- علم- جماعه شناسی- علم سیاست
علم عبارتست از مجموعه ای از شناخت سازمان یافته درباره دنیای مادی، اجزای تشگیل دهنده و پدیده های موجود در آن که با شیوه خاصی که جهت رسیدن بدان شناخت به کار گرفته می شود مشخص و از سایر روشهای رسیدن به شناخت ممتاز می گردد علم دارای دو شاخه اصلی:علوم طبیعی، علوم اجتماعی تقسیم می کنند اولی به مطالعه پدیده های فیزیکی و بیولوژیکی می پردازد و دومی با جنبه های مختلف رفتار انسان سر و کار دارد.
علوم اجتماعی با پیروی از اصول روش تحقیق در سایر علوم به یافته ها و تعمیم های معتبری دست می یابد. جامعه شناسان مثل سایر دانشمندان به نظریه پردازی دست می زنندداده ها را جمع آوری و سپس به تجزیه و تحلیل می پردازند.
بنابراین جامعه شناسی رشته ای از علم است و تمام خصوصیاتی را که یک رشته علمی باید دارا باشد. دارا است.
جامعه شناسی مطلعه علمی رفتار اجتماعی انسان است. یا به معنی جامع تر مطالعهروند و الگوی کنشهای متقابل افراد و گروه ها اشکال سازمانها و گروه
های اجتماعی، روابط میان آنها و تأثیر گروه بر روی رفتار فرد است.
انسان احتیاجاتی دارد که برای ادامه حیات باید برآورده شوند.(با شرایط اجتماعی محدودیتهایی در راه رفع این احتیاجات به وجود می آورند- لذا تنش و منازعه بین نیازهای انسان و شرایط موجود اجتماعی ایجاد می شود به درک این تنش را آگاهی سیاسی و بعد عملی آن را که سعی در حل و فصل این منازعه دارد سیاست نام نهاده اند. از این می توان گفت که سیاست عملی است اجتماعی که سعی در حل تنش و منازعه بین احتیاجات انسان و واقیعات اجتماعی داشته علمی که این پدیده را مطالعه می کند علم سیاست نام دارد.
فرق میان دو زمینه جامعه شناسی و علم سیاست را میتوان به این شرح اعلام کرد جامعه شناسی علم مطالعه جامعه وعلم سیاست علم مطالعه دولت است و در خصوص جامعه شناسی سیاسی باید گفت که جامعه شناسی سیاسی پلی بین جامعه شناسی علم سیاست است نه بخش یا جزئی از این علوم.
و به این صورت تعریف می گردد که زمینه ای از جامعه شناسی است که با علل و نتایج اجتماعی، نحوه خاصی از توزیع قدرت در درون جامعه و بین جوامع و همچنین با تضادها و تعارضات سیاسی مختلف که منجر به دگرگونی از توزیع قدرت می گردد سر و کار دارد.
تعریف دولت و حکومت
دولت: state و حکومت: governmernt)
دولت نهادی سیاسی- قانونی است که در بر گیرنده تمام افراد سرزمین یک کشور می باشد. دولت در محدوده سرزمینش دارای حاکمیت است. بدان معنی که مشروعاتی می تواند افراد دو گروههای موجود در سرزمین خود را مجبور به اطاعت از قانون کند. همچنین هر دولتی دارای یک حکومت است که توسط آن سیاستی را اتخاذ و اعمال می کند. نظارت دولت بر حکومت ممکن اس توسط فرد یا گروهی کوچک و یا توسط اکثریت مردم صورت گیرد که این امر موجب ایجاد اشکال مختلف دولت می گردد. حکومت دستگاه اداره کننده دولت میباشدکه مجموعه اقتدارات سه گانه دولتی یعنی قوای مققنه، مجریه و قضائیه را در اخیتار دارد.
لزوم دولت از جمله مسائلی است که از قرنها پیش نیز در جامعه احساس میشده چرا که وظیفه اساسی نهاد دولت ایجاد نظم و آرایش و هماهنگ ساختن فعالیتهای افراد آن جامعه است ولی در گذشته حتماً در جوامع حکومت وجود نداشت ولی سلسله مراتب قدرت وجود داشته است.
بی نیازی جوامع ابتدایی از وجود حکومت ناشی از سه عامل است:
1-کوچکی گروه
2-مالکیت عمومی
3-سنت پرستی
منشأ دولت و حکومت تطور و تکامل آن
درباره اینکه دولت و حکومت چگونه به ظهور پیوستند اختلاف نظر وجود دارد. طبق نظریه بعضی متفکرین پیدایش دولت و حکومت به ابداع کشاورزی و تأثیر آن در جامعه ربط پیدا می کند.
با پیدایش کشاوزی انسان توانست محصولات بیشتری تولید کند که این خود باعث به وجود آمدن شغلهای مختلف و تقسیم کار بیشتر شد و نیاز نظارت بر جامعه که در اثر ازدیاد کار پیچیده تر شده بود توسط یک سازمان (دولت) الزامی کشت به زعم عده ای دیگر فتوحات نظامی نقش اساسی در به وجود آمدن دولت و حکومت داشته است. زیرا ادراه جنگ و اداره جامعه مغلوب در جنگ به شکلی از نظارت اجتماعی نیاز داشت.
دولتها ممکن است حاصل تجمع تدریجی قدرت و گسترش حوزه وظایف قدرتمندان اجتماعات بوده و یا اینکه از طریق کسب قدرت توسط فرد یا گروهی و تداوم آن بر حسب اصل ارشدیت شکل گرفته باشند.
انواع حکومت و دولت در گذشته و حال
دولتها و حکومتها را به عناوین و با ملاکهای گوناگون طبقه بندی کرده اند اما هیچکدام از محبوبیت عام برخوردار نیستند. الگوهای تکاملی که بیشتر مورد توجه جامعه شناسان است خود انواع مختلفی دارد. از زمان یونان باستان تا به حال سعی در طبقه بندی دولتها و حکومتها شده است و هر کدام با منظور خاصی صورت گرفته که در جای خود ارزشمند هستند. اما اخیراً متفکرین دولتها و حکومتها را بر حسب اینکه نگرش آن دولت و سازمان سیاسی بر مبنای چه نظریه ای قرار دارد به دو گروه نظریه مکانیستی و ارگانیستی تقسیم کرده اند.
در این روش که ازنظریه مبادله اطلاعات در آن استفاده شده چنین عنوان گردیده در حکومتهایی که بر مبنای نظریه مکانیستی قرار دارند. حکومت اطلاعات را از جامعه می گیرد و بازده آنرا به صورت تصمیم گیری های سیاسی به جامعه باز می گرداند اما در دولتهایی که بر مبنای نظریه ارگانیستی بنا شده اند اهداف و خواسته های حکومت به عنوان داده ها و اطلاعات وارد جامعه می شود که باعث تصمیم گیریها و بازده آن به صورت تغییر در نظام متجلی می گردد. نوع اول با حکومتهای دموکراسی غربی و نوع دوم با حکومتهای نوع دیکتاتوری، خودکامه و سوسیالیستی و ... همگونی دارد.
اولین مطالعات سیاسی
نخستین مطالعات سیاسی را به یونان باستان (در حدود 500 تا 300 ق.م) منسوب می کنند. هرودوت از اولین متفکرانی است که به نظریه پردازی در زمینه سیاست پرداخت. او حکومت را به اشکال یک سالاری- چند سالاری و مردم سالاری تقسیم کرد.
جامعه شناسی سیاسی مثل سایر زمینه های علمی حاصل تجمع و انباشته شدن تبعیات و مطالعات متفکرین در طول قرون است و مثل سایر علوم سر منشأ آن به نظریه پردازیهای متفکرین فرمان قدیم می رسد، بحث بر سر جامعه خوب و دولت ایده آل و تقسیم بندی جوامع با این متفکرین شروع شد.
افلاطون با نگاه به جامعه(دولت) به عنوان پدیده ای اجتماعی، ارائه فرضیات اصولی و تقسیم بندی حکومتها و ارائه نوع حکومت مطلوب بحث جدی دراین زمینه را آغاز کرد و ارسطو با بحث درباره منشأ جامعه«دولت» ارائه فرضیاتی اساسی درباره انسان و جامعه و طبقه بندی حکومتها به این بحث جان تازه ی بخشید که تا کنون هم از اهمیت خاصی برخوردارند.
در سده های میانه «قرن وسطی» به علت ظهور قدرت کلیسا نظریه های سیاسی شکل اخلاقی و مذهبی به خود گرفت. اما دیری نپایید که با شروع رنسانس و نهضت فرهنگی در اروپا بحث آکادمیکی در این باره (از سر گرفته شد و فرق میان مفاهیم جامعه دولت که در نوشته های اندیشمندان یونانی وجود نداشت به ظهور پیوست هر یک از متفکرین به سهم خود ایده و نظریه جدیدی ارائه دادند. ماکیاول، به چگونگی کسب قدرت، منتسیکو به مطالعه قوانین و مطابقت آنها با شرایط اجتماعی، ژان به ارائه اصل حاکمیت در سیاست، توماس هایز به طرح سوال چگونگی وجود نظم و سعی در پاسخ دادن به آن، ژان ژاک روسو حمله به ظلم و بی عدالتی اجتماعی و جانبداری از دموکراسی به عنوان(اراده عمومی، جان لاک به بحث بر سر انتخاب و لزوم دولتی مشروع و اجتناب از هرج و مرجو الکسی دوتوکویل به جانبداری از دموکراسی و توضیح آن پرداختند.
بازشناخت جامعه از حکومت در تفکر سیاسی
در تاریخ اندیشه سیاسی اروپا از سده های میانه، نفوذ فراینده ارسطو را میتوان مشاهده کرد. اما ارسطو، در نوشته هایش فرقی میان جامعه و دولت قائل نیست و مشخص کردن تفاوت این دو از خصوصیات تفکر سیاسی نو است.