چکیده
مقاله حاضر میکوشد با کمک او مباحث نظری و اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق بررسی علل پدیده و ندالیسم در تهران به ادامه بحثی پیرامون ویژگیهای افراد جوان متمایل به ناهنجاری در این راستا با کاربرد روش پیمایش سعی شده است که اطلاعات مورد نیاز با توجه به اهداف و فرضیبههای تحقیق جمعآوری شود. اهداف پژوهشی عبارتند از 1) شناخت نظری پدیده و ندالیسم از دیدگاه صاحبنظران 2) شناخت زمینهها زمینهها و عوامل گرایش جوانان به اعمال و ندالیستی و همچنین شناخت علل روانی و اجتماعی رفتارهای وندالیستی و پیدا کردن راه حلی مناسب برای رفع یا کم کردن این معضل از اهداف اصلی این پژوهش است. فرضیات تحقیق عبارتند از بررسی رابطه بین شخصیت و رفتار فرد در خانواده و تمایل به رفتار نا به هنجار (وندالیسم)، بررسی رابطه میان گذران اوقات فراغت با کارهای خطرناک و هیجان آور و تمایل به رفتار نا به هنجار (وندالیسم)، بررسی رابطه بین تحریک پذیری فرد و تمایل به رفتار نا به هنجار ، بررسی رابطه بین جلب توجه مردم و تمایل به رفتار نا به هنجار، بررسی رابطه بین عدم قدرت قضاوت فرد و تمایل به رفتار نا به هنجار، بررسی رابطه بین عصبانیت و تمایل به رفتار نا به هنجار بررسی رابطه بین عدم رشد کافی شخصیت و عدم جامعه پذیری فرد و تمایل به رفتار نا به هنجار، بررسی رابیطه بین کمبود توجه یا توجه بیش از حد و تمایل به رفتار نا به هنجار که در قسمتهای بعدی مقاله راجع به نتایج به دست آ”مده بحث خواهد شد و قابل ذکر است که در این راستا و با توجه به نتایج به دست آمده راهبدها و پیشنهاداتی به عنوان راهکار عملی مطرح خواهد شد.
طرح مسئله
در شرایطی که همبستگی متقابل فرد و جامعه از میان برود و فرد نتواند به کمک مکانیزم ها و ابزار هایی که جامعه در اختیارش قرار می دهد به اهدافش دست یابد در نتیجه از راهای دیگری که خلاف است سعی میکند به آن اهداف برسد در نتیجه می گوییم که فردنابهنجار شد و وقتی این حالت به صورت عام در جامعه شیوع پیدا می کند می گوییم جامعه دچار آنومی یا نا بسامانی شد و به عبارتی با از بین رفتن ارزشها و هنجار یا ضعیف شدن هنجار ها و ارزشها اعضای جامعه دیگر ارزشها و اهداف مشترکی را قبول ندارند .به نظر مرتون بی هنجاری هنگامی به وقوع می پیوندد که فرد قادر نباشد با وسائلی که جامعه مشخص کرده به اهداف خود دست یابد و عکس العمل طبیعی این وضعیت روی آوردن به این انحراف است))،(فرجاد ،1382،ص 12).نابهنجاری ها در قالبهای مختلفی در جامعه ظهور پیدا می کنند مانند سرقت ،اعتیاد،فرار از خانه،فحشا... که ناشی از طلاق ،اختلافات والدین،ستیز خانوادگی و .... . یکی از این نابهنجاری ها گرایش جوانان به تخریب می باشد که تخریب در نوع خود می تواند شامل تخریب اموال عمومی،فضای سبز،جاده ها ،دیوارها،..... باشد . که چنین فردی را در اصطلاح جامعه شناسان وندال می گویند و کسی که گرایش به این گونه تخریب ها دارد را وندالیسم نامیده می شود . تخریب اموال عمومی از سوی جوانان و نو جوانان دارای عواض و پیامدهای ما د ی و معنوی می باشد . اما در نگاه دقیق تر به این قضیه می توان ابعاد عوارض انسانی را بسیار فراتر دید لذا با توجه به اینکه اکنون به دفعات شاهد تخریب اموال عمومی مانند کیوسک های تلفن ، اتوبوس ها ، کندن جاده ها ، خراب کردن دیوارها ، شکستن شیشه های مغازه ها و به هم ریختن ورزشگاهها از سوی جوانان و نوجوا نا ن بو د ه ا یم لذ ا در ا ین پژ و هش ، بیشتر به د نبا ل علل و عو ا مل ر خ دا د ن چنین ر فتا ر ها ی نا بهنجا را نه از سو ی جو ا نا ن بو د یم. تلا ش ما در این تخقیق بر این بو د که با دید گا هی علمی به بر ر سی پد ید ه وندا لیسم در شهر تهر ا ن بپر دا زیم که در قسمت نتا یج و جمعبند ی به آن اشا ر ه می شو د.
مقدمه
اگر چه به زعم آسیب شناسان اجتماعی همه صور و انواع نابهنجاریها و نژندهای اجتماعی چون سرقت، قتل، قمار، قاچاق، خودکشی ،فحشا؟ء، اعتیاد.الکلیسم، وندالیسم و نظیر آن، معلول سازگاریهایی است که بر روابط فرد و جامعه حاکم است، مع الوصف باید توجه داشت که در همه دورههای تاریخی بنا به ماهیت و طبیعت ساختارها ،سازمانها، نهادها و روابط اجتماعی تولید ، صور، اشکال و انواع خاصی از کجرویها و ناهنجاریهای اجتماعی در جوامع بروز و نمود یافته است. از این رو در برخی از دورههای تاریخی بعضی از رفتارها، رفتارهای نژند یا کجرو تعریف کردهاند. رفتارهای نژند جدیدی، نیز که خاص جامعه جدید است، موطرح شدهاند، به عبارت دیگر با تغییر ساختارها و مناسبات اجتماعی، نه تنها اشکال و انواع جدیدی از نا به هنجاریها پدید آمدهاند بلکه میزان شیوع و رواج و نیز معنی و مفهوم آنها تغییر یافتهاند. شاید سخن دور کهایم (1343، ص 94) شاهد صائبی بر این مدعا باشد که: وندالیسم در زمره آن دسته از انحرافات و بزهکاریهای است که در جامعه جدید نمود و ظهور یافته است. ژانورن (1963)، ویلینسن (1995)، هوبر(1991)و گلداستون (1998) آن را برخی مدرن و نوظهور دانستهاند که به مثابه معضلی اجتماعی تا نیم قرن پیش مطرح نبود. به زغم این صاحب نظران عصیان روز افزون انسان، علی الخصوص نسل جوان، در برابر تحمیلات اجتماعی و نیروهای قاهر و سرکوبگر بیرونی نه تنها مبین احساس اجحاف و درماندگی آنها بلکه گویای خشم وپرخاشگری آنان در اثر احساس اجحاف و درماندگی است از این رو وندالیسم برخی نوظهور و مدرن در جامعه جدید است که عکس العملی است خصمانه و واکنشی است کینه توازنه به برخی از صور فشارها، تحمیلات، ناملایمات، حرمانها، اجحاف ها و شکستها. درستون جامعه شناسی انحرافات و آسیبشناسی اجتماعی با وندالیسم دکر را به مفهوم داشتن نوعی روحیه بیمارگونه به کار رفته که مبین تمایل به تخریب آگاهانه، ارادی و خود خواسته اموال، تاسیسات و متعلقات عمومی است (ویکلینسن،) کلارک، 1991) معالوصف باید توجه داشت که اغلب صاحب نظران و محققان آن را به مثابه جنایتی خرد و از انواع بزهکاری جوانان به شمار آوردهاند (میر وکلینارد 1986، ژانورن 1963) در کشورهایی که دارای نظام منظم ثبت اطلاعات مربوط به میزان خسارت ناشی از وندالیسم در بخشهای مختلف هستند. آمارهای ترخیص شده حکایت از وسعت، شدت، دامنه، تعدد و تنوع وندالیسم در بخشهای خدمات، محیط ریست ، آموزش، بهداشت، تفریحات و نظایر آن و نیز سنگینی خسارات وارده و هزینههای تعویض و تعمیر وسایل و اشیای (تخریب شده دارد.(کلارک، 1991، هوبر:1991) قابل ذکر است تا قبل از زمستان 1374 که نخستین تحقیق منظم در باب علل و شیوع وندالیسم در تهران بزرگ به همت شهرداری تهران و موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران انجام یافت،(محسنی تبریزی، 1374)با اطلاعات قلیل و دانش محدودی در باب وندالیسم به ویژه در تهران که بزرگترین حوزه کشوری است.وجود دانست.در حال حاضر تحقیقات محدودی هم در گوشه و کنار صورت گرفته است.در حقیقت در این تحقیقات به دنبال بررسی ریشهای علل و عوامل پدیده وندالیسم در جامعه هستیم.امید است که این تحقیق بتواند نمای کگوچکی را از وندالیسم به تصویر بکشد و راهکارهای به دست آمده در این مورد بتواند قدمی هر چند کوتاه در راه برداشتن معضل وندالیسم در جامعه بردارد
مبنا ی نظر ی وندا لیسم:
روانشناسان، جامعه شناسان هر کدام به تنهایی کفایت لازم را در تبین علل رفتار آدمی را نداشته و غالباً اسیر تنگ نظریها ، تک سبب بینیها و تقیدات و تعصبات حوزههای نظری خود هستند. در مکتبهای جامعهشناسی، سازمانها، ساختارها و نهادهای اجتماعی و فرهنگی به مثابه واقعیتهای اجتماعی علت رفتار آدمی به حساب آمدهاند و رفتارهای بزهکارانه را معلول ساختارهای اجتماعی و فلرهنگی دانستهاند، در مقابل روانشناسان و بویژه روانکاوان آن را معلول کارکرد نیروهای سرکش درونی پنداشتهاند. گروهی از صاحب نظران نیز در مقابل به تعامل میان فرد و جامعه در فراگرد رفتار اشاره کردهاند. رویکرد آنان بیشتر به روانشناسی اجتماعی نزدیک است و فرد و جامعه را توماً و در کنشهای متقابل در جریانات رفتاری دخیل میدانند. «و بر این اصل اصرار میورزد که انسان در عین حال که سازنده جامعه و واقعیات اجتماعی است زیر نفوذ تولیدات خود نیز قرار دارد و به قول ایان تایلور رابطهای که میان انسانها و جامعه است یک رابطه دیاکلتیک است و این را در تمام مراحل گژ رفتاری میباید در نظر آورد. (تایلور، 1973 صص 3-1) در زیر به پارهای از نظریاتی که در تعیین الگو و مدل تحقیق موثر بودهاند میپردازیم.
بیگانگی و وندالیسم
دربسیاری از تحقیقات (تایلور 1973، فلکس 1986، استفنس میر 1989، گلداستون 1990، کلارک 1991 و...) به این نتیجه رسیدهاند که وندالها و جوانان بزهکار به طور دراماتیک یکی از بارزترین و مشهورترین گروههای بیگانه در جامعه معاصر هستند. به زعم این صاحب نظران وندالهای بیگانه معمولا در خانههایی غیر منضبط با والدینی سر در گم و مردد و نامطمئن درماندگی و احساس اجحاف خود را به صورت قهرآمیز پرخاشگرانه در مقابل نسل بزرگتر، صاحبان قدرت و همه نهادها و سازمانهای تاسیس شده در جامعه نشان میدهند. این امر شاید با بحث لوئیس فیوئر (1973) در باب منشا انتسامی و روانی بیگانگی نسل جوان و روحیهی انتقامجویی و رفتار توام با خشونت و ویرانگرایانهی آنان مرتبط باشد. فیوئر آن را «تدبیر ناخودآگاه» مینامد. مینویسد.«احساسات و عواطف صادره از ناخودآگاه جوان که ناشی از ستیز نسلهاست خود را در جهان نامتعارف و غیر عقلایی به طور بارزی نمودار میسازد.» (فیونر، 1973، ص8) به نظر فیوئر، بیگانگی روانی خود را در صور رفتارهای نابهنجار نظیر وندالیسم، خشونت، میل به انتقامجویی و نظایر آن بورز میدهد. از این رو بیگانگی ماهیتا امری نابهنجار و جرم زاست.