خصوصیات تمدن بابلی:
تمدن بابلی اصولا بر پایه بازرگانی تکیه داشت و بیشتر اسنادی که از آن زمان مانده جنبه تجارتی دارد و به خرید و فروش و وام گرفتن وقرارداد و مشارکت و دلالی و مبادله و وصیت و سفته و نظایر آنها مربوط می شود.
موقعیت بابل نسبت به راههای آبی دجله و فرات مردم را ثروتمند بارآورد و روح ما دیگری در میان ایشان رونق گرفت، و همین روح است که در آن تمدن مانند تمدنهای دیگر پس از آن توانسته است تقوی و آزمندی را با یکدیگر سازش دهد. ادبیات آن زمان نشان می دهد که آن مردم زندگی پرفعالیت و مایه خرسندی داشته اند ولی از همه جای آن ادبیات آَشکار می شود که مانند سایر مدنیتها بندگی و خرید و فروش بردگان در کار بوده است دوره تکامل آن عهد حکومت است که بابل مرکز بورس برده داری است که برای کارهای نظامی و جنگی و اعمنال به طرز بیگاری وامی داشتند. در زیر اجتماع بابلی طبقه بندگان همچون نهر خروشانی در جریان بود طبیعی است که در چنین اجتماعی هرگز فکر دموکراسی راه پیدا نمی کند، شکل و رنگ اقتصادی آن خود مستلزم این است که حکومت مطلقهیی متکی بر ثروت بازرگانی یا امتیازات تیولداری برقرار باشد و عنف و شدت قانونی را به صورت حکیمانهیی بر همه جا توزیع کند. و اوهام و خرافات را ترویج دهد.
در تمدن بابلی برمیخوریم که هیچ تمدنی از لحاظ پابند بودن با و خرافات بپای تمدن بابلی نمی رسد و بازار کاهنان و ساحران و پیشگویان رایج است. اغراض مروجین این ادیان و خرافات آن بوده که مرد بابلی را مودب و فرمانبردار بار آورند نمونههای زنای مدقس را باید نام برد.
دوازده لوح شکسته که متعلق به کتابخانه آشور بنی پل به دست آمد، گویای حالتترین اثراتی بینالنهرین یعنی حماسه گیلمکش را در بر دارد نظیر حماسه ایلیاد است که رموز اجتماعی بابلیان را روشن می سازد در این ضمایم باید علم نجوم را مختص بابلیان بدانیم. بابلیان که مردم تجارت پیشه بودند و به همین جهت امید کامیابی در هنر بود از تجارت ریاضیات پیدا شد و علوم ریاضی علم نجوم را فراهم آورد.
باز دیری نپایید این قدرت بابلیان به همسایه شمالی خود آشور انتقال یافت.
آشوریان شاخه ای از نژاد سامی و از مشخصات آنها داشتن بینی دراز با لبهای کلفت و ریش بلند بود. کلمه آسور یا آشور اسم ربالنوعی بود که ایشان میپرستیدند، این قوم زمانی که سومریان در نواحی جنوبی بینالنهرین هنوز گرفتار دستجات دیگری از سامیها نشده بودند در قسمت شمال بینالنهرین شدند و شهر آسور در آخر نینوا را به پایتختی گزیدند تا اینکه به علت داشتن خوی و خصلت جنگجویی و درنده خویی که برعکس شجاعت و مردانگی از آن تعبیر کردهاند توانست ظلم و تسلط خود را بر اقوام و دولتهای نه تنها بینالنهرین بلکه تمام کشورهای آسیای قدیم اعمال نماید. با تسلط آشوریهای مهاجم و جنگی بر اقوام زراعت پیشه و کشاورز بینالنهرین مردم این منطقه را برده خویش ساخته و دسترنج آنها را با غراض خونخواریشان اختصاص دهند. بیش از دویست سال مردم بینالنهرین ساز و برگ نظامیان آشوری را تغذیه دادند و امپراتوری متکی بر قدرت نظامی را نگه داشتند و همه جا را ویران ساختند تا شهر خودشان آسور را زینت دهند.
ویل دورانت مینویسد: اگر این اصل استعمار طلبی را قبول داشته باشیم نه به خاطر تسلط حکم قانون و انتشار امنیت و پیشرفت بازرگانی و برقراری صلح بهتر آن است که دولتهای متعدد طوعاً یا کرهاً در زیر تسلط حکومت واحدی قرار گیرند. میتوان گفت که دولت آشور دارای چنین مزیتی بوده که در سرزمینهای وسیعی از مغرب آسیا حکومت وسیعی ایجاد کرده و نظم و آرامشی بیش از آنچه پیش از آن در این ناحیه بوده برقرار ساخته است.
حکومت آشور بنی پال که بر آشور و بابل و ارمنیه و سرزمین ماد و فلسطین و سوریه و فینیقیه و سومر و عیلام و مصر سایه میگسترد. بدون شک وسیعترین سازمان اداری بود که جهان مدیترانه یا شرق نزدیک تا آن زمان به خود دیده بود.
ولی در این محل قلمرو وسیع سرکوبی مردم بعنوان انضباط که نشان داده میشد باز از شورشهای محلی خالی نبود دولت آشور سیاست خاص را پیش گرفت که در تاریخ از مشخصات حکومت آشور به شمار میرفت، و در زمانهای بعد نیز جزو سیاستمداران ضد ناسیونالیستی گردید. آن سیاست عبارت از این بود که مردم شهرهای مفتوحه را به شهرهای دوردست کوچ میداد تا با مردم بومی آن نواحی در هم آمیزند و به این ترتیب وحدت و شخصیت خود را از دست بدهند و فرصت شورش را نداشته باشند اما این سیاست هم چون نتیجه نمیداد بنابراین دولت آشور ناچار بود که پیوسته خود را برای جنگهای تازه آماده سازد به این جهت سپاهیان و جنگاوران حیاتیترین دستگاه را در سازمان اداری کشور تشکیل میداد. سهمی که این حکومت به اصطلاح در تمدن جهانی دارد مربوط به هنر جنگ است: ارابههای جنگی، دستههای سواره نظام و پیاده و مهندسی در آن کشور تشکیلات منظمی را به وجود آور و تاکتیکهای نظامی را بنیان نهادند و با هنر آشوری چه شهرهایی ویران گردید و چه تمدنهایی بر باد رفت و آدم کشی از افتخارات آنان بود و از اعمال خود هیچ اظهار ملامت ضمیر و پشیمانی نمیکردند. پادشاهان آشوری خود را نماینده آشور خدای آشوریها میدانستند و کاهنان و نیروی دینی نیز از اعمال او در مقابل پادشاهان حمایت میکردند.
نقشهایی که در نینوا و سایر شهرهای آشور پیدا شد، بیش از هر چیز جنگ و زد و خورد به دست آوردن غنیمتها، ویران کردن شهرها، اعدامها و به بردگی بردن اسیران را نشان میدهد[1]. این نقشها به این منظور فراهم میشد پادشاهان آشور و ارتش آن را خونخوار جلوه دهد و دشمنان را دچار وحشت سازد. این الواح که جزو اسناد تاریخیاند نمایانگر جنایات عالم بشریت است. باید از این الواح تاریخ جنایات نوشته شود نه تاریخ تمدن.
در کنار شقاوتها، امپراتوران آشوری برای جلال و رونق دادن به دستگاه خود از هنرهای عصر چون نقوش برجسته- مجسمه- ادبیات- کتابخانه نیز توجه شده است. ولی دوران این شکوفایی قدرت آشور دیری نمیپاید و زمانی که سلاطین آن در لوحههای خود بر قدرت و ثروت خود میبالیدند این شاهان بزرگ، شاهان مقتدر، شاهان جهان، شاه آشور در روزهای آخر از بخت بد خویش مینالند و آخرین لوحهها که از آشوریان به ما رسیده سراسر درام آنهاست[2].
عاقبت دسته ای از آرامیها از نژاد سامی که بنام کلدانیها باشند به کمک مادها و ایرانیها نینوا را در (606 ق م) به تصرف آوردند[3]. با سقوط نینوا بابل دوباره زنده شد منتهی این دفعه به دست کلدانیها و بر بسیاری از سرزمینهای بینالنهرین قدرت یافت و شهر بابل به صورت یکی از عجایب دنیا در آمد و کانون تمدن آسیای غربی گردید تا اینکه به سال (539 ق م) به دست کوروش سقوط کرد و نژاد آریایی ساکن نژاد سامی گردید.
روی هم رفته میتوان گفت که آشوریان و به دنبال آنها کلدانیان بیشتر در کارها عمل نشان دادند. در اندازه حساب بیشتر وقت به کار بردند و برای تشخیص آیندهشان از آسمان و سیارات مدد خواستند و به بررسی حال آنها پرداختند و توانستند مسیر سیارات را بدانند و خسوف و کسوف را تعیین کنند. ضرب و تقسیم را دریافتند ، اندازه و طول وزن را تعیین کردند و این مسائل از کلدانیان و آشوریان به سایر ملل و مردم رسید و تقویم زمان را به پایه گزاری کردند. سال را به دوازده ماه قمری و هفته و روزهای هفته را مشخص کردند و ساعت را اختراع نمودند و شبانه روز را به 24 ساعت تقسیم میکردند ودقیقه و ثانیه را نیز مشخص نمودند این اختراعات و اکتشافات آنها در تحولات تمدن تاثیر بسزایی گذاشت و علوم نجوم در ریاضیات از ابتکارات آنهاست و بنیان دنیای جدید که بر پایه علم قرار گرفته بر اساس علوم کلدانیها استوار شده است.
نتیجه تسلط آریاییها بر بینالنهرین و نفوذ بعدی آنها به دریای اژه از شمال غرب و سرزمین مصر از جنوب غرب بزرگترین فرمانروایی دنیای قدیم را به وجود آوردند، این امپراتوری وسیع با تقسیم قلمرو آن به نام ساتراپها و احداث جادهها و برقراری چاپارخانهها در ارتباط تمدنها و گسترش اطلاعات ملل آن عصر نقش بزرگی داشته است.
پس متوجه میشویم که امور مربوط به اقتصادی و تجاری و یا قدرت نمایی لازمهی آشنایی با خط و قراردادهایی بود که با آن قراردادها خواستهها به طرف مقابل تفهیم و توجیه شود و کاهن مصری و بینالنهرین شاید اولین مخترع خط و چگونگی پیدا کردن آنها بر روی الواح و هنر مربوط به آن اولین مخترع خط و الواح در خاورمیانه باشند که این خط ابتدا در مصر به صورت تصویر که امروزه به نام هیروگلف و در بین مردم بینالنهرین به صورت میغ که به کار رفته بنام خط میخی معروف است بعدها مردم فینیقی اصوات را ابداع کردند و یک حرف را با یک صدا به کار بردند.
بعد از خط و اصوات قدمهای اولیه در علوم چو هیأت در ریاضیات و سالنامه نگاری از همین منطقه برداشته شد. به دنبال آن از همه مهمتر نخستین مجموعه مدون قانونی گرچه نمیتوان به مفهوم حافظ حقوق انسانها دانست ولی در ردیف خود یک نوع مقررات میشود نامید از آن حمله قانون معروف همورابی در 19 قرن قبل از میلاد در این منطقه تدوین گشت باز از همین جاست که اولین سبک معماری و مسکن سازی نمودار شده، از جنبه معنویت اندیشه و افکار مردم این منطقه بود که سبب پیدایش ادیانی چون یهودی و مسیحی و اسلام گشت و پایههای شرک و بتپرستی به توحید مبدل گشت، در اینجا لازم میآید خلاصه گفتار ویلدورانت را در حق خاورمیانه خلاصه کنیم.
سهم خاورمیانه در تمدن جهانی
از زمانی که سرگذشت بشر مورد بررسی قرار گرفته و برای بشریت تاریخی تدوین شده است خاورمیانه مرکز امور و مسائل بشری شناخته شده، بعضی از نویسندگان حدود این منطقه را محدوده این قسمت از سطح زمین که نمیتوان حدود و ؟؟ قطبی برای آن قائل شد نژادهای مختلف با فرهنگهای متفاوت شبکه پیچ در پیچ فرهنگ و تمدن خاوری را ساختهاند، از آن جمله ابداع کشاورزی، بازرگانی، اهلی کردن جانوران، ساختن چرخ و ارابه، زدن سکه و نوشتن اسنداد، پیشه و صناعت، ریاضیات و پزشکی، هندسه و نجوم، تقویم و ساعت و منطقه البروج، الفبا و خط نویسی، کاغذ و مرکب، کتاب و کتابخانه و مدرسه، ادبیات و موسیقی، معماری و حجاری، سفال و کاشی سازی، وسایل تجملی، انتخاب همسر، تربیت اولاد، اسباب و آلاد و ادوات و جواهرات زینتی، بازیها و سرگرمیها، نرد شطرنج، خوراک و مشروبات که همه شان را میتوان مادیان نامید بعد از این همه مادیات بشر فکر خود را به سوی معنویات سوق داده چگونگی مسئله خلقت و زمان و کائنات و افلاک- پیدایش اعتقادات از شرک و بت پرستی گرفته تا توحید- اعتقاد به معبد و معبود، موضوع سرنوشت و مرگ، خوشبختی و بدبختی، ایجاد نظم و انضباط، اعتقاد به حق و ایجاد قانون و اقدام به قانونگذاری و مقررات حکومت را و ... همین فرهنگ و تمدن خاورمیانه بود که شیوع پیدا کرد از راه جزیره کرت و یونان و روم وارد سرزمینهای غربی گردید. آریاییها آنطوری که باید تمدنهای اساسی را به بار نیاوردهاند بلکه تحت تاثیر تمدنهای بابل و مصر شدهاند و یونانیها بیشتر تمدنشان را از ملل خاورمیانه اخذ کرده و با خصوصیات خویش در آمیختهاند ویل دورانت معتقد است یونان در واقع همچون وارثی است که ذخایر سه هزار ساله علم و هنر را با غنایم جنگ و بازرگانی از خاور زمین به آن سرزمین رسیده بنا به حق تصاحب کرده است. با مطالعه تاریخی مربوط به خاور نزدیک و احترام گذاشتن به آن در حقیقت وامی را که نسبت به موسسات واقعی تمدن اروپا و آمریکا ادا کردهایم.