت عمیق از سیر تحولات بینالمللی و روندهای بنیادی در گذشته و آینده باشد که در آن جایگاه حقیقی کشورهای توسعه نیافته و کشور مورد نظر با دقت بررسی میشود.
رویارویی نمونهبرداری، گزینش یا تقلید از غرب همه بیانگر نوعی جریان پیچیده فرهنگ است. واقعیت این است که در مقطع زمانی خاصی، تحول و دگرگونی فرهنگی اجتنابناپذیر به نظر میرسید. شرایط و موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی هر کشور بر شدت و ضعف این جریان اثر مینهاد و دولتمردان را وامیداشت تا بسته به وضع ویژه واحد سیاسی خود به تصمیمگیری دست زنند.
از آنجا که تعارضهای پیشین بر سر استقرار ارزشهای نو به جای ارزشهای سنتی و حاکم شکل گرفته است. فرهنگهای آسیایی برای غلبه بر مشکلات ناشی از رویارویی با غرب ناچار به تحول پیچیده و دشوار درونی تن دادند و برای ورود به عرصه دولت، ملتها و ایجاد نوعی ساختار همه جانبه ملی، بخشهای مختلف کشور را به هم نزدیک ساختند. برای نیل به چنین سرانجامیکه در نهایت توسعهیافتگی را به ارمغان خواهد آورد، باید میان سه قشر صاحبان ثروت، صاحبان قدرت و صاحبان فکر نوعی تفاهم به وجود آید و نخبگان ثروت، قدرت و اندیشه همزیستی مسالمتآمیز دست یابند.
ماکس وبرو تالکوت پارسونز از جملهاندیشهورزانی بودند که با مفهومسازی و نگرش ساختاری در استحکام بخشیدن به آفات و زمینههای متشکل اجتماعی، نقش به سزایی ایفا کردند. البته تشکل اجتماعی به معنای ساختارگرایانه و روشن بودن جهتگیری کل نظام عموما در کشورهای توسعه نیافته وجود ندارد.
تمدن و فرهنگ ایران از استواری سه لایه تمدنی بر روی هم تشکیل شده است: تمدن و فرهنگ ایران باستان، تمدن و فرهنگ اسلامیکه دعاوی آن بر حسب مقتضیات زمانه گهگاه شدت و ضعف یافته است و تمدن و فرهنگ غربی که حدود دو قرن است در حوزههای مختلف جامعه ایران آثار شگرف به جای گذاشته تا حدی که واکنش تدافعی میراث تمدن و فرهنگ اسلامیرا برانگیخته است.پارسونز جامعه را به گونهای انتزاعی به تفسیر میکشد و نظام کنش را متشکل از چهار جز میداند که هر جز خود دارای یک نظام است. نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام روانی و نظام زیست شناختی. نظام فرهنگی بالاترین اهمیت را دارد چرا که تضمینکننده اتفاق آرای هنجاری است که یک نظام ارزشی مشترک به شمار میرود. همه قسمتهای نظام اجتماعی در درون یک کل عمل میکنند و این دربرگیرنده نظام واگذاری پاداش و امکانات است که شامل قدرت هم میشود; یعنی نظام قشربندی. کارکردگرایان پیش از پارسونز تماما بر کارکردهای یک ساختار یا نهاد اجتماعی برای ساختارها و نهادهای دیگر تاکید میورزیدند اما کارکردگرایان جدید مثل مرتون معتقدند که تحلیلگران پیشین انگیزههای ذهنی افراد را با کارکردهای ساختارها یا نهادها اشتباه گرفته بودند. نهایتا رهیافت کارکردگرایی نوعی نظریه قشربندی اجتماعی است. چرا که قضیه کارکردی عمده این است که جامعه چگونه انسانها را در چارچوب نظام قشربندی به سمتهای شایستهشان سوق میدهند و آنها را بر این سمتها مینشاند. پدیده نابرابری اجتماعی و تمایزات فرهنگی از این دیدگاه امری طبیعی، همگانی و دارای کارکرد است.
اصول توسعه فرهنگی
1. در انجام این مهم آموزش و پرورش(به معنای وسیع آن) نقش بزرگی در سرعت بخشیدن به گردش چرخه فرهنگی و ایجاد تعادل فرهنگی بر عهده دارد.
2. توسعه زمانی تحقق می یابد که علم به فرهنگ تبدیل شود. علوم و فنون در درجه نخست دستاورد فرهنگ خاصی هستند. فرهنگ، سرچشمه شناخت های علمی است، و دستاورد های علمی به نوبه خود بر فرهنگ تاثیر می گذارند و آن را متحول می کنند. شناخت علمی باید در خود کشور پدید آید، باید درون زا باشد و از فعالیت پژوهشی افراد بومی و متناسب با ارزش های فرهنگی جامعه ریشه گرفته باشد.