خطر آفرینىها
مسأله دیگرى که در رابطه با این گروه قابل طرح است، مشکل آفرینى برخى از آنهاست. عدهاى از روانشناسان نفس عقبماندگى را عامل جرم معرفى کردهاند و گفتهاند، کندذهنى مساوى با جرمآفرینى است. نظر دیگران این ادعا را رد مىکند. اساس جرم مربوط مىشود به شرایط نامساعدى که از نظر تربیت براى آنها وجود دارد. اینان آگاهىهاى لازم را ندارند، و درنتیجه تن به کارى مىدهند که عاقبت آن نامیمون است. سادهنگرى و سادهاندیشى و پرهیز از دوراندیشى و بکارگیرى خرد در این رابطه مؤثر است ( تحقیقات گدارد سهم نارسائى عقلى را در جرم بیشتر نشان مىدهد(.
اینان در مواردى آلت دست مىشوند و با اندک القاء و تملٌقى جذب رأى و نظر دیگران مىشوند و به انحرافات گوناگونى تن در مىدهند. نوع انحرافات و خطرآفرینىهایشان عبارتست از هتکناموس، دزدی، آتشزدن، خرابکردن، اعمال خلاف قانون دیگر که آنها بدون شرم و حیا مرتکب آن مىشوند. حتى در انحرافات جنسى نیز آنها شرم و حیائى از خود بروز نمىدهند
اینان بعلت نادانى آثارى از خود باقى مىگذارند و زود دستگیر مىشوند و شاید همینامر باعث مىشود که دربارهشان داورى شود، که کندذهنان مجرمند. افراد تیزهوش سعىدارند از خود آثارى برجاى نگذارند و گرفتار قانون نشوند.
علل و عوامل کند ذهنى
علل قبل از تولد
علل وراثتى
بدین معنى که فرزندان، بسیارى از صفات و ویژگىها را از والدین و اجداد خویش به ارث مىبرند. پارهاى از صفات مربوط به جنبههاى روانى و استعدادى است. کودکان هوش خود را از پدر و مادر به ارث مىبرند. این مطلب درباره بیش از ۸۰درصد مردم صادق است که اگر والدین کودن و عقبمانده باشند فرزندان آنها هم واجد همان صفات و خصایص خواهند شد
همچنین در این زمینه از کم وزیاد شدن کروموزومها، بالابودن سن مادر، ازدواج کمخونى که در برخى از شرایط احتمال بارزشدن ضایعه در آن زیاد است، موجود ژن مغلوب از همان نوع در کروموزوم که سبب تقویت و بروز مىشود باید سخن گفت. این علل و عوامل کلاً داراى جنبه ژنتیک هستند.
علل مربوط به دوران رحم
دوران حیات رحمى دورانى سرنوشتساز است. براساس پارهاى از روایات پایههاى بدبختى یا خوشبختى کودک در آن دوره گذارده مىشود. عواملى که دراین دوره براى کندذهنىها مؤثرند عبارتند از:
اعتیاد والدین به الکل که موجب مسمومیت جنین است، داروهاى شیمیائى مثل آرامبخشها، تالید ومیدها، مصرف بسیار ویتامینA (آ)، و ویتامینK (کا)، عامل ارهاش خون، بیمارى یرقان مادر در دوران حمل، ابتلاى مادر به سرخجه در سهماهه اول باردارى که باعث تخریب سلولها شده و خونرسانى را به عقب مىاندازد، فساد جفت که عامل ویروسى و باکترىها در آن دخالت دارد، هیجانات، ترسها و اضطرابات مادر در دوران حمل و سرماخوردگى شدید مادر
از دیگر موارد عفونت تبخالى در جهازتناسلی، عامل لاغرى مادر در دوران حمل، تغذیه ناکافی، بىاشتهائى عصبى و روانى مادر، ابتلاى به سفلیس، عفونتهاى ویروسى مثل اوریون، آنفلوآنزا، تبهاى شدید و بصورت حاد، ضربهها برشکم مادر، تأثیر اشعه ایکس روى تخم و نطفه در ماههاى اول و ... است.
علل مربوط به حین تولد
لحظه تولد و کیفیت آن امرى مهم و سرنوشتساز است. بخشى از مسائل آن عبارتنداز:
واردشدن ضربهٔمغزى بر نوزاد، فشار و صدمات وارده برسر، عفونتها، خفگى نوزاد در حین تولد یا قطع تنفٌس، فقدان یا کمبود اکسیژن در این مورد، ... اصولاً زمان تولد مهم است ۸ درصد نقیصههاى ذهنى مربوط به این مرحله است.
تولد نارس ( غرض آن تولدى است که وزن کودک کمتر از ۵/۲ کیلو باشد) سبب ۷۰ درصد نارسائىهاى ذهنى است زیرا سلسله اعصاب در آن رشد کافى ندارد. همچنین ضربان قلب کودک در حین تولد اگر کمتر از ۹۰ باشد نشان مىدهد که اکسیژن به مغز نمىرسد و این خود سبب نارسائىهائى ذهنى است.
علل مربوط به پس از تولد
عوامل مربوط به خود
غرض خود کودک است. کودک داراى یک محیط داخلى است. در محیط داخلى او عواملى هستند که در سرنوشت کودک مؤثرند. این عوامل عبارتند از:
عوامل غدٌهاى که مربوط مىشود به کمکارى یا پرکارى غدٌهها و از جمله عدم کفایت غده تیروئید و پاراتیروئید.
صدمه مغزى بر کودک بعلت نرسیدن اکسیژن کافى به مغز، تورم مغزی، فساد سلولهاى مغزی
عوامل طبیعى و ساختى خودش چون افتهوشى به دلایل گوناگون.
کمخونى و خشکى پوست و اختلال در استخوان که خود زمینهساز نقصان ذهنى است.
عوامل مربوط به محیط
و غرض از محیط مجموعه شرایط و عواملى است که فرد را در خود شناور کرده و تحتتأثیر قرار مىدهد. در این زمینه از عواملى مىتوان بحث کرد که عبارتنداز:
- عامل بیمارىها مخصوصاً بیمارى مننژیت، سفلیس، ضربهها، بیمارىهاى عفونتى و انگلى فقدان آنزیمها در بدن، فلج مغزی.
- عامل غذا، سوختوساز، مسمومیتها. حدود ۴ تا ۵ درصد نارسائىها مربوط به عوامل متابولیک است. مخصوصاً اختلال در سوختوساز پروتئینها و موادقندی، چربیها.
- عامل دوا مخصوصاً داروهاى حاد و مسمومکننده، آنتىبیوتیکها، هورمونهاى اضافهشده به غذاى گیاهی، مسمومیت با سرب.
- عامل محیط فرهنگى و مخصوصاً فقر فرهنگی، عدم آگاهى در القاء و تلقینها که بطور غیرمستقیم اثر مىگذارند.
- عامل عاطفى مثل عدم پذیرشها، عدم تفاهمها و جو نامساعد، طردشدگی
- عامل اقتصادی، فقر و محرومیت شدید، هوسمندى و عدمارضاء آن.
- عامل تربیت، نوع انضباط و امر ونهىها، تنبیهات سخت و شکننده، بىاعتنائى به کودک و نقص والدین در روابط
- و حتى عواملى چون عامل جغرافیا، بررسىها نشان دادهاند عقبماندگى ذهنى در مناطق جنوب کمتر از مناطق شمال است.
امکان بازسازى
سخن این است که آیا بازسازى امکان دارد یا نه؟ در این مورد باید گفت متأسفانه در آنچه که به عوامل ارثى و ژنتیک مربوط مىشوند پاسخ مثبتى نداریم که عرضه کنیم.
درباره برخى از آنها که معمولاً براثر شرایط محیطى دچار چنین وضعى شدهاند باید گفت اگر اینان از تربیت و شرایط مساعدى برخوردار شوند مىتوانند زندگى طبیعى و مناسبى داشته باشند و کمتر سربار اجتماع شوند. اگر این امر ناشى از عضو و غدٌهاى باشد قابلیت درمان بیشتر است.
اساس و شرایط تربیت
در همهحال اینان در هر سطحى که باشند بشرط تربیتپذیرى باید تربیت شوند. حق آنها در رابطه با والدین و اجتماع از بین نمىرود. بهر میزانى که قابلاخذ باشند باید به آنها چیزى داد و زمینه را براى رشد و استقلال نسبى آنها فراهم کرد
در تربیت آنها اصل برفراهم آوردن موجباتى است که آنها بتوانند از هوش مختصر خود بیشترین استفاده را بکنند و در حد و سطح خود از نیازمندى بدرآیند. ما درسایه بکارگیرى روشهاى خاصى مىتوانیم هرکس را در هر وضعى که هست یک درجه بالاتر آوریم. اگر کودکى ۱۰ ساله در حد یک بچه ۴ ساله مىفهمد مىتوان کارى کرد که در حد یک کودک ۵ ساله بفهمد و این مسأله بسیار مهمى است.
همچنین اینگونه کودکان به عشق و محبت بیشترى نیاز دارند، محتاج سرپرستی، حمایت و هدایت زیادترى هستند. والدین و مربیان این جنبهها را نباید از آنان دریغ دارند
تربیت در خانواده
شاید برخى از پدران و مادران براى راحت بودن خود و ندیدن عامل مزاحم در برابر خود سعى دارند که بمحض احساس عقبماندگى فرزندان آنها را به مؤسسات و سازمانهاى سرپرستى کودکان عقبمانده بسپارند. در حالیکه این اقدام به زیان آنهاست.
کودکان کودن و آموزشپذیر باید حتماً در خانواده باشند. مؤسسه شبانهروزى براى آنها مضراست. موجب لطمه عاطفى برآنهاست و این خود سبب تشدید اوضاع آنهاست.
تربیت در مؤسسات
درمورد اداره کودکانى که درجه هوشى کمتر از ۵۰ دارند نظرات مختلفى عرضه شده است: اعتقاد اکثریت برآن است که آنها در مؤسسات خاص شبانهروزى باشند هم از این بابت که در خانواده امکان اداره و تربیت آنها نیست و هم بدانعلت که حضورشان در خانواده ممکن است همراه با خطرآفرینىهائى باشد.
مؤسسات گوناگونى در هر کشور وجود دارند که امر نگهدارى آنها را برعهده مىگیرند مثل سازمانهاى بهزیستی، امدادی، خدماتی، توانبخشى و...
اگر والدین بتوانند امکانات حفظ و حراست آنها را فراهم سازند و جلوى خطرآفرینىهاى آنان را بگیرند بمصلحت است که بازهم در خانواده زندگى کنند.
علل اقتصادى
فقر اقتصادى
زندگى متعارف و متعادل مىتواند زمینه بسیار مناسبى براى رشد و پرورش کودکان باشد. در محیطهاى بسیار فقیر امکان رشد متعادل فرزندان نیست و یا اندک است. بفرموده امام امیرالمؤمنین (ع) فقر آدمى را از حجت و بیان باز مىدارد و هوش را از کار مىاندازد
غناى افراطى
همچنین باید گفت عده کسانى که در ردههاى بالاى اقتصادى بسر مىبرند کمند که در عین داشتن امکانات بسیار، وضعى عادى و طبیعى داشته باشند. کثرت سرگرمىها، گشت و گذارها، تفریحات، بازى با اسباب و وسایل گوناگون سبب مىشوند که کودک جذب آنها شده و از کار خود باز بماند.
کار کودکان
در برخى از مناطق، بویژه مناطق روستائى ما مواجه با کار و اشتغال کودکانیم از وجود کودکان در مزرعه براى کنترل و حفظ کشتزار استفاده مىکنند و یا در شهرها ما مواجه با سرگرمى کودکان در محل کار و مغازه پدریم و یا کودک براى خریدها اوقات بسیارى را باید در بیرون خانواده بگذراند
وضع تغذیه
درباره مسأله تغذیه پافشارى بسیارى نخواهیم داشت ولى فراموش نباید کرد که آن هم عامل مهمى براى حفظ سلامت و تعادل کودک در امر رشد است و در فکر و ذهن افراد مؤثر است.
براساس بسیارى از بررسىهاى علمى امر غذا در هوش و حتى در درک و فهم افراد مؤثر است. یکى از علل گیجى و منگى برخى از جوامع عقبمانده را به امر تغذیه مربوط مىدانند
وضع مسکن و محلٌه
اگر خانه افراد در محیط و محلهاى شلوغ و پرجمعیت باشد و یا اگر محیط زندگى و مسکن محیطى آلوده، پراز سروصدا و جنجال، پراز زرق و برق، با افرادى آلوده و معتاد باشد نمىتواند محیط مناسبى براى زندگى کودکان باشد و طبیعى است که چنین سکونتى در همه امور افراد اثر مىگذارد از جمله در درس و تحصیل آنها.
عوامل دیگر
سرگرمى کودک به خرید وفروش اشیاء و ابزار که در مدرسه و کوچه صورت مىگیرد
احساس حقارت از مقایسه سرووضع خود با دیگر دانشآموزان
احساس موردترحم قرار گرفتن در جنبههاى اقتصادى مثل پوشیدن لباس صدقهاى با آگاهى از این امر که دیگر دانشآموزان از آن خبر دارند.
جبر به فعالیت اقتصادى در عین فعالیت تحصیلى بعلت ناگزیرى در امر اقتصاد که البته این امر براى سنین نوجوانى و بلوغ بیشتر قابل ملاحظه است.
علل انضباطى
کوششهاى انضباطى نیز از نظر فرم و کیفیت در اخلاق و رفتار و هم در امر عقبماندگى تحصیلى کودکان اثرات ناموزونى دارد. ما در این زمینه از نمونههاى بسیارى مىتوانیم یادکنیم که برخى از آنها بدینقرارند
امر و نهى مکرر والدین در امر تحصیل که کودک را به موضعگیرى علیه آنان وامىدارد
تضاد و تعارض بین دستورها و امر ونهىها که خود مشکل دیگرى را در این زمینه پدید مىآورد.
تحقیرها و ملامتهاى بسیار که عقدهساز و گیج کنندهاند