چکیده:
درطی چند سال گذشته یک بحث گسترده بین افراد متخصص و دانشگاهیان راجع به اینکه آیا یک روش مدیریت پورتفولیو می تواند با بانکها در مدیریت بهتر ریسک سرمایه کمک کند و اینکه چگونه روش مدیریت پورتفولیو برای سهام داران ارزش ایجاد می کند، وجود داشته است . در این مقاله ، نویسندگان می گویند که چهار محرک وجود دارد که بانکها را ملزم می کنند که به هنگام مدیریت دارائی های اعتباری از حالت معاملاتی به یک روش که بیشتر شبیه به مدیریت پورتفولیو است حرکت کنند. این چهار محرک عبارتند از : تغییرات ساختاری در بازارهای اعتباری ، ناکارآمدی انتقال ریسک به بازارهای وام دهی ، افزایش سطح بدهی در ایالات متحده و تغییرات پیشنهاد شده برای کفایت سرمایه . نویسندگان در ادامه هیچ تغییر همزمانی در قواعد مربوط به کفایت سرمایه مشاهده نکردند به عنوان اولین قدم آنها به سمت همگرایی بین ریسک سرمایه و ترتیب سرمایه برای ریسک سرمایه حرکت کرده اند این تغییرات مستلزم آن است که بانکها به تلاشهای خود برای ایجاد اولین کلاس از مهارتها و توانمندیهای مدیریت پورتفولیو شتاب دهند ، به کسب بهترین روش مدیریت پورتفولیوی اعتباری از طریق فرصتهای جذاب برای ایجاد ارزش سهامداران و قادر شدن بانکها در رقابت موفقیت آمیز ، پاداش داده می شود.
کلمات کلیدی : قواعد سرمایه، مدیریت پورتفولیو ، ریسک اعتباری
دلایل عمل : نیاز به ایجاد توانمندیهای مفهومی مدیریت پورتفولیوی اعتباری
مدیریت ریسک اعتبار در معرض تغییرات عمده قرار گرفته است . این تغییرات باعث تحت تأثیر قرار گرفتن روند رقابت در بازارهای اعتباری ، ایجاد فرصتهایی برای بانکهایی که اولین مزیت ها را حفظ می کنند ، می شود .
یکی از فرصتهای ایجاد شده ، حوزه مدیریت پورتفولیوی اعتباری است . در حالی که بسیاری از بانکها اولین تجربیات خود را با این مفهوم جدید ایجاد کرده اند و مسئولیت های سازمانی را برای اجرای آن تنظیم کرده اند ما تصور می کنیم که نیاز زیادی برای شتاب دادن به این تلاشها وجود دارد علی الخصوص ما چهار محرک کلیدی را مشاهده می کنیم که باعث حرکت سریع بانها به سوی یک موقعیت رقابتی تر میشود.
محرک کلیدی شماره 1 : تغییرات ساختاری در بازارهای اعتباری
در طی چند سال گذشته بازارهای جهانی اعتباری تغییرات شگرفی داشته اند آنها اصولاً مسیر و رقابت را در بازارهای اعتباری تغییر داده اند و استراتژی های جدیدی رابرای حفظ رقابت الزامی کرده اند ما چهار تغییر ساختاری مهم را شناسایی کرده ایم:
افزایش رقابت مخصوصاً در بازارهای اعتباری سطح پائین.
بطور کلی رقابت در بازارهای اعتباری بقا را افزایش داده است. علی الخصوص این مطلب برای وام دادن به همکاران سطح پایین صحیح می باشد. ‹مثلاً تأمین مالی با بهره بالا› دو گرایش برای این توسعه وجود دارد ، اول بانکها سرمایه گذاری متعددی برای تأمین مالی اهرمی و وام دهی بدون سرمایه گذاری وارد بازار شده اند ، دوم بسیاری از بانکهای تجاری در تلاش برای برآورده ساختن انتظارات ROE تحلیل گران سرمایه و سهام داران ، فعالیت های وام دهی خود را به بخش پایین تری از مقدار مجاز گسترش داده اند.
ریسک معاملات اعتباری : در طی 5 سال گذشته ، بازار برای خرید و فروش ریسک اعتباری ، چه از طریق مشتقات اعتباری و چه از طریق تعهدات وثیقه ای وام / بدهی ‹CDOS/CLDS› رشد فزآینده ای داشته است . این بازارهای جدید ‹ › مدیریت پورتفولیوی اعتباری را از یک روش اندازه گیری آکادمیکی به یک ابزار مدیریتی قوی که بطور فعال پروفایل ریسک/ پاداش را شکل می دهد ، تبدیل کرده اند.
پیشرفت قابل ملاحظه در اندازه گیری ریسک اعتبار:
ظهور مقدماتی خرید و فروش ریسک اعتبار به صورت رشد سریع ابزارهای جدید اندازه گیری ریسک اعتبار بود ‹همانند jpmorgan'screditmetrice credit sius se's creditRiskPlus or mckinsey's creditpoytfolio view›
این ابزارهای جدید اندازه گیری اعتبار را برای دوروش اجرایی متنوع می کند . اول آنها به ایجاد شفافیت حول ریسک واقعی پورتفولیوهای وام دهی کمک می کند ، دوم آنها به کمی کردن ارزش روشهای دیگر مدیریت پورتفولیو همانند مبادله پورتفولیو یا بکار گیری مشتقات اعتباری کمک می کند .
سرمایه گزاران تمایل بیشتری رابرای اعتبار نشان می دهند.
در طی چند سال گذشته سرمایه گذاران مؤسسه ای اشتیاق بیشتری را برای ریسک اعتبار نشان داده اند . امروزه ما طیف گسترده ای از خریداران ریسک اعتبار شامل صندوق بازنشستگی ، بیمه گران ، بیمه شوندگان وجوه انباشته و در برخی حالات بخشهای خزانه شرکت را مشاهده می کنند . این چهار تغییرات ساختاری تأثیر مهمی بر روی شکل گیری مجدد بازار های وام دهی دارنده بهترین نمونه های عملی آنهایی هستند که از این تغییرات ساختاری برای تغییر از نمونه قدیمی ‹ایجاد کردن و نگه داشتن› و تعویض آن با یک روش فعال تر مدیریت پورتفولیو استفاده می کنند . این روش جدید تلاش می کند که بطور مثبت وضعیت ریسک/پاداش پورتفولیو های وام دهی را تحت تأثیر قرارداده و همزمان با آن ناکارآمدی های پورتفولیو را حذف کند. به عبارتی فنی تر هدف آن است که پورتفولیو های وامدهی تا آنجایی که ممکن است به مرز کارآمدی که بوسیله دو بعد ‹ریسک› و ‹پاداش› ایجاد شده است نزدیک شود.
محرک کلیدی شماره 2 : فرصتهایی برای حذف ناکارآمدیها در بازار وادهی .
پورتفولیو های وادهی بعلت استفاده آنها از ریسک سرمایه اغلب ناکارآمد هستند ، دلایل برای این ناکارآمدیها زمانی روشن می شود که مقایسه ای بین ریسک انتقال در بازار وام دهی با صنعت وام دهی انجام گیرد.‹شکل 1 را ببینید›
بازار بیمه دارای یک سیستم بسیار حرفه ای و چند لایه از ایجاد ریسک و انتقال آن می باشد . درمجموع هدف آن این است که از ریسک ناخواسته به شکل یک رویداد مخاطره ای واحد یا انواع مخاطرات به هم پیوسته اجتناب شود.قلب این سیستم متکی بر یک روش مدیریت پورتفولیو است که به صورت تلویحی به نتایج توزیع زیان توجه دارند بنابراین شرکتهای اولیه بیمه ریسک کلیه پورتفولیو را مورد بررسی قرار داده و لایه ها یا بخشهایی از ریسک را که می بایست منتقل شوند را مشخص می کنند. برای جذب این بسته ای متمرکز شده ریسک ، ما یک لایه اضافی از انتقال ریسک را به فرم شرکتهایی که مجدداً بیمه شده اند تعریف می کنیم . ماهیت کلی و تنوع این پورتفولیوها شرکتهایی که مجدداً بیمه شده اند را قادر می سازند تا ریسکهای متمرکز شده یا فوق العاده را جذب کنند همانند یک زمین لرزه یا سایر پوشش های فاجعه ای دیگر . شرکتهایی که مجدداً بیمه شده اند مجدداً تلاش می کنند تا ازطریق مبادله ریسک ها با یکدیگر ‹یعنی retrocessions › یا اخیراً انتقال ریسک به بازارهای سرمایه ‹مثلاً اوراق CAT› کارایی پورتفولیوی خود را افزایش دهند .
در صنعت بانکداری، ریسک موضوعی کاملاً متفاوت است. عمدتاً بانکها ریسک اعتبار را ایجاد و آنرا بطور کامل جذب می کنند . این روش که عموماً به آن یک روش ‹ایجاد نگهداری› می گویند شامل لایه مختلف ریسک که از صفت بیمه یافت می شود ، نمی باشد . بنابراین پورتفولیوی وام دهی بانکها اغلب نشان دهنده تمرکز بالایی از ریسک محلی / منطقه ای است . با اینحال ، تحلیل های یک کنیزی نشان می دهد که ریسک محلی اعتبار اغلب دارای همبستگی بالایی است که مزایای کسی به علت تنوع گران را برای بانکها در بازارهای محلی اعتبار ایجاد می کند‹شکل 2› را مشاهده کنید.
بعلاوه ، بانکها عموماً دارای روابط وامدهی قوی با یک تعداد از شرکتهای بزرگ هستند که تراکم قابل توجهی از ریسک را به فرم نامهای واحد ایجاد می کند.
این دو عامل باعث می شود پورتفولیوهای اعتباری ناکارآمد همراه با نیاز به ریسک بالای سرمایه برای بیمه در مقابل رویدادهای آنها ایجاد گردد .
با این حال تغییرات ساختاری در بازارهای اعتباری – همان گونه که قبلاً گفته شده است – بانکها را قادر می سازد تا با موفقت این ناکارآمدیها را مشخص کنند.
علی الخصوص ورود بازارها به معامله ریسک اعتباری و تمایل ریسک اعتباری سرمایه گذاران ، فرصتهای مناسبی را برای بانکها ایجاد کرده است که یک روش مدیریت پورتفولیو را انتخاب کنند . بانکهای حرفه ای تر پیشرفتهای قابل ملاحظه ای در کاهش مؤثر ناکارآمدیهای پورتفولیو کرده اند . برای بانکهایی دارای تأخیر هستند چالشهای استراتژیکی و رقابتی بیشماری وجود دارد.
محرک کلیدی شماره3: افزایش سطح بدهی درآمریکای شمالی ووضعیت پیچیده برای بانکداریCEO ها
مقادیر مطلق و نسبی بدهی برای بخش خصوصی و بدهی شرکتها به سطوح ثبت شده رسیده بوده اند و در حال افزایش یافتن است اشکال 3و4 را مشاهده کنید . علی الخصوص بخش بدهی با نرخ کمتر ‹junk› در ایالات متحده افزایش یافته است . در واقع برخی از بخشها در بازار وامدهی با ریسک بالا به سطح بی سابقه ای افزایش یافته اند ‹مثلاً حسابهای حاشیه ای ، بدهی شرکتی با بازده بالا زیان اولیه تولید است اعتباری ایجادشده را تحت پوشش قرار می دهد.›
با توجه به آنچه که اقتصاد جدید را احاطه کرده است و اقتصاد پویای قوی مشاهده کنندگان کسی از بازار در مورد شرکای بازار در بکارگیری این بدهی نگران هستند.
در حالی که اینجا جای مطرح کردن این پرسش که اقتصاد جدید تا چه اندازه واقعیت پیدا کرده است و یا اینکه آیا ما می توانیم نرخ رشد فعلی اقتصاد را حفظ کنیم نیست ولی یکی از مشاهدات در رابطه با واقعی بودن آن می گوید که اگر در طی دو سال آینده ما یک کاهش اقتصادی را تجربه کنیم – یا حتی یک بحران اقتصادی- ما نه تنها وارد این دوره چالشی جدید با سطح ثبت شده بدهی می شویم بلکه با بخشی بی سابقه ای از بدهی سطح پایین یا ‹junk› مواجه می شویم .
با توجه به اینکه در آینده حساسیت خاصی به شرایط اقتصادی وجود دارد ، نتایج جدی می تواند بعداز نرخهای پیش فرضی و تلفات اعتباری ایجاد گردد .
تاریخ نشان می دهد که چنین اهرم بدهی همواره باعث عواقب وخیم بعدی می گردد. مثلاً junk bond crisis1989,japans realestate و bubble-depression off 1992 آنچه که موقعیت امروزی را پر مخاطره می سازد این است که بین نیروهای اقتصادی محلی و جهانی یک وابستگی داخلی وجود دارد . شرایط بازار در سال 1998 در نظر بگیرید در آن سال یک نمایش واضح از الگوهای همبستگی پیش بینی شده و وابستگی داخلی متقابل در بازارهای بین المللی سرمایه مشاهده شده . این الگوها باعث واکنشهای زنجیره ای می شود که بسیاری از مؤسسات مالی و سرمایه گذاران را متعجب می کند . ثابت شده است که روشهای مدیریت ریسک مؤسسات مالی در اثر موارد قادر به مشخص کردن این حالت همبستگی پیچیده و بغرنج نمی باشد.
برای روشن شدن وابستگی درونی نیروهای محلی و بین المللی امروزی اجازه بدهید از یک مثال ساده برای مشخص کردن احتمال دینامیکهای تجارت استفاده کنیم . سناریو زیر نمونه ای از چندین حالتی است که باعث نتایج جدی برای بازارهای اعتباری می گردد.
هر واکنش بازار سهام ‹یعنی یک دگرسیون جزئی برای میانگین ارزشگذاری بلند مدت سهام › می تواند باعث کاهش هزینه کردن مصرف کننده ‹به علت تعداد مصرف کننده های با سرمایه گذاری بزرگ › و برای شرکتهایی با دارائیهای عظیم مالی ، کاهش درآمدهای شرکت گردد. از آنجائیکه هزینه کردن مصرف کننده یک عامل کلیدی و مهم برای رشد آتیGDP است ، افت اقتصادی اکثراً غیر قابل اجتناب است . بنا براین درآمدهای شرکت ممکن است بطور مشخص کاهش پیدا کند که باعث بالاتر شدن هزینه های تأمین مالی می گردد . اینچنین نتیجه ای می تواند جریانهای پولی خارجی را معکوس کنند‹که در حال حاضر بخش قابل توجهی از بدهی مالی محلی را تشکیل می دهند› و در نتیجه مجدداً باعث کمتر شدن نرخ مبادله دلار ‹ایجاد فشار بیشتر و تورم ناشی از کسری تجاری ما› و افزایش نرخهای بهره می گردد این زمانی خواهد بود که یک حرکت ثانویه درمارپیچ به سمت پایین ایجاد گردد: افزایش نرخ بهره باعث ایجاد مجموعه ای از نکولها می شود که می تواند بانکها را در مصرفی استانداردهای سخت اعتباری ‹مصوبات کمتر و یا نرخهای بهره بالاتر› قرار دهد. بنابراین ، تعداد افراد ورشکسته نکولهای شرکت افزایش پیدا کرده و این حرکت مارپیچی شدت پیدا خواهد کرد.
مشخص کردن این چالشهای ریسک اعتباری مشکل است و بانکداری SCEO را با یک مشکل پیچیده مواجه می کند : اول ؛ منطقی به نظر می رسد که زمان بندی افت اقتصادی را پیش بینی کرد. اگر مدیریت رده بالا اشتیاق خود را به یک اعتبار در همان ابتدا مطرح کنند ، این کار باعث قربانی کردن جریان ، ارزش درآمدی و ارزش سهامداران می شود . دوم حتی اگر مدیران رده بالا نخواهند اشتیاق خود را برای ریسک اعتباری ‹سطح پائین› کاهش دهند ، بکار گیری این استراتژی جدید با توجه به شرایط بازار فعلی مشکل خواهد بود. تحلیلگران تحقیقات سرمایه ای – آنهایی که استراتژی شرکت را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند و سهامداران بیشتر به سمت بنچ مارکهای عملکردی که با توجه به ریسک اصلاح نشده اند، همانند رشد درآمد ، درآمد خالص یا ROE برای ارزشیابی عملکرد مدیریت بانک ، گرایش دارند ‹شکل 5 را مشاهده کنید› بنابراین یک استراتژی اعتباری معکوس برای بانک به احتمال زیاد همراه با ‹توصیه ای برای فروش › و کاهش قیمتهای سهام و اعمال فشار خارجی بیشتر روی مدیران رده بالا خواهد بود .