اشاره: هنوز چند روزی به شروع فصل مدرسه باقی نمانده بود که فرید کوچولو، با مامان تو خیابون ها، کوچه و بازارها از این مغازه به آن مغازه به دنبال خرید لباس فرم مناسبی بودند، که مدرسه گفته بود. حتماً باید رنگش سرمه ای با خطهای سفید روی آستین باشد! برای خواهر بزرگش هم روپوشی کرم رنگ با مقنعه ای سرمه ای که مخصوص بچه های راهنمایی بود! مجید برادر بزرگترش هم باید کله اش را نمره چهار میزد! دل تو دلش نبود، نمی فهمید اینقدر التهاب مامان و خواهر بزرگش از چیه؟ او دائم تو خانه میگفت: باز هم شروع شد، باید و سختگیری های مدیر و ناظم و اخم و تخم معلم را تحمل کنیم! باز هم تنبیه! باز هم درس! تکلیف و جریمه! حیف، چقدر زود گذشت، کاش اصلاً مدرسه نمی رفتیم! طفلک فرید، اینها را که میشنید و صحبت های مامان رو که میگفت توی مدرسه مواظب باش این کار را نکنی . درس نخوانی، خانم معلم کتکت میزند و شنیده بود، بچه های شیطون را میاندازند تو اتاق های تاریک و... بابا میگفت آخر که چی لیسانس بگیرند، بیکار و بی عار، ویلون تو خیابونها. فرید کوچولو اینها را میشنود . پاک ترس ورش میدارد، یعنی مدرسه اینقدر بده! چقدر سختگیرن! چند روز مونده به شروع سال پاشو توی یک کفش میکنه که من مدرسه نمی روم، جیغ میکشید و گریه میکرد که مدرسه را دوست ندارم. دلیل اینکه بچهها از مدرسه رفتن میترسند چیست؟
ترس: Fear
روانشناسان معتقدند ترس یک حالت هیجانی است نسبت به خطر یا یک محرک مضر که شخص از آن آگاه است. عامل ترس میتواند یک شی ء باشد، یک انسان یا مسئله و موقعیت مشخص.
مدرسه هراسی یا ترس از مدرسه
ترس غیر منطقی از مدرسه در واقع معادل واژه School refusal به معنی امتناع از مدرسه رفتن است و یکی از نشانه های اضطراب جدائی از والدین، خانه، خانواده یا شرایطی است که به آن دلبسته و وابسته شده بود.
- امتناع از مدرسه رفتن در هر سنی دیده میشود، اما معمولاً در ابتدای هر مقطع به صورت واضح تر و عینی تر خود را نشان میدهد. تقریباً این مسئله در بین پسرها و دخترها در سنین آغاز مدرسه به طور یکسان دیده میشود، اما در سطوح بالاتر با اندکی تفاوت از یکدیگر سبقت میگیرند. در خانواده هایی که بچهها با فاصله های زیاد از یکدیگر متولد میشوند شایعتر بوده و همانطور که گفته شد شایع ترین دلیل ترس از مدرسه در بین کودکان و در بدو ورود به مدرسه ناشی از اضطراب جدایی از والدین بخصوص مادر است.
- معمولاً مادران بچه هایی که دچار اضطراب جدایی هستند شخصیتی افراطی، مضطرب، بیش از اندازه حمایت کننده، مردد، غیرمنطقی، حساس و عاطفی (سمپاتیک) دارند که اضطراب خود را با بیان افکار منفی و اضطراب آلود و عمل خود به بچهها منتقل میکنند.
- اغلب مادران کودکانی که ترس از مدرسه رفتن دارند، افرادی وسواسی، کم تحمل، نکته سنج و موشکاف هستند که احتمالاً خود یا یکی از نزدیکانشان در کودکی دچار همین مشکل بوده اند.
- ترس یا امتناع از مدرسه بیش از آنکه علت شخصیتی، عاطفی یا... داشته باشد، ناشی از یادگیری است. مادر یا پدری که در ارتباط خود با کودکان مفاهیم و نکته های منفی از محرکها و مکانهایی مثل مدرسه یا درس خواندن میدهند وقتی تجربه های منفی توأم با وحشت و ترس و اضطراب، خود را از دوران تحصیل و مدرسه، تنبیه و توبیخها به بچهها انتقال میدهند و از آنها میخواهند مواظب رفتارهایشان باشند، خواه ناخواه، بذر امتناع و ترس از مدرسه را در افکار آنان میکارند.
یک تجربه
- علی کلانترزاده دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی میگوید:من هیچ وقت از مدرسه رفتن نترسیدم، یادم میآید هفته اول مهر بود، درست تا یک هفته هیچ تکلیف و مشق به ما ندادند، فقط خانم معلم میآمد در مورد کتابها و درسهایمان چیزهایی میگفت و میرفت، همیشه لبخند میزد، هیچ وقت ندیدم اخم کند یا کسی را کتک بزند.
یادم میآید بعضی از بچهها با مامان هاشون اومده بودند مدرسه، چندتایی گریه میکردن، خانم معلم با خنده به بچهها گفت، بگین مامانتون بره خونه، بچهها هم رفتن به مامانها گفتند برن خونه.
خانم معلم با مهربانی توضیح میداد از هفته آینده دفترچه بیاریم و مشقهایمان را چطور بنویسیم. خیلی از او خوشم آمده بود.
از علی میپرسم چطور شد از مدرسه رفتن نترسیدی؟ میگوید: آخه مامان من معلم بود، قبل از شروع مدرسه من را با خودش آورد مدرسه و با ناظم و معلمها بازی میکردیم، با بچه های کلاس پنجم دوست شده بودیم.
مامان همیشه تو خونه از معلم ها، مهربانی هاشون و دلسوزی هاشون تعریف میکرد. راستش هیچ ترسی نداشتم، اما یکی دو تا از بچهها هی گریه میکردند. تا جایی که با چند تا از بچهها دستها و پاهاشون را گرفتیم، آوردیم کلاس، همین که خانم معلم چند تا شکلات به اونها داد ساکت شدند و یادشان رفت برای چی گریه میکردند.
- یعنی هیچ وقت نشده از مدرسه بترسی؟ راستش یادمه فقط یک بار کودکستان وقتی مادرم من رو تنها گذاشت و رفت تا ۵ دقیقه گریه میکردم! اما خانم معلم وقتی تشویقم کرد بازی کنم و نقاشی بکشم همه چیز را فراموش کردم.
ترس از مدرسه در مقاطع مختلف
تجربه نشان داده امتناع یا ترس از مدرسه در هر سنی دیده میشود. اما علتها و دلایل متفاوتی دارد.
مقطع ابتدایی: نقش والدین و اضطراب جدایی این سن مصادف است با ساخت طرح واره هایی از محیط اطراف که توسط نزدیک ترین افراد به فرد انتقال داده میشود، کودک ۶ یا ۷ ساله آمادگی بسیار زیادی برای دریافت، ذخیره و حفظ اطلاعاتی دارد که نزدیکان به خصوص پدر و مادر، خواهر و برادر، در مورد یک شیء، مسئله، مکان یا فرد به او میدهند. هر گونه برداشت منفی و انتقال آن به کودک، التهاب، دلواپسی، تشویش، اضطراب و ناراحتی یا آرامش، انگیزه مثبت، تلاش و کوشش، شادمانی و هیجانات مثبت میتواند در واکنش کودک یک مسئله مؤثر باشد.
آنچه والدین به صورت احساس، افکار، اعمال و گفتار به فرزندشان انتقال میدهند، بخصوص در این سن او را نسبت به حضور یا عدم حضور (مثلاً در مدرسه و کلاس) تهییج میکند. ایجاد باورهای غلط نسبت به معلم، ایجاد یأس و یا ناامیدی از آینده، بیان و ابراز تشویش و نگرانی از چگونگی حضور بچهها در مدرسه و... حساسیت منفی و واکنش عاطفی او را در پی خواهد داشت و هر گونه تأکید و تحریک کودک در این شرایط به حضور در مدرسه شدت واکنشها را افزوده و نتیجه منفی به بار میآورد.
اضطراب جدایی
عامل دیگر، اضطراب کودک از جدا شدن و از دست دادن تکیه گاه، پناهگاه و وابستگی به مادر است. معمولاً مادران سعی در وابسته نمودن کودکان به خویش دارند و به واکنشهای عاطفی آنان نسبت به ترک پاسخ میدهند که در طولانی مدت و در هنگام وارد شدن به محلی ناآشنا یا تغییر مکان بدون حضور مادر، دچار نوعی حالات اضطراب به نام اضطراب جدایی Anxiet separation میشود که خصوصیات آن اضطراب شدید، موقع جدا شدن از افرادی است که کودک وابستگی مهمی نسبت به آنها دارد. این وابستگی میتواند به خانه یا محیط های آشنا هم باشد، گاهی در بچهها هنگام جدا شدن از مادر حتی نشانه هایی از هراس هم دیده میشود، که فراتر از آنچه که از سطح رشد آنها انتظار میرود، است.