نگاهی اجمالی به ایالات متحده آمریکا
ایالات متحده آمریکا سرزمینی به وسعت 9695539 کیلومترمربع است و چهارمین کشور وسیع جهان پس از روسیه، کانادا و چین است که از 52 ایالت تشکیل شده و پایتخت آن واشنگتن است آمریکا برخلاف قاره آسیا که دارای گروه های جمعیتی مشخص و پرجمعیت است، قاره ای مهاجرنشین می باشد، ساکنان واقعی آمریکا سرخ پوستان هستند که در حال حاضر در اقلیت کامل به سر می برند و تعدادشان در سراسر آمریکا حدود یک میلیون نفر می باشند براساس داده های آماری سال 1999 آمریکا دارای 813/690/272 جمعیت بوده که از این تعداد حدود نصف آن انگلیسی زبان و مابقی گروه های اسپانیولی زبان و فرانسوی زبان می باشند، تقریباً تمامی ساکنان این قاره مسیحی هستند که در میان مذاهب سه گانه دین مسیحیت، تعداد پیروان کاتولیک نسبت به مذاهب دیگر بیشترند. تعداد 4140000 یهودی در آمریکا به سر می برند تعداد مسلمانان آمریکا بالغ بر 5780000 نفر است که در حدود 2/2 درصد از جمعیت این کشور را شامل میشود.
نظام آموزشی آمریکا:
نظام آموزشی آمریکا، سیستمی همگانی، غیرمتمرکز، فراگیر و حرفه ای است، ایالات متحده آمریکا به عنوان نیرومندترین کشور صنعتی جهان دارای نظام آموزش عالی با قدمت طولانی است که به صورت غیرمتمرکز اداره میشود و دولت مرکزی و دولت های ایالات نقش پشتیبانی کننده را بر عهده دارند در آمریکا نزدیک به 2000 مرکز تحصیلی وجود دارد تعداد کل دانشجویان آمریکا در سال تحصیلی 98-1997 برابر 3/14 میلیون نفر بوده که بیش از 1/11 میلیون نفر در مراکز آموزش عالی دولتی مشغول به تحصیل بوده اند.
اوضاع مالی و شاخص های اقتصادی
تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در سه ماهه نخست سال 2000 میلادی برابر با 3/9937 میلیارد دلار محاسبه گردیده است که بیشترین مقدار در میان همگی کشورهای جهان است در سال 1999 درآمد ملی آمریکا برابر 7439 میلیارد دلار بوده است با این حساب درآمد ملی سرانه آمریکا رقمی در حدود 27 هزار دلار بوده است. ایالات متحده آمریکا همچنین مهم ترین تولید کننده فرآورده های کشاورزی است و آن هم به دلیل بهره گیری از آخرین دست آوردهای صنعت در بخش کشاورزی است.
بودجه نظامی آمریکا سالانه 400 میلیون دلار یعنی برابر با بودجه نظامی تمام کشورهای جهان است.
به طور کلی ایالات متحده آمریکا دارای ویژگی های جمعیت فراوان و پویا، منابع طبیعی سرشار، اقتصاد نیرومند، پیشتازی در زمینه تکنولوژی، تسلط بر سرمایه و پول جهانی، داشتن پیوندهای بازرگانی گسترده با دیگر کشور، درآمد سرانه چشمگیر پیشتازی در زمینه علمی و فرهنگی، برخورداری از مهم ترین زبان بین المللی و بویژه برتری بیرقیب نظامی چه در سطح جنگ افزارهای متعارف و چه در سطح جنگ افزارهای هسته ای است.
ساختار هژمونیستی ایالات متحده آمریکا
تحکیم موقعیت دولار
کنترل انحصاری سیاسی- نظامی تأمین نفت جهان
مجتمع صنعتی- نظامی
وابستگان به نفت وارداتی
- اتحادیه اروپا
- ژاپن، چین، هند
تحت الحمایه های امنیتی
- اتحادیه اروپا
- ژاپن
منطقه بحران خیز خاورمیانه و نزدیک
دربرگیرنده 67% منبع های نفتی جهان
درگیر جنگ و دخالتهای نظامی از سال 1951
چرخه دلارهای نفتی از راه صادرات جنگ افزار
حفظ وابستگی تجاری و سرمایه ای به دلار
منطقه ژئواستراتژیک
نمودار 1
پایه های هژمونیک آمریکا بر سه پایه قابل توجیه است الف- پایه امنیتی- نظامی- هسته ای- ب، پایه ژئوپولیتیک ج- پایه حفظ موقعیت دلار در بازارهای جهانی که هر سه پایه مژمونیسم آمریکا در نیم سده اخیر به گونه ساختاری با خاورمیانه پیوند یافته است.
طرح خاورمیانه بزرگ
پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 (20 شهریور 1380) که مبارزه با تروریسم به صورت مفهومی غالب در سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا درآمد، خاورمیانه نیز به کانون روابط و مرکز ثقل نظام بینالمللی تبدیل شد. تصمیم سازان و سیاستپردازان ایالات متحده با ایجاد پیوستگی و همبستگی بین اسلامگرایی با بنیادگرایی اسلامی با تروریسم، علاوه بر توسل به نیروی نظامی و قوه قهریه بر علیه تروریستها، درصدد اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طریق مهندسی اجتماعی- سیاسی و اصلاح دینی- مذهبی جوامع خاورمیانه به عنوان خاستگاه تررویسم بینالمللی نیز برآمدند.
ژنرال کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا در تاریخ 12 دسامبر 2002 (22 آذرماه 1381) در سخنرانی خود در بنیاد هریتچ در یک سخنرانی، برای نخستین بار و به طور رسمی طرح این کشور برای خاورمیانه را مبنی بر اصلاحات سیاسی، اقتصادی و آموزشی اعلام کرد.
همچنین یکی از توجیهات و بهانه های سهگانه حمله آمریکا به عراق در کنار «نبرد علیه تروریسم» و «سلاحهای کشتار جمعی»، استقرار دولت سرمشق در این کشور برای توسعه و اشاعه دموکراسی در منطقه بر اساس منطق دومینوی دموکراتیک اعلام گردید.
جورج بوش رئیس جمهور امریکا در 26 فوریه 2003، اندکی پیش از تهاجم نظامی به عراق طی سخنانی در انستیتو آمریکایی اینتراپرایز، عزم خود را مبنی بر استقرار ارزشهای دموکراتیک در خاورمیانه ابراز داشت. سپس در 9 مه همان سال در جهت عملیاتی کردن ارزشهای مورد نظر خود، «ایجاد منطقه مبادله آزاد میان ایالات متحده امریکا و خاورمیانه تا ده سال آینده» را پیشنهاد داد. دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا نیز در دسامبر 2003 در مجمع جهانی اقتصاد در داووس، صراحتاً سیاست رسمی دولت آمریکا مبنی بر دموکراتیک ساختن خاورمیانه را بیان داشت.
روزنامه عرب زبانالحیات چاپ لندن در 13 فوریه 2004، مفاد سند اجرایی «طرح خاورمیانه بزرگ» (1) را که از سوی آمریکا برای طرح در نشست 8 تا 10 ژوئن 2004 سران گروه 8 (GB) در سیآیلند ایالت جورجیا ارایه شده بود، منتشر ساخت.
اهمیت خاورمیانه در نگاه نومحافظه کاران امریکا
منطقه خاورمیانه از جنبههای گوناگون برای زمامداران امریکا در دروههای مختلف تاریخی دارای اهمیت بوده و هست چکیدهای از دلایل این اهمیت به شرح زیر است.
< >خاورمیانه از معدود مناطقی در جهان است که به طور کامل سلطه یکی از قدرتها و بویژه امریکا در آن هنوز کامل نشده است. منابع گسترده انرژی خاورمیانه باعث شده است که قدرتهای رقیب بالقوه امریکا یعنی اروپا، ژاپن و چین برای به گردش در آوردن موتور محرکه اقتصاد و قدرت خود به آن وابسته شوند و در نتیجه کنترل و سلطه کامل بر این منطقه توان کنترل رقبا و قدرت اعمال فشار بر آنها را در اختیار امریکا قرار میدهد. از بعد ژئوپلتیک و ارتباطات، خاورمیانه به طور سنتی در چهارراه جهانی قرار گرفته و کنترل آن نوعی دسترسی و اشرافیت را بر سایر مناطق جهان فراهم میسازد. از بعد مسایل فرهنگی، خاورمیانه تنها منطقهای است که به طور یکپارچه در برابر قرایند جهانی سازی مقاومت کرده است. موضوع جهانیسازی که توسط امریکا مدیریت و به کار گرفته میشود و مهمترین ابزار فرهنگی و نرمافزاری برای تثبیت و گسترش ارزشهای غربی محسوب میگردد، در بسیاری از مناطق جهان به طور نسبی پذیرفته شده است و مقاومت چندانی در مقابل آن صورت نمیگیرد. ولی حضور پررنگ اسلام در منطقه باعث شده است که جهانی سازی موفق به تسلط برخاورمیانه نشود. از منظر ایدئولوژیک نیز، خاورمیانه جایگاه ویژهای در نزد نومحافظهکاران حاکم بر امریکا دارد. اکنون استفاده از واژههایی با رنگ ایدئولوژیک نظیر «محور شررات» «شیطان» ، «جنگ صلیبی» و … بدون ریشه و پشتوانه ایدئولوژیک مطرح نمیشود. در این پارادایم، خاورمیانه و جهان اسلام هدف و دشمن اصلی است که باید روندهای حاکم بر آن اصلاح شود از دیدگاه کسانی که مقابله با جهان اسلام و حمایت از صهیونیسم را هدف اصلی خود می دانند. اهمیت خاورمیانه انکارناپذیر است. ویژگی خاورمیانه در این چارچوب، جایگان بینظیر آن در موضوعات مربوط به امنیت ملی امریکا است. از نگاه استراتژیستهای نومحافظهکار حاکم بر امریکا ریشه و خاستگاه اصلی چالش «تهدیدهای تروریستی» را که بعد از یازدهم سپتامبر سال 2001 به عنوان مهمترین منبع تهدید امنیت ملی امریکا مطرح شد، باید در منطقه خاورمیانه جستجو کرد.
در مقابل سیاستهای یکجانبه گرایانه امریکا بویژه حمایت از اسراییل در سرزمینهای اشغالی موجی از نفرت را در سراسر جهان اسلام بویژه خاورمیانه علیه امریکا برانگیخته است بطوریکه مردم منطقه امریکا را عامل اصلی مشکلات خود میبینند.
امریکا تا دوران جدید، با تکیه بر رژیمهای وابسته حاکم بر کشورهای خاورمیانه سیاستهایط منطقهای خود را پی میگرفت. اما در عمل ناکارآمد بودن این راهبرد و گسترش بیشتر موج دشمنی و کینه و نفرت علیه آمریکا در میان مردم منطقه که بعضا ناشی از این راهبرد غلط بود این کشور را به اتخاذ راهکار جدیدی مجبور میکند.
تمامی این پنج محور، خاورمیانه را به موضوعی محوری در عرصه سیاستگذاری و استراتژی امنیت ملی امریکا تبدیل مینماید. ایالات متحده برای حفظ مقام برتر خود در نظام بینالملل، ایفای رسالت مورد ادعا، برقراری امنیت ملی و آرامش خاطر مردم خود نمیتواند در برابر خاورمیانه و تحولات آن بیتفاوت باشد و از این رو باید در سیاستهای سنتی خود که بر اساس اعمال برنامهها توسط قدرتهای دست نشانده و وابسته به خود در منطقه بود، تجدیدنظر کند.
الف: مفاد و مفروضههای طرح
طرح خاورمیانه بزرگ، بر چند مفروضه اساسی استوار است که به محتوا و مفاد آن شکل می دهد: (2) اول آنکه، منشاء و خاستگاه افراطگرایی و تروریسم که منافع ملی غرب و امنیت بینالمللی را تهدید میکند، حوزه جغرافیایی شمال آفریقا، خاور نزدیک و خاورمیانه (خاورمیانه بزرگ) است. دوم آنکه، وضع تهدیدزای منطقه حاصل فقدان آزادی و دموکراسی سطح پائین دانش، عدم توسعه علمی، جایگاه نامناسب زنان و وضعیت نامطلوب حقوق بشر است. به عبارت دیگر، توسعه نیافتگی و محرومیت مردم از حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، باعث رشد افراطگرایی اسلامی، تروریسم، مهاجرت غیرقانونی و جرایم سازمان یافته بینالمللی میشود که عامل بیثباتی و ناامنی منطقهای و بینالمللی هستند. سوم آنکه، بهترین راهحل برای درمان مشکلات و معضلات، توسعه همه جانبه در قالب اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، بنابراین اولویتهای توسعه منطقه عبارتند از: توسعه سیاسی از طریق تشویق و هدایت کشورها به سوی مردم سالاری و حکومتهای شایسته و مشروع، توسعه علمی و آموزشی به وسیله ایجاد جامعه ای فرهیخته و پیشرفته، توسعه اقتصادی از طریق ایجاد فرصتهای اقتصادی آزادسازی و خصوصی سازی اقتصاد.
< >توسعه سیاسی: دموکراتیک سازیاز منظر این طرح، دموکراسی و حکومت شایسته بستری است که توسعه در درون آن رشد و نمو می کند. این همان پیش شرط و الزامی است که کشورهای خاورمیانه بزرگ از فقدان آن رنج می برند. سطح مشارکت سیاسی در حکومت های منطقه در مقایسه با دیگر کشورهای جهان بسیار پایین است. در خاورمیانه، دموکراسی، آزادی و پاسخگویی، کالاهای نایابی هستند و زنان نیز جایگاه مناسبی ندارند، بنابراین. ترغیب به دموکراسی و حکمرانی شایسته به منظور تحقق توسعه سیاسی ضرورتی تاریخی است. استقرار دموکراسی و اصلاحات دموکراتیک نیز از راه اتخاذ راه کارها و سازو کارهای زیر امکانپذیر است: < >حمایت از انتخابات آزادمقامات کاخ سفید همواره یکی از ابزارهای مهم استقرار دموکراسی در کشورهای در حال توسعه به طور عام و خاورمیانه به طور خاص را برگزاری انتخابات آزاد بر پایه مدل مورد نظر خود عنوان کردهاند. واشنگتن با توجه به تلاشهایی که برای اعمال نفوذ در این جوامع بکار میبرد، با توسل به حربه انتخابات آزاد زمینه پیروزی متحدان خود را فراهم میکند.
با توجه به پیشینه استفاده حاکمان نومحافظه کار امریکا از این حربه بویژه در برخی جمهوریهای آسیای میانه امکان روی کارآمدن گروههای متمایل به امریکا حذف گروههای مستقل و یا حتی تغییر نظام سیاسی مخالف افزایش مییابد که نمونه آنرا در یک سال گذشته در مورد تغییر نظامهای سیاسی در گرجستان، اوکراین، قرقیزستان شاهد بودیم. در طرح امریکا گفته شده که در فاصله سالهای 2044 تا 2006 کشورها ایران، الجزایر، افغانستان، بحرین، مغرب، قطر، عربستان سعودی، تونس، ترکیه و یمن شاهد برگزاری انتخابات بوده یا خواهند بود. در این رابطه، کشورهای عرب حوزه جنوبی خلیج فارس و شمار دیگری از کشورها به امریکا تعهد دادهاند. در کشورهایشان انتخابات برگزار میکند.
< >آموزش پارلمانیمسئولان آمریکایی از طریق موسسههای پژوهشی و آموزشی امریکایی و بینالمللی سعی دارند، با اعضای پارلمانهای منطقه ارتباط برقرار کنند. < >سازمانهای آموزش امور مدیریتی و رهبری زنانبراساس برخی گزارشها، دولت امریکا با هدف گسترش نفوذ خود، در حدود 200 میلیون دلار برای تقویت نقش زنان در مجالس کشورهای عربی اختصاص داده است. در طرح ارایه شده از سوی امریکا به گروه 8 حضور گسترده سیاسی و مدنی زنان در کشورهای خاورمیانه بزرگ به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای اصلاحات در این کشورها شمار آمده است. در این زمینه تاکنون یک کنفرانس آموزشی نیز در کشور قطر برگزار شده است. < >تقویت دیپلماسی ارتباط با تودهها (ملتسازی) امریکا سعی دارد علاوه بر تدوین طرحهایی که به آن اشاره شد، فعالیتهای خود را تا پایینترین سطوح هرم جامعه یعنی مردم عادی هم گسترش دهد. کمیته خطر جاری (CPD) اخیرا در گزارشی که در زمینه نحوه برخورد با جمهوری اسلامی ایران منتشر کرده، تقویت دیپلماسی ارتباط با تودهها را در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه از طریق ایجاد شبکههای متعدد رادیویی و تلویزیونی و انتقال پیامهای موردنظر با استفاده از فنآوریهای نوین ارتباط جمعی بویژه اینترنت و ماهواره پیشنهاد کرده است. این کمیته در همین رابطه، ایجاد و فعال کردن سازمان های غیردولتی (NGO) و تسهیل صدور روادید برای فعالان جوان در این کشورها جهت شرکت در سمینارهای موردنظر را در تقویت دیپلماسی ارتباط با تودهها مؤثر میداند. < >تلاش برای نفوذ در رسانههای گروهیسیاستگذاران کاخ سفید تلاش میکنند تا سیاست های مورد نظر خود برای ایجاد تغییرات بنیادین درماهیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه از طریق به کارگیری رسانه های گروهی و تأسیس شبکههای مختلف فرامرزی در خارج به اجرا درآورند. در این راستا امریکا تلاش میکند تا با استفاده از جریانهای تبلیغاتی، خبری و تفریحی رسانه ای، خلاء موجود در کشورهای منطقه را به نفع خود تغییر دهد و به بازسازی وجهه خود در این منطقه بپردازد. < >تقویت جامعه مدنیبرای ایجاد و تقویت جامعه مدنی مورد نظر امریکا در کشورهای منطقه، کارشناسان امریکایی از کشورهای گروه 8 انتظار دارند که: کشورهای منطقه را به ایجاد فضای حرکت برای تأسیس سازمان های مدنی غیردولتی تشویق کنند که ایجاد ساختارهای دانشجویی مهمترین آن است.
کشورهای بزرک جهان باید از فعالیت سازمانهای مدافع دموکراسی، حقوق بشر، رسانههای اصلاح طلب و سازمان مدافع حقوق زنان حمایت و پشتیبانی کنند. امریکا نیز اجرای اصلاحات در ساختار آموزش و پرورش فرهنگ و آموزش عالی کشورهای منطقه را در راس برنامههای خود قرار داده است.
این کشور با اعمال فشار به کشورهای عربی و اسلامی سعی دارد مفاهیمی چون جهاد و مبارزه برای آزادی در سرزمینهای اسلامی را از برنامههای درسی دانشآموزان حذف کند.
در این راستا میتوان فشار غرب و رژیم صهیونیستی به کشورهای مسلمان برای حذف آنچه که آنها از آن محتوای ضد اسراییلی و یهودی نام میبرند نمونهای از مساله عنوان کرد.
< >منطقه آزاد تجاری امریکایی- خاورمیانهایامریکا با تشکیل سازمانهای همکاری منطقهای دو یا چند جانبه حضور اقتصادیاش را در منطقه خاورمیانه گسترش می دهد.
علاوه بر طرح مشارکت امریکایی- مدیترانهای واشنگتن تلاشهای خود را برای تشکیل منطقه آزاد تجاری امریکایی- خاورمیانهای آغاز کرده و براساس برنامههای از پیش طراحی شده قرار است این منطقه تا سال 2013 میلادی تشکیل شود.
در این زمینه جرج دبلیو در قالب طرح خاورمیانه بزرگ پیشنهاد میکند که: یک منطقه آزاد تجاری میان ایالات متحده و خاورمیانه ظرف مدت یک دهه آینده تشکیل شود.
2. توسعه علمی- آموزشی
دومین محور طرح خاورمیانه بزرگ توسعه علمی و آموزشی جهت ایجاد جامعه فرهیخته و تربیت نیروی انسانی مناسب به عنوان زیربنای توسعه سیاسی و اقتصادی است. مهمترین ساز و کارهای دستیابی به این هدف نیز عبارتند از: آموزشهای بنیادی از طریق مبارزه با بیسوادی تشکیل و تقویت گروهها و تشکلهای مبارزه با بیسوادی، تهیه، تدوین و ترجمه کتابهای آموزشی، تأسیس مدارس علمی و اکتشافی، اصلاحات آموزشی و اجرای آموزشهای مجازی از طریق اینترت، تأسیس و تدریس رشته مدیریت در مراکز آموزش عالی.
توسعه علمی و آموزشی جایگاه برجستهای در این طرح دارد. چون علاوه بر آنکه پیششرط و پیشنیاز توسعه سیاسی و اقتصادی است، در آموزش و گسترش آموزهها و ارزشهای دموکراتیک به نسل جوان جوامع عقبمانده منطقه نیز نقشی محوری ایفا میکند.
بهبود سطح آموزشی و فرهنگی موجب ارتقا و افزایش شناخت و آگاهی جوانان سرخوردهای میشود که عقبافتادگی جوامع خود را معلول سیاستهای آمریکا و غرب میدانند. به ویژه این اقدام، آموزشهای ایدئولوژیک و ضدغربی سازمان ها و گروههای سیاسی- مذهبی اسلامگرا را خنثی میسازد. به بیان دیگر، نفرت از غرب و آمریکا معلول بیسوادی، سوءتفاهم و عدم شناخت واقعی مردم منطقه از جهان است که از طریق آموزش میتوان به آن فایق آمد.
3. توسعه اقتصادی
توسعه اقتصادی و گسترش فرصتهای اقتصادی، محور سوم این طرح است. توسعه نیافتگی، عقبماندگی و وابستگی اقتصادی بارزترین ویژگیهای جوامع و کشورهای خاورمیانه تصور میشود. فقر، محرومیت و اختلاف طبقاتی ناشی از توسعه نیافتگی اقتصادی وقتی در ساختار سیاسی متصلب و جامعه بسته با ایدئولوژی افراطی در میآمیزد، مناسبترین بستر برای رشد تروریسم ضدغربی را فراهم میسازد.
بنابراین باید از طریق توجه به ساز و کارهای زیر، در اقتصاد کشورهای منطقه تحولی اساسی ایجاد کرد: سرمایهگذاری خارجی جهت رشد اقتصادی از طریق اعطای وام به طرحها و پروژههای کوچک، تأسیس صندوق پول و بانک توسعه خاورمیانه بزرگ، اصلاح سیستم مالی و وسیله کاهش سلطه دولت بر خدمات پولی و مالی، رفع موانع موجود در راه تعاملات پولی بین کشوری، نوسازی خدمات بانکی، ارایه، بهبود و گسترش ابزارهای لازم برای حمایت از اقتصاد بازار، تأسیس ساختارهای سازمان یافته جهت حمایت از خدمات پولی، توسعه و تقویت تجارت آزاد در سطح منطقه از طریق عضویت در سازمان تجارت جهانی، ایجاد مناطق آزاد تجاری و مناطق آزاد تجاری و مناطق ویژه تجاری و سرانجام تأسیس مجمع فرصتهای اقتصادی.
ب. خاستگاه و اهداف طرح
تبارشناسی و علتیابی طرح خاورمیانه بزرگ از حیث واکاوی علل و انگیزههای وجودی آن نیز برای فهم چگونگی تأثیر آن بر امنیت ملی ایران حائز اهمیت است. به عبارت دیگر دلایل و اهداف آمریکا از پیشنهاد این طرح درشرایط بینالمللی پس از 11 سپتامبر و اشغال عراق چیست و این کشور چه اهدافی از مطرح کردن آن پیگیری میکند؟ به ویژه آنکه در دهههای پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده نه تنها تقابل و تعارضی با رژیمهای غیر دموکراتیک منطقه و جهان عرب نداشته بلکه همواره از آنان حمایت کرده است. یافتن پاسخ به این پرسش اساسی مستلزم توضیح و تبیین راهبرد امنیت ملی، نقش ملی و اهداف خاورمیانهای سیاست خارجی آمریکاست. زیرا بدون درک و شناخت این سه مولفه کشف خاستگاه و اهداف راهبردی و واقعی این طرح امکانپذیر نیست.
< >راهبرد امنیت ملی آمریکاراهبرد امنیت ملی آمریکا به معنای راهها و شیوههای به کارگیری ابزار و وسایل مختلف برای دفع و رفع تهدیدات خارجی و داخلی نسبت به ارزشهای بنیادی این کشور است.
بنابراین تعریف، راهبرد امنیت ملی که معطوف به عناصر قدرت ملی و کاربرد آن برای دستیابی به امنیت ملی است، با راهبرد نظامی که ناظر به چگونگی به کارگیری قدرت نظامی برای صیانت از امنیت ملی به ویژه امنیت نظامی است، تفاوت و تمایز دارد. چون راهبرد نظامی تابعی از راهبرد کلان امنیت ملی می باشد. بدین معنا که راهبرد نظامی به چگونگی توزیع و اعمال ابزار نظامی برای تحقق اهداف امنیت ملی میپردازد که در راهبرد کلان امنیت ملی تعریف و تعیین شده است. به سخن دیگر، راهبرد امنیت ملی اعم از راهبرد نظامی است و به کارگیری قدرت نظامی و زور محدود نمیشود.