مدتی است که در برخی برنامههای تلویزیون و مشخصاً برنامهی آقای رحیم پور ازغدی و جدیداً پروفسور رفیعیپور مطرح گردیده است . در این نوشتار برآنیم که بابضاعتی اندک قدمی کوتاه در عرصه تفکرات بلند اسلامی برداریم و در این داستان همداستان شویم .
در جامعه شناسی سیاسی و یا نظام سیاسی اسلام مبحثی است به نام مشروعیت و مقبولیت ، که در آن به مفاهیم مشروعیت و مقبولیت ، تفاوت ایندو ، تقدم و تأخر هریک بر دیگری و رابطه این دو مقوله با هم و حکومتها با آنها پرداخته میشود . حال اگر بخواهیم بیمقدمه به بحث و بدون ذکر شقوق آن گریز بزنیم و نظر اسلام و حکمای اسلامی را در اینباره جویا شویم باید بگوییم در ادبیات سیاسی ما بین مشروعیت و مقبولیت تفاوت وجود دارد .
مشروعیت آنست که از جانب شریعت و قانونی تشریع شده باشد و در آن ملاحظهای از شرع و قانون نیز دیده میتوان دید در صورتیکه مقبولیت مقولهای جدا و ملاحظهای عمومی و مردمی دارد که ممکن است کاملاً برخلاف مشروعیت باشد و به عکس .
دید اسلام در مورد حکومتها در طول تاریخ چه اسلامی و چه غیر اسلامی اینگونه است که ممکن است حکومتی مشروعیت داشته باشد یعنی حاکم آن صلاحیت شرعی (به معنای دینی ) و قانونی ( به معنای قراردادی ) را داشته باشد ولی مقبولیت مردمی نداشته باشد و به عکس ، حاکم یا حکومتی مقبولیت مردمی داشته باشند ولی شرعی یا قانونی نباشد . نمونه مشخص و مبرز آن شخص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) است . حضرت علی(علیه السلام ) هرچند که مشروعیت الهی و قانونی داشت ولی به دلایلی که سایرین پیش آوردند ، مقبولیت مردمی به این مشروعیت جامه عمل نپوشاند و ایشان قریب به 25 سال از حکومتی که حقشان بود محروم بودند عکس این مورد نیز صادق در مورد حاکمان پس از پیامبر تا امیرالمؤمنین (علیه السلام ) صادق میباشد . آنان که با توجه به سفارش قرآن کریم و تصریح رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) مبنی بر زعامت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام ) به زور و تزویر مقبولیت مردمی برای خود تصاحب کردند مقبولیت را هرچند به ظاهر اما به هر حال داشتند ولی مشروعیت را خیر . پس مشروعیت و مقبولیت دو مقوله جدا و متفاوتند که اجماعشان منتج به حکومت صالح است و فقدان یکی نارواست یا به ناروا میانجامد