مقدمه
فرهنگ عامهی هر منطقه، هر قوم، هر شهر بیان کنندهی آرمانها، اندیشهها و تجربههای ارزندهای است که نسل دیروز را به امروز پیوند میدهد و ارزشها، هنجارها، سنتها و حکمتهای زندگی را به نسلهای بعد منتقل میکند. این سنتها و انگارههای اجتماعی به زندگی مردم، معنی و مفهوم میبخشد و آنها را به ادامهی زندگی دلگرم میکند. پیداست که اگر این وابستگیها از آنها گرفته شود، کار و تلاش و امید و آرزو به بنبست میرسد. پیوند مداوم بین نسلها از رهگذر فرهنگ عامه، باعث پویایی اندیشه، ابتکار و خلاقیت و توسعهی فرهنگی در جامعهی انسانی میگردد. مگر نه اینکه هر بنایی را بر مبنایی باید ساخت و بیجا نگفته اند که «ملتی که گذشتهاش را نشناسد، آیندهاش را نمیتواند بسازد».
وجه تسمیه نیشابور
«نیشابور» شهری است در قلب خراسان، ساختن نیشابور را به شاپور اول ساسانی نسبت
می دهند و اسم شهر را به معنی «نهاده نیک شاپور» می دانند.
«ابرشهر» نام قدیم نیشابور است، احتمال دارد که این نام در اصل شهر آپارناک یا آپارنی و جایگاه یکی از سه قبیله مهم پارت بوده باشد که شاهنشاهی نیرومند اشکانی را بنیاد کردند.
قدیمترین سندى که از نیشابور یاد مىکند اوستا است که با واژه «رئونت» به معنى جلال و شکوه از آن نام مىبرد. احتمالا این واژه بعدها به کلمه ریوند تبدیل شده که اکنون نام دهستانى از توابع نیشابور است. در برخى از متون دوره اسلامى نام دیگر نیشابور «ابرشهر» آمده است که مسلما این لفظ در دورههاى قبل از اسلام به کار مىرفته است. سکههاى مکشوفه، این موضوع را مدلل مىسازد. براى نمونه در سکهاى که تصویر قباد ساسانى را نشان مىدهد کلمه ابرشهر دیده مىشود.
بحث درباره کلمه ابرشهر زیاد است از آن جمله برخى «ابرشهر» را از ریشه «اپرناک» گرفتهاند که مربوط به قوم «پرنى» است که اسلاف پارتیان مىباشند. بعضى ابرشهر (با سکون ب) گویند که مراد شهرى ابرى یا شهرى مرتفع که به ابرها نزدیک است. این هر دو قول بدون مبنا و اصولا مردود است اگر چه براى سند اول هنوز جاى تامل باقى است اما اگر ابر را فارسى قدیم «بر» به معنى بلند جایگاه و رفیع و بزرگ بدانیم کلمه ابرشهر مقبولتر مىنماید.
مسکوکاتى که از دوران باکتریان در افغانستان به جاى مانده از پادشاهى به نام «نیکهفور» یاد مىکند که دامنه فرمانروایى او تا نیشابور گسترش داشته و به روایتى این شهر را وى بنا نهاده است که بعدها به «نیسهفور» و «نیسافور» و نهایتا به «نیشابور» تبدیل شده است. «نیسافور» در گویش عرب به معنى شىء سایهدار است و شاید در آن جا درختهایى وجود داشته که سایهگستر تارک خستگان بوده است.
واژه نیشابور در دوره ساسانى همه جا به شکل «نیوشاپور» آمده است که آن را به معنى کار خوب شاپور یا جاى خوب شاپور گرفتهاند زیرا شاپور دوم این شهر را تجدید بنا کرد ولى به روایت اغلب مورخان شاپور اول بانى آن بوده است. اگر مطلب بالا را در مورد نوسازى این شهر قرین صحت بدانیم، کلمه «نیو» مىتوان به شکل امروزى آن «نو» تعبیر کرد و معنى نیشابور چیزى جز شهر نوسازى شده شاپور نخواهد بود و دیگر دلیلى براى بحث در مورد شاپور اول و دوم وجود نخواهد داشت. زیرا که بعضى از مورخان در انتخاب هر یک از آن دو دچار شک شدهاند ولى قدر مسلم بانى اولیه باید شاپور اول باشد و پس از وقوع زلزلهاى شاپور دوم امر به ترمیم و بازسازى آن کرده است و این به هر حال کار نیک شاپور دوم بوده است که به لفظ «نیوشاپور» از آن یاد کردهاند.
نیشابور در اوایل اسلام به «ابرشهر» معروف بود که در سکههاى دورههاى اموى و عباسى به همین نام آمده است. «ایرانشهر» هم گفتهاند که شاید عنوانى افتخارى براى این شهر بوده است. البته چون یکى از چهار شهر کرسىنشین خراسان بود لقب «امالبلاد» هم براى خود کسب کرده است.
در قرون وسطى ایالتخراسان به چهار قسمتیعنى چهار ربع تقسیم مىگردیده و هر ربعى به مرکزیت یکى از چهار شهر بزرگ نیشابور، مرو، هرات و بلخ خوانده مىشده و در زمانهاى مختلف یکى از این شهرها مرکزیت تمام خراسان بزرگ را به عهده داشته و نیشابور نیز از زمان طاهریان به بعد به عنوان پایتخت انتخاب گردیده است و گفتهاند که: «این شهر از قاهره قدیم (فسطاط) بزرگتر و از بغداد جمعیتش بیشتر و از بصره جامعتر و از قیروان عالیتر بوده و 44 محله داشته و 50 خیابان اصلى و مسجدى ممتاز و کتابخانهاى با شهرت جهانى و یکى از چهار شهر شاهى امپراطورى خراسان بوده است».
گویند که عمرولیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین درآورد، گفت:
«شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی، بوته ی آن ریواس و سنگ های آن فیروزه است»
امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور و گوهرستان واژه های ناب پارسی است.
سرزمین رسالت خیز و جایگاه دانشی مردان بزرگ
نیشابور پیش از اسلام، همچون عروسی است آرمیده بر دامان پیروزه رنگ بینالود استوار و سرافراز که در فضایی مه آلود، اما جان دار و پر تپش، به حیات خود ادامه می دهد. بعد از این دوران، نام نیشابور را زینت بخش بُعد تاریخی و اساطیری شاهنامه ی حکیم طوس، می بینیم.
آب و هوای بهشت آسای این دامنه ی پر برکت، شاپور اول ساسانی را بر آن داشت تا اولین سنگ بنای تمدن تازه را بر آن نهد. پس از او و در عهد شاپور دوم، نیشابور گسترش یافته و سپس یزدگرد دوم، این شهر را برای زندگی برگزید.
ساسانیان برخلاف اسلاف خود، استبداد را شیوه ی حکومت خویش قرار دادند و یک آزادی خواه نیشابوری به نام «مزدک»، علیه بیدادگری های آنان قیام کرد.
اگر نیم نگاهی به بعضی آثار، درباره ی اَبرشهر داشته باشیم، با نام بزرگ دیگری چون «مانی» آشنا می شویم که بسیاری او را نیز از تخمه ی نیشابوریان، و از پدری دانشمند به نام «فاتک» می دانند. اگر محقق گردد که این دو اندیشمند، نیشابوری اند، می توان گفت این سرزمین، از دیرباز رسالت خیز، و جایگاه دانشی مردان بزرگ و نامبردار بوده است.
بد نیست بدانید که:
1- زرتشت یکی از سه آتشکده ی معروف ایران را به نام مهربرزین در کوه های نیشابور ساخت.
2- در زمان ساسانیان نیشابور بعد از تیسفون پایتخت دوم امپراطوری بوده است.
3- نیشابور تاکنون سه زلزله ی ویرانگر و دو بار حمله ی مغولان را از سر گذرانده است.
4- اهل خراسان هر شهری را به چیزی نسبت می دهند. اهل نیشابور را به یک بار گفتن.
آثار باستانی و تفریحی نیشابور
1- آتشکده ی برزین مهر که در عهد ساسانی در ناحیه ی ریوند نیشابور قرار داشته است.
2- محوطه ی باستانی شهر کهن نیشابور با وسعت بیش از 3500 هکتار که مجموعه های آرامگاه عطار، آرامگاه کمال الملک، مقبره ی سعید بن سلام مغربی، آرامگاه فضل بن شاذان، مقبره ی مشاهیر و مقبره ی یغما شاعر خشتمال نیشابوری در آن واقع است.
3- محوطه ی باستانی شادیاخ که در قرن سوم به مدت 60 سال مقرّ طاهریان بوده است و مسجد عقیل در این محل قرار داشت که در آن کتابخانه ای نیز مشتمل بر 5000 جلد کتاب از انواع علوم وجود داشت که توسط غزها به آتش کشیده شد.
4- بافت قدیم شهر فعلی نیشابور که این شهر دارای 4 دروازه بود که به دروازه های عراق، دروازه مشهد، دروازه باغات، و دروازه ی ارگ معروف بودند.
5- کاروانسرای نیشابور مربوط به دوره ی صفویه که در دوره ی قاجاریه و اوایل دوره ی پهلوی به عنوان محلّ نگهداری فقرا و ایتام استفاده می شده است.
6- بازار سرپوشیده ی نیشابور مربوط به دوره ی صفویه که تنها قسمت باقیمانده از بازار بزرگی است که از حوالی دروازه مشهد شروع و به دروازه ی عراق منتهی می شد و متأسفانه بخش اعظم آن از بین رفته است.
7- مسجد جامع نیشابور که یکی از بناهای با ارزش تیموری است که پنج قرن پیش توسط پهلوان علی کرخی فرزند بایزید کرخی ساخته شد.
از جمله مکان های تفریحی نیشابور نیز می توان به مسجد چوبی اشاره کرد. این مسجد که در جهان منحصر به فرد می باشد از حدود 13 تن از انواع چوب های صنعتی ساخته شده و با وجود چوبی بودن در مقابل زلزله هایی با قدرت 8 ریشتر هم مقاوم است.
از دیگر مکان های تفریحی نیشابور، اردوگاه بین المللی باغرود با گنجایش بیش از 5000 نفر است که مقام دوم اردوگاه های کشور را داراست.
برخی از آداب و رسوم مردم نیشابور
عروسی؛ عروسی معمولا دو شبانه روز به طول می انجامد. روز اول پدر داماد و اقوام و فامیل را به خانه ی خویش دعوت می نماید و داماد نیز بر تختی کنار مجلس می نشیند و هر یک از مدعوین پول یا گوسفند به داماد هدیه می کند. روز بعد زن سلمانی سر و صورت عروس را آرایش می نماید. لباس های داماد رااز خانه ی عروس و لباسهای عروس را از خانه ی داماد با ساز و دهل به حمام می برند و آنها را با لباس های نو به خانه بر می گردانند.
عروس بردن؛ هنگام عروس کشانی، یکی از زنان فامیل داماد وسیله ای را از خانواده ی عروس که به آن «عقل عروس» می گویند برمی دارد و در خانه ی داماد آنرا به عروس
می دهد. عروس را بر اسبی سوار می کنند و افسار اسب را دایی یا پسر عمو یا برادر عروس می کشد و تا خانه ی داماد او را همراهی می کند. چند زن نیز با عروس به خانه ی داماد میروند و یک الی دو شب آنجا می مانند. عروس را با ساز و دهل به خانه ی داماد می برند. جلو خانه ی داماد عروس پاانداز طلب می کند و تا پاانداز به او ندهند وارد خانه نمی شود. مادر یا پدر یا برادر داماد، گوسفند یا هدیه ای دیگر به عروس می دهد تا وارد شود. رنگ لباس عروس سفید و محل حجله گاه، خانه ی داماد است. مادر عروس یک روز بعد از عروسی به افرادی که به داماد هدایایی دادند یک دستمال و مقداری شیرینی می دهد. پدر عروس بعد از سه روز از عروسی یکی از فامیل یا برادر عروس را به خانه داماد می فرستد و عروس و داماد را به خانه ی خود دعوت می کند و گوسفند یا قطعه زمینی را به آنها هدیه می دهد.