این هزار توی پیچیده پارسی که افتخاری است جاودان ؛ازنشانه های صوری ذوق نیاکانمان و ریشه دار در سالیان دراز و چندین نسل تاریخی وفرهنگی وهنری این سرزمین بزرگ وپاک بی تردید هنر صنعت فرش چنان زیباو دل فریب بوده و هست که چشمانی را در نقاط مختلف جهان به خود معطوف کرده است .تا مردمان هنر دوست واصالت طلب دنیا از این پدیده که نشانه ای از تجسم رنگارنگ ذوق و سلیقه ایرانی است بی نصیب نباشند.خاستگاه فرش وفرش بافی ایران عزیز در دوره های مختلف با صعود وفرودهای این هنر ؛صنعت در گیر بوده و شاید بعد از گذشت چندین قرن از این رشد گریز ناپذیر حال فرصتی یافته ایم تا فر هیختگان و محققین بصورت علمی تر به آن نگاه کنند . بنابراین جای بسی شادمانی است که پس از رخوتی چندین ساله دانش پژوهانی آگاه به قصد نمایان ساختن هر چه بیشتر فرهنگ تصویری سرزمین خویش و بیدار ساختن هویت مردمی این فرهنگ پا پیش نهاده و در صدد انجام پژوهشهای ارزنده هستند .نسل جدید دست ا ندر کاران فرش که دانشجویان رشته های دانشگاهی باشند به مثابه جوانه های نو شکفته این درخت تنومند نیاز به راههای میانبری که بصورت علمی تدوین شده باشد دارند وتعریف این اصول ومبانی جدید از هنرهای سنتی که همانا فرش یکی از قلل بلند آنها هستند کاری بس لازم می نماید که نیاز به آزمون وآزمایش وارائه وقیاس نظرهای کارشناسان قسمتهای مختلف دارد. در زمینه طراحی ورنگ این هنر ما نیازمند تعاریف تئوری جدید و مدرن دارد
بر آنیم تا در قسمت های مختلف مسئله را در چند مقال برسی کنیم. با ارائه این تعاریف پرسشهایی جدید بوجود خواهد آمد که پی آمد آن می تواند راهکارهایی نو برای پژوهشهای نو در پیش روی دیگر دوستاران بگشاید برسی هر کدام از شاخه های فنی فرش حائز اهمیت می باشد ولی به نظر می رسد که فرش ایران که بعنوان یک کالای فرهنگی در دنیا عرضه می شود دارای ۲ دسته خریدار می باشد که هر دو دسته یعنی کلکسیون دارهای متخصص ومصرف کنندهای عامی هر دو با اولین نگاه به یک دستبافته از لحاظ بصری آن را بر انداز می نمایند که طبیعتا اگر این کالای هنری از لحاظ بصری کشش آن را داشته باشد که ارتباط بر قرار کند در مراحل بعدی موارد دیگر ارزیابی خواهد شد. پس ما بر آنیم که اهمیت مسئله نگاه اول به فرش و اهمیت رنگ وطرح ومبانی اصلی رنگ وطرح را متذکر شویم:و اثبات نمائیم که با یک تقسیم بندی باید گفت که از دیر باز تا کنون :تولیدفرش دستباف مستلزم ایجاد ارتباط و وحدت بین دو مقوله بوده است و جدایی از این :هیچگاه دستیابی به مطلوب حاصل نشده است. این دو مقوله عبارتند از ۱- هنر(ذوق وسلیقه بکارگیری وایجاد هماهنگی بین نقش ورنگ به منظور تحریک حس بصری بیننده) ۲ صنعت(نیروی کار :ابزارولوازم مکانیکی که باعث می شود فرش با تار وپودوپرز مناسب وخوب تولید شود) هر چه تناسبات و مبانی طرح ورنگ بیشتر رعایت شود . کیفیت بصری مطلوب تری حاصل خواهد شد.گاه این مبانی بصورت ذاتی وذهنی ایجاد شده تا آنجایی که نمونه هایی از دستبافته های عشایری ذهن بافت این سرزمین به عنوان:موزه های زمینی: زینت آرای دکوراسیونهای مدرن اروپائیان بوده و دنیا در مقابل آن سر تعظیم فرود آورده ومجبور به هضم آن به عنوان هنر صنعتی ناب ومجرد وانتزاعی بر خاسته از ناخودآگاه مردمی با اصالت و پیشینه نژادی: تاریخی چون ایرانیان گردید
با برسی قسمتهای مختلف یک طرح فرش پی خواهیم برد یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده حاشیه است حاشیه جزلاینفک طرحهای فرش ایران است .همواره ودر همه جا با طرح بوده است حال انکه گاهی با قرار گیری بسیار دقیق ودارا بودن تناسبات ورنگ مناسب متن نقطه قوت کار قرارمی گیرد وطرح را ارزشمند می کند .وگاهی نیز پرداخت کم ورنگ ناهماهنگ نقطه ضعف یک طرح می شود
از برسی دوره های مختلف اوج طراحی فرش به این نتیجه خواهیم رسید که ایرانیا ن همیشه حاشیه یک طرح را اساس وپایه وزیر بنای لازمی تلقی می کنند که طرح زمینه باید بر اثر آن جلوه گر شود در طراحی فرش بر این باوریم که فقدان حاشیه سبب خواهد شد که نظر بیننده منحرف شود ودر نتیجه طرح اصلی به عنوان قسمت مهم واساسی مورد توجه قرار نگیرد.با برسی حواشی قالی قسمت های۱- ساده بافی ۲-زنجیره ها۳-حواشی کوچک یا باریک ۴-حاشیه پهن قابل تقسیم بندی است.حاشیه پهن که متشکل از مهمترین موتیف ها ونگارههای تکرار شونده یا سراسری است معمولا در وسط این تقسیمات قرار خواهد گرفت.که در وحله اول ما نقشهای این حاشیه را ودر مراحل بعدی حاشیه های کوچک وزنجیره هارا. خواهیم دیدبرسی تاریخی حاشیه از نکاتی است که می تواند شناختهای بیشتری رادر این زمینه حاصل کند البته در صورتیکه این برسی به صورت دقیق ومقایسه ای با دیگر هنر های تزئینی هم دوره به این نتیجه خواهیم رسید که این هنرها تاثیرات متقابل بروی همدیگر داشته اند خصوصا اگر هنر مندانی مشترک نیز داشته باشند. مثلا سلطان محمد؛و استادش بهزاد که هنرمندان نگارگری می باشند بی تردیددر طراحی قالی نیز دست داشته اند.ما در دوره های مختلف خواهیم دید که در دوره ای به متن و بالعکس در دوره ای بیشتر به حاشیه توجه شده است. که این عناصر از هر لحاظ به هم مرتبط و هر یک در جایگاه خویش مهم هستند
ارتباط متن وحاشیه کمک شایانی به شناخت انواع حاشیه های ایرانی می کند زیرا حاشیه هایی وجود دارد که با طرحهای خاص و در حقیقت تعدادی از طرحها حاشیه مخصوص بخود را دارد .واز این رو تعدادی از حواشی با نام متن شناخته می شوند مثل حاشیه هراتی یا حاشیه بته جقه ای .صحبت از سیر و تحول حاشیه در قالب یک تحقیق مشکلات خویش را داراست بنابراین نه تنها آشنایی با طرحهای فرشهای ایران بلکه دیگر هنر های سنتی ؛مردم شناسی؛ زبان شناسی؛ جغرافیای هر منطقه نیز عواملی هستند که می توانند محقق را در راستای هدفش به جلو راهبر باشد.بی شک اگر تحقیقی چنین؛ یعنی با استفاده از عوامل نامبرده و تطابق دقیق و ماهرانه طرحها و تجزیه و تحلیل آنان به صورت جزء به جزءبرسی حاشیه صورت گیرد می تواند دید بصری طراحان معاصر را برای ابداع حاشیه های جدید با در نظر گرفتن اسلوب سنتی در قالبی از اندیشه نوین تقویت نماید.خلق یک اثر از انسان غار نشین تا مدرن ترین خلاقان آثار نشان دهنده پیچیدگی ذهن آدمی ومیل تام انسان به خلق ذهنیت خویش است.هر بار با خط ؛طرح ویا نقشی که توسط انسان ایجاد گردیده است روبرو شویم در حقیقت به ضمیر کسی بر خورده ایم که خالق آنست . ونمایینده شخصیت خالق خود حال با این مقدمه راههای ایجاد این ذهنییت را که بررسی کنیم اولین ابزار آن چشم بوده و تمامی ادراکات بصری از جهان توسط نگاه به ذهن راه پیدا می کند.همه می دانیم که در طراحی فرش در اولین بافته ها هنرمندان از هیچ نقشی بهره نداشته اند تا از روی آن دستبافته ای را تولید کنند .یعنی بصورت ذهنی و در یک لحظه این نقوش شکل می گرفتند.با بررسی تاریخی هنرهای تجسمی ادوار گذشته به این مسئله پی خواهیم برد که انسان در دیگر تولیدات مثل ظروف و پوشاک و نقوش معماری نیز از ذهنییت خویش بهره جسته است واین اشتراکات در نقوش اولیه با دیدن قدیمی ترین سفالینه های منقوش از تمدن های سیلک و شوش و مطابقشان با نقش حاشیه مشهور به نقش آب که حاشیه ای است کوچک ملی مشترک در اکثر قالیهای روستایی و عشایری ایران بر ما ثابت می شود.در هنرهای پیش از تاریخ ایران و بین النهرین ومصروسومر ؛خطوط مستقیم یا شکسته موازی نشانه نمادین آب است(۱). ودر مرجعی دیگر آمده است که آق سو(آب روشن) حاشیه باریکی است که در تمامی ایران آب یا راه نامیده می شود.(۲)قرار دادن کادری متناسب در اطراف طرح بعنوان حاشیه برای معطوف نمودن بیشتر دید بیننده به نقش مرکزی سلیقه ای زیبا می نمایدو از آنجای که نقوش فرش رئال نبوده بلکه از فرمهایی کاملا انتزایی و آنالیز شده استفاده می گردد بنابراین این مسئله باعث شده است که نظم و هماهنگی خوبی در طراحی فرش وجود داشته باشد.ایجاد نظم در طرح فرش خود اولین سنگ بنای حاشیه است زیرا حاشیه از عوامل نظم دهنده می باشد. این سیر تاریخی دراز مدت باعث گردیده است که بافنده نمادها ؛ نقوش مختلف را بکار گیرد بدون آنکه از پیشینه های نهفته آن با خبر باشد. حاشیه فرش نیز ازاین تمثیلات و اصالت بی بهره نبوده و به نظر نگارنده حاشیه فرش تغییراتی بسیار کرده وبه اشکال مختلفی در آمده است. ولی کاربردو کارکردی که به عنوان تامین قسمتی از کمبود تعادل بصری داشته هیچکاه قدمی از آنچه در ابتدا ؛منظور خاص مبدعانش بوده پس ننهاده است. بنابراین هیچ هنرمند طراحی در الزام وجود حاشیه بهر عنوان تردید روا نداشته و آنرا جزء لاینفک طراحی فرش می شناسد.در بررسی تاریخی حاشیه با مراجعه به اولین فرش تاریخی یعنی پازریک دو حاشیه اصلی یکی با طرح اسب وسوار که بدون تردید یاد آور زیبایی های نقش برجسته های تخت جمشید می باشد.دومین حاشیه پهن را با طرح گوزن را خواهیم دید که به قول رودنکو وگریشمن ایرانشناس بزرگ باز هم شبیه به گوزن خال دار ایرانی است.این حاشیه های اصلی را سه حاشیه فرعی احاطه کرده است. ی حاشیه باریک بیرونی وحاشیه باریک کنار متن متشکل از طرح یک حیوان افسانه ای بالدارکه آقای تورج ژوله در کتاب پژوهشی در فرش ایران نقل می کند که این موتیف در یک نمونه منحصر به فرد قالیچه های ایرانی در روستای سنگان از توابع خواف دیده می شود . حاشیه باریک درونی در بر گیرنده موتیفی شبیه به طرح متن فرش می باشد ستاره های هشت پر دوران کاخهای سلطنتی نینوا و تخت جمشید را به یاد می آورد. در بین هر کدام از این حاشیه هازنجیره سادهای نیز بافته شده است.اثبات این مسئله که در گذشته های دور قبل از عصر پازریک چه سیر تحولی در این نقوش رخ نمودهاست نیاز به مستند تاریخی دارد ولی ذهن طراح سیر تکاملی را طی نموده است تا به این مرحله متعالی دست یافته است.با برسی تناسبات حاشیه های دوران شکوه و عظمت فرش ایران یعنی دوره شاهان صفوی و فرش تاریخی پازریک به تفاوتهای چشم گیری خواهیم رسید در فرش پازریک جمع حواشی برابر با ۲ از ۳ می باشد و این در حالی است که همکنون این اندازه به یک قسمت از سه قسمت تقلیل یافته است.هر چند که به لحاظ نوع حواشی یعنی حاشیه پهن و باریک و زنجیره ها تقریبا با اندازههای معاصر برابری می کند. بعد از پازریک تا قرن نهم ودهم هجری (پانزدهم و شانزدهم میلادی) هیچ مدرک عینی برای ادامه این سیر تحول وجود نداشه و نقوش میناتور ما را حقایق بسیار خوبی رهنمون مینماید که در این بین کتاب فرش بر مینیاتور؛دکتر حصوری می تواند راه گشا باشد.در همین دوره یعنی قرن نهم بزرگترینتحول این نقوش تغییر یافتن آنها از شکسته به گردان با بافت ظریف تر بوده است.