تعریف و اهمیت تربیت
به طور خلاصه تربیت عبارت است از ایجاد تغییرات مطلوب در انسان و به عبارت دیگر و بهتر: ایجاد تحولات ثمربخش در محیط زندگی انسان به منظور ساختن و شکوفایی استعدادهای آدمی و یا تربیت عبارت است از پروردن قوای جسمی و روحی انسان برای وصول به کمال مطلوب و انتقال طرز تفکر و احساس و عمل یک جامعه به آیندگان.
تربیت چیست؟
تربیت از سویی علم است چون دارای موضوع و هدف و روش است.
از سویی فن است زیرا جریان نشو و مای قوای انسانی با فنونی باید تحت مراقبت آید. ممکن است فردی باسواد و عالم باشد ولی معلم نباشد.
تربیت از سویی هنر است چون در آن توجه به لطافتها و ریزهکاریهایی است که برای دوباره ساختن و سازمان دادن ضروری است.
از سوی دیگر خدمت است به خود فرد و به جامعه انسانی است و به وسیله آن میتوان فرد را موجودی مفید ساخت و به حقیقت آدمیت واصل کرد.
وظیفه تربیت:
وظیفه تربیت در عبارتی کوتاه عبارت است از: سازندگی و آفرینندگی، ساختن و سازمان دادن. تلاش برای ایجاد تعادل بین نیازها و تعدیل تمایلات و غرایز.
با دیدی وسیعتر میتوان گفت: تربیت وظیفه دارد سه جنبه آدمی را بسازد: تن، سر، روان و در جمع، فرد را به ایجاد رابطهای صحیح بین خود و خدا و جهان قادر سازد. او را فردی مفید و موثر برای جامعه بسازد. انسانی بیافریند که دارای میل وصول به ارزشهای عالی باشد. قدرت ابتکار و تصمیمگیری داشته باشد. آداب زندگی را بداند. در مسیر جریانات اجتماعی و برکنار از هر گونه پیش داوری باشد.
تربیت وظیفه دارد انسانی بسازد که زندگیاش بر اساس معیارها و ضوابط اندیشیده، مبتنی بر استقلال شخصیت عدالت اجتماعی . شناخت زیبا و انتخاب احسن، مبانی اخلاقی و انسانی باشد.
(اینترنت، دبستان بزرگمهر، فولاد شهر)
هدف از تربیت
هدف از تربیت سازندگی و آفرینندگی مداوم و تلاش برای تعدیل و تعادل بین نیازها و تمایلات است و در جمع غرض اینست که دست فرد را گرفته و زمینه رشد او را از هر سو بدانگونه فراهم کنند که به نقطه مورد نظر برسد (قائمی امیری، 1355).
روشهای اصلی تربیت
تربیت در نظر بیشتر والدین چیزی جز تنبیه نیست؛ ولی واژه تربیت، در واقع بمعنای تعلیم دادن یا پرورش.
شامل مجموعهای از روشهای مثبت و منفی است. وقتی کودکان خود را تربیت میکنید به آنها میآموزید که چطور رفتار کنند. پیش از آنکه انجام کاری را از آنها بخواهید به آنها آموزش میدهد. تربیت موثر آن است که وقتی فرزند شما نیم نگاهی به شما میاندازد تا مطمئن شود عملی که انجام میدهد درست است یا نه، بگوییم: «درسته، خوبه». مثلاً؛ واکنش تربیتی در قبال کودکی که تازه راه افتاده و دارد به طرف پریز برق میرود .
یک «نه» قاطع و محکم است. تربیت کودک وظیفهای یک روزه نیست پدر و مادر باید پایدار و جدی باشند تا روشهای تربیتی شان موثر واقع شود. چیزهای زیادی برای یاد دادن به فرزندتان وجود دارد که مستلزم وقت و حوصله است (مانند ارزشها، اعتقادات و مهارتها). به علاوه کودک شما همیشه برای آموختن درس آماده نیست. باید عزمتان را جزم کنید و ثابت قدم باشید. با هدف سخن بگویید گفتههای خود را جدی بگیرید و آنها را رها نکنید. در نهایت باید با دیدی مثبت به تربیت فرزندانتان اقدام کنید. چنانچه کاری را درست انجام داد، به او بگویید که از کارش راضی هستید. وقتی کودک با انجام کارهایی که موافق میل شماست رضایت شما را به دست آورد به آن عادت میکند. (گاربر، 1946).
عاملان تربیت
منظور از عاملان تربیت کسانی هستند که نقش اجرائی را در تربیت کودک بر عهده دارند. و بگونهای در او سازندگی ایجاد میکنند. این عاملان به ترتیب اهمیت به سه دسته تقسیم میشوند:
1 والدین 2 اجتماع 3 عوامل خارجی و محیط
1 والدین
والدین نخستین کسانی هستند که کودک از آنها منشاء میگیرد و با آنها در تماس است. اینان عاملان تربیتند و عالیترین نقش را در زمینه پرورش و رشد شخصیت او ایفا میکنند و بسیاری از خصایص خود را به کودکان منتقل میکنند. بسیاری از خصایص جسمی و روانی کودک مربوط به عامل وراثت است. و دیگر محیط خارجی که شامل دامان والدین است. بسیاری از همتهای بلند. ارزشهای عالی خلق و خوی نیکو. تو سریخوریها کجخلقیها، و انزواطلبیها از دامان والدین منشاء میگیرند. تأثیر و نفوذ عمیق والدین در کودک و در رنگ دادن شخصیت او بدان علت است که خانواده کانون محبت و احترام و در عین حال مرکز اعمال نظم و انضباط است.
2 اجتماع
منظور از اجتماع کلیه افراد، غیر از پدر و مادر است که کودک بنحوی با آنها در تماس است و هر کدام بگونهای در کودک تاثیر و نفوذ میگذارند.
اجتماع به ترتیب اهمیت به دستههای زیر قابل تقسیم است:
برادران و خواهران، پدربزرگ و مادربزرگ که مستقیماً با کودک در تماسند.
عمه، عمو، دایی، خاله و فرزندان آنها و همبازیهای کوچه.
معلم، مدیر، مستخدم مدرسه همکلاسها.
پلیس، پاسبان، روحانی، مسجدی و هیئتی
3 عاملان دیگر
منظور کلیه موجودات غیرانسانی که بگونهای مستقیم یا غیر مستقیم در امر تربیت مؤثرند. و گاهی نقش سازندگی آنها به مراتب قویتر و مهمتر از نقش والدین و اجتماع است که شامل: وسایل ارتباط جمعی. عوامل طبیعی، قوانین و مقررات ایدئولوژی و فرهنگ (قائمی، امیری، 1355).
حساسترین دوران زندگی
حساسترین و مهمترین دوران زندگی، کودکی انسان است. شخصیت آینده هر فردی در همین دوران پایهگذاری میشود و شکل میگیرد. در اثر کوچکترین انحراف یا سهلانگاری ممکن است به شخصیت آینده کودک لطمههای غیر قابل جبرانی وارد گردد. مخصوصاً دوران سه ساله آغاز زندگی، بسیار حساس و باارزش میباشد. در همین دوران ساده است که کودک شکل میگیرد و شخصیت اخلاقی و اجتماعی و دینی او پایهگذاری میشود.
یکی از روانشناسان میگوید: هرگاه شخصیت کودک طی این نخستین سالهای زندگی چنانچه باید قوام نیابد. کودک قادر به مواجه شدن با مسئولیتهای خویش نخواهد گردید و در معرض حمله اختلالات روانی گوناگونی قرار خواهد گرفت و به همین جهت است که غالباً مشاهده میشود علل اساسی ناراحتیهای روانی از حوادث سه یا چهار سال اول زندگی سرچشمه گرفته است. بنابراین پدران و مادران مسئول و آگاه نمیتوانند دوران حساس و گرانمایه آغاز ولادت را نادیده بگیرند و تعلیم و تربیت کودک را تأخیر بیندازند. بلکه تعلیم و تربیت از آغاز ولادت شروع میشود.
راسل مینویسد: «موقع صحیح و مناسب که لازم میآید. تربیت اخلاقی شروع شود. همان لحظه تولد است زیرا در این وقت است که میتوان بدون انتظار یأس به کار شروع کرد. اما اگر تربیت پس از این زمان شروع گردد آن وقت مجبور میشویم که با عادات مخالف مبارزه کنیم.»
حضرت علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: «قلب کودک مانند زمین بیگیاه است، هر چه بر او عرضه میشود میپذیرد. به همین جهت من پیش از اینکه قلب تو سخت شود و دلت مشغول گردد به تأدیب تو اقدام نمودم.» (امینی، 1359)
ضرورت شناخت مراحل تربیت کودک
برای اینکه والدین در امر تربیت موفق باشند ضروری است او را بشناسند و بخصوص با خصایص فطری. روحی و فکری او آشنا باشند. شکنیست که هر پدر و مادری کودک خود را میشناسد ولی این شناخت سطحی و ظاهری است. آنها نیازمند به کسب آگاهیهای کلی در زمینه کودکانند تا هدف و خط مشی تربیت را بشناسند و بدانند طفل را بکدام سو میخواهند جهت دهند و او را بکجا میخواهند ببرند.
ما میتوانیم از یک سو بمانند غریبان مراحل تربیت را به سه دوره کودکی. نوجوانی و بلوغ و جوانی تقسیم کنیم و بر اساس آن قلمرو فعالیت تربیتی را در مراحل قبل از دبستان، دبستان و متوسطه و مالی تقسیم کنیم و از سوی دیگر بدانگونه که اسلام متعرض آنست دوره تربیت را به دو مرحله تقسیم نماییم: مراحل اول شامل 21 سال اولیه عمر است که خود به 3 دوره 7 ساله و مرحله دوم از پایان 21 سالگی تا آخر عمر است.
که مرحله اول 21 سالگی که شامل سه دوره 7 ساله به شرح ذیل میباشد.
1 در مرحله اول حیات یعنی 7 سالگی اول تلاش اصلی کودک بمنظور ارضای خواستهها و تدریجاً تحت کنترل والدین باشند. و بر اساس تربیت اسلامی کودک در این دوره آقا و تا حدود زیادی دارای آزادی است.
2 دوره دوم زندگی، هفت سال دوم، انتقال از کودکی به نوجوانی است که امری تدریجی است. کودکی دوران تکوین و نوجوانی دوران انتقال یعنی از مرحله طفلی وارد مرحله پختگی و کمال عقل شدن است. و از نظر تربیت اسلامی در 7 سال دوم کودک به منزله عبد و گماشته و اعمال و رفتارش تحت کنترل و امر و نهی والدین و مربی است.
3 دوره سوم زندگی، هفت سال سوم، دورهای است که کودک به اندازه کافی رشد کرده و تجاربی از گرم و سرد زندگی بدست آورده است او برای خود فرد رشیدی شده و زشت و زیباها را دیده است. و از نظرگاه تربیتی اسلام در این دوره آدمی مختار و آزاد است ولی نه بگونهای مطلق و بیبند و بار، بلکه او هنوز باید تحت کنترل و نفوذ باشد و باصطلاح اسلامی کلمه باید بمانند و زیر مشاور والدین در کنارشان باشد. (قائمی امیری، 1355)
مهارتهای اساسی زندگی
مهارتهای اساسی، لازمه زندگی و ادامه مسیر هستند. در واقع بهتر است این چنین بیاندیشیم که بایستی کودکان را در برابر مشکلات و مسائل روانی واکسینه نماییم. و این کار با آموزش مهارتهای زندگی به آنها عملی میگردد.
در نتیجه آنها میآموزند که چگونه زندگی نمایند که از آسیبپذیری کمتری برخوردار باشند و در رقابتهای اجتماعی همیشه بازنده نباشند؛ چگونه خطرات را از خود دور سازند و در مورد توانمندیهای خود به باورهای پایداری برسند. به عنوان مثال هنر ارتباط برقرار کردن و هنر گفتگو با دیگران از مهارتهای اولیه هستند که چنانچه فردی به آنها مجهز باشد، میتواند بسیاری از هیجانهای مخرب را از خود دور ساخته و از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشد.
امروزه تعداد مهارتهای زندگی نیز رو به فزونی است. مهارتهایی که انسانها را قویتر، مقاومتر و دارای اعتماد به نفس بالاتری میسازد و قدرت مقاومت و موفقیت را افزایش میدهد. مهارتهایی مانند: اعتماد به نفس که ما را قادر میکند تا با مسائل برخورد کنیم. انگیزه باعث میشود در مسیر خود پایدار بمانیم و در طول راه با قدرت حل مشکلات میتوانیم به خواستههایمان برسیم. با کار گروهی قادریم از بودن با دیگران و همکاری و همفکری بیشتر بهره بگیریم. با پشتکار مسیر خود را هموار مینماییم و با تمرکز بر هر آنچه انجام میدهیم. موفقیت خود را تضمین کرده و زندگی را آن چنان که هست میبینیم. (ریچ، 1382)
لازم به یادآوری است که مهارتهای زندگی اکتسابی و آموختنی است و میتوان آنها را آموزش داد و میتوان یاد گرفت و اساسیترین مهارتهای مورد نیاز برای موفقیت 11 مورد میباشد که ما در اینجا به چند مورد آن اشاره میکنیم و موضوع را باز میکنیم.
مهارت اول: اعتماد به نفس و استقلال
ریشه این کمال انسانی در وجود هر فردی نهفته است. لیکن احتیاج به پرورش و تکامل دارد و بهترین و حساسترین دوران پرورش آن. زمان کودکی است. پدران و مادرانی که به فرزندان خود علاقه دارند و احساس مسئولیت میکنند باید فرزندان را بسازند و برای زندگی آینده آماده نمایند. حضرت سجاد(ع) فرمود: «فرزندت را آن چنان تربیت کن که مایه آبرومندی و سربلندی تو باشد» از سن چهار تا 7 سالگی بهترین دوران پرورش شخصیت و ایجاد استقلال و اعتماد به نفس است. کودک در این دوران تمایل به استقلال پیدا میکند و خود را برای مواجهه با مشکلات آماده میگرداند. بچه خردسال در عین حال که احساس ناتوانی مینماید و میل دارد در پناه نیروی برتری آرامش یا بدو به او تعلق داشته باشد اما تمایل به استقلال نیز در باطن ذاتش نهفته است و میخواهد خودش را نیرومند سازد و ارادهاش را بکار بندد. میخواهد حتی القوه وابستگی خودش را کمتر و استقلالش را بیشتر گرداند. بسیاری از پدران و مادران نه تنها به پرورش استقلال و اعتماد به نفس فرزندان خویش کمک نمیکنند بلکه بواسطه سرزنشها و عیبجوئیها خود روح استقلالطلبی را در آنها خفه میکنند. به جای فرزندانتان تصمیم نگیرید بلکه آنها را روشن سازید پس مسئولیت تصمیم و اراده را بر عهده خودشان بگذارید. (امینی، 1359)
هیچ انسان زندهای وجود ندارد که همیشه احساس اعتماد به نفس کند. با این وجود ممکن است بچههایمان تصور کنند که همه اعتماد به نفس بیشتری نسبت به آنها دارند و یا حتی فکر کنند که همه، مخصوصاً پدران یا مادران هرگز نترسیدهاند یا هیچ گاه از نداشتن اعتماد به نفس احساس ناراحتی نکردهاند.
به همین علت این مسئله مهم است که برای آگاهی دادن به فرزندمان تجربیاتمان را با او در میان بگذاریم. درباره کودکی مان با او صحبت کنیم که احساس اعتماد به نفس داشتهایم و قادر به انجام کار سختی مانند پریدن از روی تخته شیرجه یا موفقیت در امتحان ریاضی بودهایم. همین طور درباره اوقاتی که احساس عدم اعتماد به نفس داشتهایم مانند موقعی که نتوانستهایم پای تخت سیاه جلوی همکلاسیهایمان بایستیم و در مورد موضوعی صحبت کنیم در این زمان فرزندانمان نیز شروع میکنند به صحبت راجع به تجربیات خود در زمینه اعتماد به نفس و ما میتوانیم آنها را راهنمایی کنیم. بچهها نیز این گونه یاد میگیرند؛ با سعی کردن وقتی تلاش میکنند اعتماد به نفس پیدا میکنند. (ریچ، 1382)
مهارت دوم: انگیزه
کودکان با انگیزه به دنیا میآیند، نه با کسالت و خستگی. آنها مشتاق، جستجوگر، و کنجکاو به دنیا میآیند و این همان حالتی است که ما میخواهیم آنها برای همیشه حفظ کنند. معلمها و والدین مانند مربیان زمین بازی هستند (تشویق و ترغیب میکنند و گاهی بچهها را هل میدهند) بچهها باید خودشان مسیر خود را پیدا کنند اما ما میتوانیم برای ایجاد این شور و حرارت مسیر را به آنها نشان دهیم. هدف ما در انگیزه دادن به بچهها این است که به آنها کمک کنیم خوش بین باشند و شهامت بر داشتن اولین گامها را در زندگی پیدا کنند. این درسی است که باید به آنها بیاموزیم و یک روش برای آموزش آن در میان گذاشتن تجربیاتمان است.
انگیزه باعث میشود بچهها درباره هر چیزی به حدی اطلاعات کسب کنند که واقعاً به آن علاقهمند شوند. این کار باعث میشود به عمق هر مطلب پی ببرند و این امر زمان میخواهد به همین علت سرگرمیها برای بچهها و همین طور بزرگترها مناسب هستند. به آنها کمک کنید تا علائق خود را بیابند. وقتی به چیزی علاقهمند شوند و به دنبال اطلاعاتی درباره آن بگردند. درگیر آن کار میشوند وقتی درگیر و یا سرگرم انجام کاری شدند.
انگیزه پیدا میکنند. ممکن است بچهها معنی کلمه انگیزه را ندانند اما وقتی با آن روبرو میشوید آن را درک میکنند. این موضوع چرخه جالب توجهی است یادگیری در انگیزه نهفته است. ما همیشه در حال یادگیری هستیم، اما معمولاً آن قدر سریع حرکت میکنیم که خودمان متوجه آن نمیشویم. (ریچ، 1382)
مهارت سوم: تلاش (رغبت به انجام کارهای سخت)
تلاش کردن نیز اسرار خود را دارد و ما باید بگذاریم فرزندانمان خود، این اسرار را بیابند اگر بچهها بدانند که حتی کمی تلاش چه تاثیر مهمی دارد بیشتر آنها این کار را انجام میدهند. اگر کاری کنید که بچهها باور کنند ارزش تلاش کردن بیش از توانایی درونی است. میتوانید به بچههایتان کمک کنید تا سطح تواناییهای خود را بالا ببرند توانایی ظاهراً چیزی است که در درون ما ریشه دارد. تلاش و کوشش تاثیر پذیر و قابل تغییر است.
به فرزندانتان توضیح بدهید که وقتی میگویید: «تلاش کن» منظورتان چیست با حوصله با فرزندانتان درباره افرادی که واقعاً تلاش میکنند صحبت کنید. وقتی درباره افرادی که در کار خود کوشا هستند با فرزندتان صحبت کنید و به او نشان بدهید که چقدر برای این افراد احترام قائل هستید. حس تلاش و کوشش را در او تقویت میکنید.
واضح است که تلاش کردن ناخوشایند و خشن نیست. انسان برای تلاش کردن به وجود آمده است. ما وقتی توان خود را به کار میگیریم بهتر عمل میکنیم. فرزندان ما نیاز دارند که بدانند تلاش راه دستیابی به موفقیت است و موفقیت بزرگترین لذت زندگی همه انسانهاست. (ریچ، 1382)
مهارت چهارم: مسئولیتپذیری
آموزش مسئولیتپذیری به بچهها شامل پیدا کردن راههایی است تا به آنها کمک کنیم احساس لیاقت و شایستگی داشته باشند. بدانند چه چیزی درست است و به آنچه درست است عمل کنند. اگر بچه باید سر موقع بیدار شود طرز استفاده از ساعت شماطهدار را به او نشان دهید و از او بخواهید از آن استفاده کند.
مسئولیتپذیری یعنی اینکه بتوانیم روی بچههایمان حساب باز کنیم و آنها بتوانند روی ما حساب باز کنند. فرزندان ما بوسیله تجربیات مختلف مسئولیتپذیر میشوند. پدران، مادران مسئوول و آگاه سنین عمر و حدود توانایی بدنی و مقدار درک و شعور کودکان را در نظر میگیرند و بر طبق آن کاری بر عهده آنها میگذارند و در انجام آن کار باریشان میکنند. حدود و مقدار مسئولیت را دقیقاً برای کودکان روشن سازید تا تکلیف خودشان را بفهمند و شک و تردی نداشته باشند و عشق و علاقه به کار و مسئولیتپذیری از زمان کودکی باید پایهگذاری شود تا مطبوع و عادی باشد والا دشوار و گران خواهد بود پدران و مادران وظیفهشناس از این موضوع مهم غفلت نخواهند کرد.
(امینی، 1359)
مهارت پنجم: خلاقیت
خلاقیت با یک فکر جدید شروع میشود. اما این فکر کافی نیست. برای آنکه فکرها عملی شوند. باید کاری انجام داد. خلاقیت ریشه در اولین گام و ادامه آن دارد. خلاقیت، اساس علوم را تشکیل میدهد و باعث میشود سوالاتی بپرسیم و به دنبال پاسخ آنها برویم. این مهارت، مستلزم تردیدها، حدسها، جستجوی نشانهها، تجربیات تصمیمها و تشخیص چگونگی کارکرد اشیاء مختلف است