توی وبلاگ از قرآن بپرس مناظره ای را آوردم چون خیلی طولانی بود بقیه رو اینجا می آورم امیدوارم خسته نشوید
. آن چه نقل کردم در تحقیقاتی بدست آورده ام که در محدوده رشته تخصصی خودم می باشد بنابراین منبع مطالب مراکز اسلامی نیست کتاب های علمی و تحقیقی است.
8. در مورد ارث زن سخن بر سر ارث بردن خود زن از دیگران بود که گفتم احکام متفاوتی دارد که کلیات را قرآن و ریز مسایل و جزییات در روایات مفسر قرآن آمده است. که تشخیص آن بر عهده فقها است نه هر کس که فقط ترجمه قرآن را بداند.
فقه هم مانند بسیاری از علوم نیاز به کارشناسی دارد و سال ها تحصیل و تدریس و مطالعه نیاز دارد اگر قرار بود هرکس از قرآن همه چیز را می فهمید دیگرنیازی به آمدن پیامبران و امامان نبود ( لتبین للناس ما نزل ...) قرآن مبین می خواهد.
بنابراین روی سخن بر زنان است اما شما بحث را به ارث به طور کلی منتقل کردید در برخی مو ارد ارث زن نصف ارث مرد است .
9. قوانین اسلام نه تنها از ارزش اجتماعی زن نمی کاهد بلکه این قرآن بود که با نزولش به زن مقام و منزلت اجتماعی بخشید زنی که در جوامع آن زمان به دیده کالا نگریسته می شد زنی که عرب جاهل او را زنده به گور می کرد زنی که در جوامع از حقوق اولیه خود محروم بود با نزول قرآن منزلت خود را کسب کرد.بنابراین هر دو در فرهنگ قرآن از حقوق مساوی برخوردارند و اگر یکی مسئولیتی بیشتر گردنش می افتد برای رعایت عدالت حقوق بیشتری به او می دهد.( لرجال نصیب ممّا اکتسبوا و للنساء نصیبممّا اکتسبن )
10. بخشى از حقوق زنان در اسلام عبارتند از
1. حقوق اجتماعى : از جمله حقوق اجتماعى ، حقوق خانواده است ; مثل : حق انتخاب همسر، مسکن ، مهر، نفقه ، حضانت اطفال تا سنین معین ، حق دریافت اجرت براى کارهاى خانه و. . . .
2. حق مالکیت به نحو استقلالى در کنار مردان ; ((للرجال نصیب مما ترک الولدان و الاءقربون و للنساء نصیب مما ترک الولدان و الاءقربون ممّا قلّ منه أو کثر نصیباً مفروضاً مگر در مورد نذر در مسایل فقهى که احکام خاص خود را دارد.
3. از نظر قرآن ، حضور زن در اجتماع و بیرون از خانه در صورتى که موجب اخلال در روابط خانوادگى و عفاف او نشده وشوهرش او را منع نکند، جایز است ; چنان که دختران شعیب چنین بودند.
4. در اسلام ، با توجه به لطافت روحى و جسمى زن که مقتضاى آفرینش حکیمانه اوست ، از برخى کارهاى سخت و دشوارهمچون شرکت در جهاد و قضاوت و. . . مگر در موارد خاص معاف شده است ; البته زن در برابر حقوقى که دارد، وظایفى نیز داردکه باید به آنها عمل کند که در قرآن به بسیارى از آنها اشاره شده است.
11.دوست عزیز براى روشن شدن قضیه ارث زن، و این که اسلام اجحافى نکرده، باید نکاتى را مد نظر داشت: نظام حقوقى هر ملتى، براساس تفکر، عقیده و فرهنگ همان ملت، شکل مى گیرد و براى اصلاح و دست کارى در روساخت ها و ظواهر، باید به مبانى و زیرساخت ها، توجه داشت و نظام حقوقى مبتنى بر مجموعه نظام فکرى و عقیدتى و فرهنگى، بنا کرد.
اسلام، تأکید دارد بر حیات تعقلى در اجتماع و دورى از زندگى احساسى و دور از منطق، لذا اساس و زیربناى احکام اسلام، بر همین نکته نهاده شده است که واقعیت هاى موجود را در نظر مى گیرد نه خواست و میل هاى زودگذر و احساسات را و لذا احکام اسلام، بر خلاف احکام جوامع عرفى، از ثبات و دوام برخوردار است. بنابراین، این که اسلام، سهم ارث مرد را دو برابر زن قرار داده است، به خاطر برترى مرد، در اداره عقلانى جامعه، بر زن است، که دو سوم ثروت دنیا را در اختیار تعقل و یک ثلث آن را، در اختیار احساس قرار داده است، که جامعه به صلاح برسد.علاوه بر آن، انفاق لازم و واجب بر عهده مرد است. که حاصل این نکات، امر جالبى است که ملکیت ثروت در دست مردان و در دست زنان است امّا مصرف و استفاده از آن زنان و از آن مردان است، چون نفقه زن، بر مرد واجب است، تدبیر ثروت به دست مرد است و استفاده از زن و این بیان کننده آن است که اجحاف در حق زنان، نشده است و فقط مدیریت سرمایه، در دست مردان است. لذا، با ملاحظه مجموعه این مطالب، چنین استفاده مى شود که: اوّلاً به خاطر مدیریت عقلانى سرمایه، تدبیر بیشتر اموال، به دست مردان، افتاده که غالباً از زنان در تعقل، قوى تراند. گرچه، استفاده زنان چنان که توضیح داده شد از سرمایه، بیشتر است. ثانیاً: حق ناظر به تکالیفى است که بر عهده انسان، قرار مى گیرد و از آن جا که، مرد تکلیف مالى نسبت به خانواده و زن، دارد. لذا از حقوق بیشترى، بهره مند است و این، عین عدالت است نه اجحاف!