حوزه های علمیه و روحانیت شیعه در سده دهم هجری
رسمیت مذهب تشیع اثنی عشری و اتحاد سیاسی ایران بر مبنای یکپارچگی مذهب شیعه امامیه اقتضاء میکرد تا جنبشی نیز در حوزه فرهنگ تشییع صورت گیرد و حرکت تألیف و ترجمه را تسریع وتقویت بخشد. تا زیر بنای اعتقادی و فکری و فقهی تشیع را در چارچوب مکتبی با پشتوانه کلامی و فقهی قوی در ایران عرضه کند و آموزههای عقیدتی مذهب جدید برای تثبیت و استحکام نومذهبان، تبیین و تقسیم گردد و قواعد و قوانین فقهی جهت راهنمای عمل به احکام شرعی ارائه شود.
از آنجا که بیشتر متون و منابع مذهبی شیعه به زبان عربی بود و نمایندگان فرهنگ شیعی قبل از صفویه عمدتاً عرب بودند و یا آثار خود را به زبان عربی به نگارش در میآوردند در آغاز تشکیل حکومت صفوی ترجمه و شرح کتب دینی در اولویت اساسی قرار داشت. بنابراین ترجمه و شرح و تفسیر متون در آثار مزبور عرصه آزمونی برای علمای شیعی مذهب بود تا خلاقیت و استعداد خود را در تبیین معرفت دینی از نوع شیعی آن در ایران بروز دهند.
گرایش فکری و علمی حوزههای تعلیمی ایران در آستانه خیزش نهضت صفوی به طور غالب حکمت(فلسفه) و عرفان بود و هر چند کورسویی از تفقه نیز از جانب برخی حکمای فقیه و عارف مشرب صورت میگرفت اما چون ضرورت علمی آن احساس نمیشد نمود چندانی نداشت اما اقوی آن است که گرایش به تصوف و عرفان و فلسفه در کل جهان اسلام بوده است نه فقط در شیعه.
از ابتدای تأسیس حکومت صفوی عدهای از علمای ایرانی با وقوف به ضرورتهای مذکور به تکاپو افتادند تا مبانی و معارف مکتب تشیع یعنی متون دینی تاریخ زندگانی و سیره و سنت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه اطهار(علیه السلام)و استنباطهای فقهی و کلامی و تفسیری علما و متفکران شیعه را برای هموطنان شیعه مذهب خود تشریح و تفهیم سازند. این گروه معدود از علمای ایرانی که در آغاز قرن دهم هجری به علوم شرعی مثل حدیث و فقه و تفسیر روی آوردندو بعضاً ادعای فقاهت هم میکردند اغلب حکمای تعلیم یافته مکتب فلسفی ایران بودند که تفقه این عده بصورت منفرد و پراکنده و بدون آنکه فعالیت آنان شکل منسجم و منظمی داشته باشد بنا به ذوق و علاقه خود کوشیدند تا در مجموعه معارف شیعی غور نمایند و یافتههای خود را در قالب تألیف و ترجمه ارائه دهند.
برجسته ترین نمایندگان این گروه عبارتند از:
حسین بن شرف الدین عبدالحق معروف به الهی اردبیلی
جمال الدین بن عطاء ا.... دشتکی شیرازی،
میرشاه طاهربن رضی حسینی کاشانی معروف به شاه طاهر.
حوزه علمیه جبل عامل و مهاجرت فقهای آن به ایران
بعد ازحوزه علمیه عراق،حوزه علمیه جبل عامل که منطقه کوهستانی وشیعه نشین درلبنان است، اهمیت خاص خود را دارد.حوزه علمی دینی جبل عامل بر خلاف حوزههای علمی عراق و ایران که از حمایتهای سیاسی حکومتها و پشتوانه مادی شیعیان متمکن برخوردار بودند نه حامی سیاسی داشت ونه قدرت مالی و بر عکس طلاب و مدرسین آنجا در فشار حکومتهای سنی مذهب و در فقر و تنگدستی روزگار میگذراندند.
وجود دو فقیه شهید میان علمای شیعه که هر دو از این مرز و بومند، دلیل روشنی بر تحت فشار بودن شیعیان جبل عامل است. با وجود چنین فشارها و فقر و تنگدستی عالمان صاحب نامی که در فقه پرآوازه بوده و نظراتشان مرجع مسائل فقهی است، در جهان تشیع از این منطقه سخت درخشیدهاند وکتابهای پر ارجی به خصوص در فقه به مجموعه کتب شیعه افزودهاند.
حوزه علمیه جبل عامل حوزه ای خود جوش ومتکی بر ایمان و باور فرد فرد افراد و از لحاظ مالی اگر بتوان برای آن اصلا وضع مالی تصور کرد متکی به خود عالمان و اداره کنندگان آن بوده است.
شاید علت آنکه پس ازتشکیل حکومت صفویه، بیشتر علمای جبل عامل به ایران مهاجرت کرده و عالمان عراق بدین امر تن در ندادند وجود همین تنگدستی وفشار حکومت عثمانی در منطقه باشد.5
تاریخ نشان نمیدهد که از دیگر سرزمینهای شیعه نشین افرادی به طور منظم برای کسب علوم دینی به جبل عامل مهاجرت کرده باشند. چه اگرچنین مهاجرتی میبود وضع سیاسی و اقتصادی آن منطقه تغییر میکرد. اما متقابلا علما و فقهای بسیاری را می بینیم که از آن منطقه به عراق وایران و حتی حجاز وترکیه مهاجرت کرده و بکار تعلیم و تربیت پرداخته اند و بدون شک عامل این مهاجرتها به طور عمده وضع نابسامان اقتصادی بوده گر چه در این بحث حوزه علمیه جبل عامل بعنوان یکی از حوزههای علمی شیعه مطرح شد ولی در جای دیگر کمتر مشاهده می شود که این حوزه را در ردیف حوزههای علمی دینی شیعه بحساب بیاورند اگرچه از علمای آن همیشه بعنوان علمای طراز اول شیعه وصاحب نظر یاد شده است.
تأثیر مهاجرت علمای جبل عامل در عرصه فرهنگ و سیاست جامعه ایرانی
همانطور که تحولات سیاسی و مذهبی ایران در آغاز سده دهم هجری باعث شد تا عدهای از علمای ایرانی جلای وطن کنند این تحولات زمینه را برای مهاجرت گروهی از معرفت جویان عرب خصوصاً از منطقه جبل عامل لبنان به ایران فراهم ساخت که خود منشأ تأثیرات بسزایی در عرصه فرهنگ و سیاست جامعه ایرانی گردید.
رسمیت یافتن مذهب تشیع در کشور بزرگی همچون ایران و حمایت سیاسی دولت نیرومندی از آن بعلاوه تهاجم سنگین ترکان عثمانی به منطقه شرق دریای مدیترانه و تهدید آزادی و اعتقادات دینی سکنه شیعه مذهب منطقه جبل عامل لبنان و به خطر افتادن امنیت جانی رهبران مذهبی و علمای آنها ایران را کانون توجه و مطمع علمای شیعه مذهب قرار داد.
صفویان نیز ورود این میهمانان را به فال نیک گرفتند و فرصت را غنیمت شمردند و از وجود آنان در جهت ترویج و تعمیم آموزههای مکتب تشیع بهره جستند. سرآغاز مهاجرت فقهای عرب به ایران به دوران شاه اسماعیل اول بر میگردد. ظاهراً شیخ علی بن عبدالعالی معروف به محقق کرکی یا محقق ثانی اولین فقیه عرب است که در دوره صفویه وارد ایران میشود. شیخ زین الدین دیگر فقیه عرب است که در زمان شاه اسماعیل اول به ایران میآید و بر منصب شیخ الاسلامی و قضاوت هرات مینشیند.
در دوران سلطنت شاه طهماسب صفوی دومین فرمانروای صفوی، روند مهاجرت علما به ایران فزونی یافت ابتدا محقق کرکی برای چندمین مرتبه عازم ایران شد و سپس شاگردانش و دیگر علمای هموطنش راهی ایران گردیدند. اولین و اصلی ترین مأموریتی که فقهای مهاجر متقبل شدند بر پایی کلاسهای درس و تأسیس حوزههای علمی و تربیت طلاب ایرانی بود. حتی شاه اسماعیل اول که یک دهم توجه و عنایت شاه طهماسب را نسبت به فقهای مهاجر نداشت همان مرتبه اول که محقق کرکی وارد ایران شد به صراحت تمایل خود را مبنی بر استفاده از محقق در امر تدریس و تعلیم ابراز داشته و مقدمات اقامت محقق را در کاشان فراهم میسازد و برای او وظایف و اختیارات زیادی در عراق معین میسازد. و حتی گفته شده است هر ساله از جانب شاه اسماعیل هفتاد هزار دینار برای نفقه او درتدریس علوم فرستاده میشد و آنها را بین طلاب تقسیم میکرد.
در دوران سلطنت شاه طهماسب به خاطر مهاجرت گسترده فقهای عرب به ایران، کار تدریس و تعلیم علوم شرعی خصوصاً فقه رونق بسزایی یافت.
حوزه علمیه کاشان توسعه و گسترش پیدا کرد و اندک زمانی پس از آن حوزه علمیه اصفهان تأسیس شد و روز به روز بر فعالیت خود افزود تا آنجا که مراکز و حوزههای علمیه شیعه درخارج از ایران را تحت الشعاع خود قرار داد و نیز بر روند فعالیت مراکز علمی داخل ایران تأثیر نهاد.
به لحاظ فکری و علمی علمای ایرانی در دوران سلطنت شاه طهماسب صفوی را که تقریباً مقارن با زمان حیات مقدس اردبیلی است، میتوان به سه گروه تقسیم کرد.
1 – فقها و طلاب علوم شرعی
2 – حکما و متعلمان علوم عقلی