چکیده
تغییرات اقلیمی و مکانیسم ردیابی آن بویژه در دوران چهارم از جمله مسائل بسیار مهمی است که توجه دانشمندان را به خود معطوف داشتهاست. یکی از روشهای بررسی چنین تغییراتی بازشناسی فرمهای ارضی است. این مطلب موضوع علمی است که به آن زمین ریختشناسی (ژئومرفولوژی)[1] گفته میشود.
حاکمیت و استمرار هر اقلیمی بر منطقه، سبب عملکرد یک سیستم شکلزایی در آن منطقه میشود. لذا آنچه به عنوان پدیدههای ژئومورفولوژی در سطح خارجی پوسته بر جای میماند به عنوان میراث اقلیمی گذشته میتواند به صورت، کلیدی در حل معمای تحولات و تغییرات آن محیط بکار گرفتهشود. ایران به عنوان منطقهای که تحولات اقلیمی را در دوران چهارم بهتر از سایر نقاط تجربهکرده، همواره مورد توجه محققین خارجی و داخلی بودهاست و اگر نظریه «دریاچههای دوران چهارم بستر بروز مدنیت در ایران»1 را بپذیریم درخواهیم یافت که از نظر تاریخی اینگونه مطالعات میتواند کمک فراوانی در شناخت بهتر استقرار شهرنشینی و سکونتگاههای بشری بنماید.
1. Geomorphology
Abstract
Climatic change in quaterner is one of the most important problemes that some of researchers would like to know about it. There are different methods for researching, but geomorpholigists try to sort out this fenomen in respect to landforms.
The article argue about the natural historic of Zayande- Round and generating of civilization along the bank's. We can conclude that the most important features of this research are as the following.
That the lake of zayande- Roud Dam is the remains of a natural lake and it has never been part of Karon Basin (to the contrary of Oberlander hypothesis).
As the result of the breakeag of this lake the permanent Zayande-Roud River imerged on along it's bank the first signs of civilization spring up.
این مقاله فشردهای از یک کار تحقیقی ژئومورفولوژیکی در بخش علیای حوضه آبریز زایندهرود است که به روش استقرایی، و با تکیه بر بازشناسی پدیدههای ژئومرفیک ساحل دریاچه زایندهرود و در قالب برهان خلف صورتگرفته و میتوان نتایج آنرا به شکل زیر بیان داشت.
دریاچه فعلی سد زایندهرود، بقایای یک دریاچه طبیعی بودهاست و برخلاف نظر اوبرلندر محقق آمریکایی که بخش علیای حوضه زایندهرود را قسمتی از حوضه آبریز کارون معرفی کرده خود یک حوضه بسته داخلی بودهاست.
رودخانه زاینده رود بعد از پارگی دریاچه به صورت یک رودخانه دایمی درآمده و هستههای اولیه سکونتگاهی در بخش وسطای آن بوجود آمدهاست.
واژههای کلیدی
مواریث اقلیمی – فرسایش قهقرایی – اسارت رودخانه ای - پادگانه های دریاچه ای
مقدمه
یافتههای ژئومورفولوژی اقلیمی بویژه در آخرین مقطع زمانی دوران چهارم نه تنها از نظر اقلیمی حائز اهمیت است که حقایق متعددی را میتواند در زمینه تاریخ تطور زمین و محیط، باستانشناسی و حتی زمینههای تاریخ مکتوب بشری آشکار کند. مهمترین مسألهای که از این بُعد محققین با آن روبرو هستند عدم انعکاس یا حفظ تبعات مرفیک ناشی از تحولات اقلیمی دوران چهارم در همۀ نقاط جهان است.1
ایران به واسطه خصیصههای مرفولوژیک از یک سو، و واقعشدن در حد فاصل جابجایی سیستمهای اقلیمی سیارهای از سوی دیگر، یکی از مناطق استثنایی در دنیاست و به همین سبب غالب محققین علامند از گوشه و کنار دنیا این صحنه را آزمایشگاه مناسبی برای دنبالکردن سیر تحولات اقلیمی دوران چهارم یافتهاند.
افرادی چون بوبک(1955)2، درش(1961 J.Dresch)3بوشه و هاگه درون (1974)4، اهلرز (1980)5، رایت،6 پارسر (1973 Purser) 7 ویتافنزی 8 و بروکس 9 از جمله کسانی بودند که این صحنه را جهت بررسی و وارسی تحولات اقلیمی برگزیده و هر کدام مقالات و نوشتههای متعددی در زمینههای مختلف محیطی و اقلیمی به چاپ رساندهاند. در حوضه زایندهرود کار جامع و مطلوبی که صورتگرفته مربوط به مطالعات اوبرلندر است. نامبرده که کتابی تحت عنوان آبراهههای زاگرس 10 منتشر ساخته به تشریح تحولات اقلیمی و ردیابی پدیدههای مرفیک زاگرس مرکزی پرداخته و یکی از مهمترین نظریهها را در مورد نحوه تحول زمین ریختشناسی و شبکههای زهکش زاگرس ارائهداده که در واقع این مقاله نقدی بر این نظریه است. به عبارت دیگر هدف اصلی این مقاله روشنساختن گوشههای خاصی از تاریخ تطور رودخانه زایندهرود و چگونگی تشکیل و پایهگذاری هستههای اوّلیه مدنیت در شهریست که زیبایی و شهرت آن زبانزد عام وخاص است و به قولی به نیمی از جهان تعبیر شدهاست.
با توجه به اینکه در این پژوهش نظریه اوبرلندر در مورد تاریخ طبیعی زاینده رود مبنای کار در نظر گرفته شد. لذا در ابتدا با فرض اینکه این نظریه میتواند صحت و واقعیت داشتهباشد با روش برهان خلف به نقد و بررسی مواردی مبادرت گردید که نمیتوانست واقعیت داشتهباشد.
در مرحله نخست، شیب بستر تراسهای رودخانهای مسیر اولیه کارون ارزیابی شد. نقشهبرداری این مسیر نشانداد که برخلاف نظریه اوبرلندر تراسهای مورد نظر او بدون شیب بوده و خط ترازی را تعریف میکند. این دستاورد ما را بر آن داشت که شواهد دیگر مرفولوژی منطقه مورد بررسی قرار گیرد. بررسیهای میدانی بعدی در حاشیه تراسها نشان داد که تراسهایی که اوبرلندر از آنها به عنوان بستر اولیه کارون یادکرده، تراسهای ترازی است که حد آب دریاچه بزرگی به وسعت400 کیلومتر مربع را در منطقه تعریفمیکرده است. این نشانهها در حواشی دریاچه قدیمی بدستآمد و با تکمیل آن محدوده منطقهای که میتوانست با تکیه بر شواهد مرفیک به نظریه جدیدی در مورد وجود یک سطح اساس محلی منجر شود تعیین حدود گردید.
بحث
زایندهرود تنها رودخانه دایمی در ایران مرکزی است که از کوههای کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه میگیرد و قسمت میانی فعلی آن که روزگاری در حاشیه دریاچه بزرگ گاوخونی قدیم با وسعتی حدود 4000 کیلومتر مربع قرار داشته از شهر بزرگی بنام اصفهان میگذرد 11
اگر چه از نظر تاریخی سابقه این شهر کمتر از 2 هزار سال ذکرشده و قدیمیترین اثری که از آن نام برده کتابی با قدمتی حدود 1000 سال است 12 ولی براساس تحقیقات جدید به عمل آمده از این شهر به استناد دلایل کافی باستانشناسی و جغرافیایی رقوم 4000 سال برای قدمت مدنیت در آن حداقل تاریخی است که آثار علمی مشاهده شده حکایت از آن دارد 13 بنا به همین کشفیات مدنیتی که در این شهر حدود 4 هزار سال پیش وجود داشتهاست بر اثر یک حادثه کاتاسترف اقلیمی (بارش) بطور کلی از میان رفته و امروز ما تنها شاهد پاره سفالها و شکسته شیشههای مدفون در رسوبات واقع در حوالی پل شهرستان این شهر هستیم.
اوبرلندر از جمله محققینی است که بر روی زاگرس کارهای میدانی اصیلی انجامداده و مطالعات و بررسیهای وی تحت عنوان آبراهههای زاگرس[2] در سال 1965 به چاپرسیده است. وی معتقد است که آن بخش از حوضه زایندهرود که امروز به عنوان آبخیز سد زایندهرود محسوب میگردد، در گذشته جزیی از سرشاخههای رودخانه کارون بوده و آب این بخش را به سمت خلیج فارس زهکش و هدایت میکرده است. مرز این دو سیستم زهکش بزرگ که هر دو از نظر اهمیت دارای جایگاه ویژهای هستند از کوه یانچشمه در جهت شرق به سمت رودخانۀ زایندهرود جایی که امروز روستای هوره واقع است عبور نموده و در جهت شمال به ارتفاعات پرپر میپیوندد. وی در بخشی از این کتاب مطالب بدیعی در مورد تحول رودخانه زایندهرود دارد. او ضمن بررسیهای میدانی و مشاهدات شخصی نظریهای را مبنی بر دستاندازی و تمایل رودخانههای مرکزی ایران به سرشاخه رودخانههایی که در بخش غربی گسل زاگرس قرار دارند ارائه میکند و در یک بحث پالئو ژئومرفولوژیکی بیان میدارد که بخشی از حوضه آبخیز رودخانه زایندهرود فعلی، حوزه عملکرد آب رودخانه کارون بوده و در جریان یک تحول ژئومرفولوژیکی بخشهایی از سرشاخههای کارون به اسارت زایندهرود درآمده است .
2. Zagros Streams
وی در این زمینه با اتکا به شواهد مرفولوژیکی مسیر اوّلیه سرشاخههای کارون که به سمت غرب کشیده میشده است را با مسیر فعلی آنها مقایسهکرده و محلی که نقطه شروع اسارت و توسعه و گسترش حوضه زایندهرود از آن آغاز شدهاست را تعیین کردهاست (دهکده هوره).
اگر چه توجیه علمی وی در مورد فرسایش قههرایی و توسعه حوضه آبخیز زایندهرود از محل دهکده هوره صحیح است و در طی بررسیهای جدید در این کار پژوهشی در ارتفاع 2200 متری در بالاترین نقطه مسیر آسفالته دهکده هوره به پل زمانخان آثار و بقایای رسوبی یک رودخانه قدیمی کاملاً قابل رؤیت است ولی توجیهات وی در مورد تغییر مسیر کارون به دلایل چندی رد میشود. در واقع باید گفت رودخانه زایندهرود در گذشته مجاور و همسایه رودخانه کارون نبودهاست بلکه در این ناحیه یعنی حدفاصل بین رودخانه کارون و رودخانه زایندهرود یک حوضه بسته وجودداشته که به صورت یک دریاچه محلی عمل میکرده است و بنا به دلایلی در بخش شرقی آن پارگی ایجادشده و حوضه آبخیز آن در طی مراحلی به وسعت حوضه آبخیز زایندهرود افزوده شده است.
همانگونه که توسط اوبرلندر در کتاب Zagros Streams ارائه شده مسیر اولیه و بعدی کارون نشان داده شدهاست. لازم به یادآوریست که در حال حاضر مسیر زایندهرود با یک افت ارتفاعی در کف بستر قبلی جریان دارد در صورتی که چنین نظریهای درست میبود شواهد خاصی میبایست در محل وجود داشتهباشد که اهم آن عبارتست از:
- وجود رسوبات مسیر قدیمی در محل فعلی جریان آب زایندهرود
- چون مسیر اولیه به سمت غرب حرکت میکرده است لذا بستر تراسهای رودخانهای کارون میبایست با شیب خاصی به سمت غرب میل داشته باشد و ارتفاع بستر رودخانه قبلی از شرق به غرب کاسته شود.
- اختلاف ارتفاع بستر فعلی زاینده رود با تراسهای مسیر قبلی (کارون) از غرب به شرق میبایست افزایشیابد.
مطالعات و بررسیهای صحرایی نشان میدهد که در مسیر فعلی زایندهرود تراسهایی با ارتفاع حدود 60 متر بالاتر (از کف بستر فعلی) وجود دارد که آثار آن بوضوح در طول مسیر قابل رؤیت است. این تراسها در دو سوی دره دیده میشود ولی فاصله آنها در دو طرف درهگاه به چند کیلومتر میرسد، لذا با توجه به سالمبودن پادگانههای فوق در یک عملیات برداشت ارتفاعی سعیشد شیب بستر قدیمی حدفاصل دریاچه (سد فعلی) تا روستای اورگان مشخص شود این برداشت ارتفاعی که از سطح بستر قدیمی به طول 10 کیلومتر صورت گرفت با کمال تعجب نشانداد که اختلاف ارتفاعی در طول مسیر 10 کیلومتری وجود ندارد و این بدان معنی است که تراس فوقانی نمیتواند مسیر یک جریان آبی آنچنان که اوبرلندر تصور کردهباشد. بعبارت دیگر اولین شرط صحت تئوری اوبرلندر حاصل نشد. لذا دومین شرط این تئوری آزمون گردید.
چنانچه طبق گفته اوبرلندر مسیر آب از شرق به غرب میبود و بعداً این مسیر تغییر کرده در جهت غرب به شرق قرار گرفتهباشد میبایست اختلاف سطح بستر فعلی با بستر قبلی از نقطه غرب به شرق افزایش یابد. زیرا همانگونه که در شکل (4) دیده میشود چون بستر قبلی با شیب خاصی به سمت غرب کشیده میشده، و شیب مسیر فعلی به عکس آن به شرق کشیده میشود لذا اختلاف ارتفاع سطح تراس اولیه با بستر فعلی در نقطه A به مراتب بایستی کمتر از اختلاف ارتفاع تراس اولیه با بستر فعلی در نقطه B باشد حال آنکه چنین واقعیتی در صحنه طبیعت وجود ندارد و لذا تنها توجیهی که میتواند برای منطقه و فرمزایی آن قابل قبول باشد نسبتدادن تراسهای فوقانی به یک سطح تراز آب است. به عبارت دیگر تراسهایی که اوبرلندر به عنوان مسیر اولیه کارون از آنها یادکرده نمیتواند مسیر جریان یک رودخانه باشد بلکه یک سطح تراز و تعادل آب و خشکی و یا تختان مربوط به یک دریاچه محلی است. زیرا اولاً تراسهای فوق در تمامی منطقه رقوم ارتفاعی یکسانی را از سطح دریا (2200) متر) نشان میدهند و ثانیاً وسعت و فاصله آنها در دو طرف دره بیانگر آنست که رودخانهای با عرض 4 کیلومتر یا بیشتر را نمیتوان برای این قسمت از سرچشمه یک رود متصور شد.
اکنون با تحقق نیافتن شرایط لازم و کافی مرفولوژیک تئوری اوبرلندر و مطرحشدن نظریه جدید دریاچه زایندهرود لزوم بررسی بیشتر و ارائه شواهد محیطی و ژئومرفولوژیکی دال بر وجود چنین دریاچهای بیش از پیش احساس میشد. لذا با بررسی و حفاری در نقاط مختلف ساحلی بویژه در محل ورودی رودخانه حیدری به دریاچه، مقطع بسیار مطلوبی از رسوبات دریاچهای قدیمی بدستآمد که بین رسوبات آن پوستههای آهکی نرمتنان بوفور یافت میشود. وجود این پوستههای آهکی که متعلق به سه نوع گاستروپود به نامهایoxychulus draparnus pupillamasorum, succima tuplicuta است. وجود دریاچهای با آب شیرین را تأیید میکند. این بررسیها ادامه یافت و مقاطع رسوب دریاچهای دیگری در حاشیه دریاچه قدیمی نیز بدست آمد.
در حاشیه دریاچه قدیمی کشف تعدادی تپه باستانی که در همگی آنها آثار کورههای سفالگری و مقادیر زیادی خرده سفال دیده میشود مهر تأییدی بر وجود دریاچه در این محل بوده زیرا معمولاً صنعت سفال در محلهایی ایجاد میشده است که مواد اولیه مورد نیاز این صنعت یعنی رسوبات ریزدانه وجود داشته باشد و دریاچهها و سواحل آنها مطلوبترین نقاط تعیینکننده مواد اولیه صنعت سفال بودهاند.
گذشته از عوامل فوق که دلایل کافی برای اثبات وجود چنین دریاچهای را در اختیار قرار میدهد عوامل فرمشناسی متعددی در منطقه قابل ردیابی است. بطور کلی دقت در مطالعه نقشه توپوگرافی 50000/1 منطقه بخوبی نحوه تکوین دامنهها را توجیه کرده و چگونگی تغییر سطح اساس آب محلی و تجدید سیکل فرسایشی را در حاشیه ساحل قدیمی نشان میدهد. برای مثال همانگونه که در شکل 6 دیده میشود دامنههای مختوم به دریاچه سد را میتوان به دو قسمت تقسیم نمود.