آشور و نینوا
مقدمه :
شهر آشور در کنار رود دجله ابتدا مجموعه ای از بابل بود که بعدها به پایتخت اول آشور تبدیل شد واسمش را هم از آنجا گرفت آنجا شهر شاه نشین آشوریان تا پادشاهی آشور ناسیریال II بود که او پایتخت را به نمرود ( کالهو ) منتقل کرد آشور اغلب پایتخت مذهبی آشوریان بود .
آشور به حکمرانی بالا می رود دجله باز می گردد . که به دلیل نام پایتخت اصلی خود یعنی شهر کهن آشور به این نام خوانده می شود بعدها، به عنوان یک ملت و امپراطوری هم گفته شد وهمچنین بخشهای شمالی بین النهرین هم گفته می شود .
بخش جنوبی بابل بوده آشور در نواحی کوهستانی نزدیک به دجله ونزدیک بلندی های گور ردیان یا نواحی کوهستانی کار دوشیان در ارمنیا ( ارمنستان ) بر می گردد که به کوههای آشور هم خوانده می شود . در باره ابتدای حکومت آشوریان داده های کمی در دست است . بر طبق برخی سنن یهودی مسیحی شهر آشور توسط آشور پرشم بنا نهاده شده است در کنار آشور سه شهر پادشاهی آشوریان یعنی کالاه ، نمرود ، خرساباد ونینوا بوده است .
شهر نینوا:
نینوای آشور یک شهر مهم و کهن آشور می باشد ، این شهر خیلی بزرگ که در کتاب یونس نام برده می شود ، در کناره شرقی رودخانه دجله واقع شده است ( موصل امروزی در عراق ) . تپه های خرابه نینوای کهن در بخشی از جلگه نزدیک رودخانه با مساحتی حدود 1800 جریب که با باروری آجری 5/7 مایلی محدود محصور شده مشخص می شود . این فضای وسیع وپهناور سطح وسیعی از تپه ها را گرفته است . اگر یونس به نینوای بزرگ اشاره کرده باشد ، این اصطلاح نواحی اطراف نینوا را حدود 60 مایل در بر می گیرد که شامل کایونمیک ، خورساباد ، ونمرود می شود . به علت قرار گرفتن در محل تلاقی دجله وخسر ، نینوا یک اتصال مهم برای راههای اقتصادی وبازر گانی در دجله بوده است . تصرف یک موقعیت مرکزی در راه اصلی بین اقیانوس هند ودریای مدیترانه وهمچنین پیوند شرق وغرب ، دسترسی به منابع زیاد ، آن را تبدیل به بزرگترین شهر تمام تاریخ کهن می کند . نینوا در حدود BC 1800 به عنوان محل پرستش برای ایساتار ، بوده است . شواهد زیادی از ساختار پادشاهی وسلطانی در دومین هزاره BC در نینوا در دست نیست . دقتی سناشریب نینوا را پایتخت خود در اواخر قرن هشتم BC قرار داد ، آنجا یک زیستگاه کهن به شمار می آمد . پادشاهی های گذشته که شواهد آنها در اکرو پلیس یافت شدند ، شامل شلما نسار I وتیگلات پیلر I ، هر دو سازندگان آشوری خوبی بودند . نینوا تا زمان نئو آشوریان ، خصوصاً از زمان آشور ناسیرپال II ( BC 859 883 ) برای ساختارهای معماری منتظر ماند . از آن پس پادشاهی های موروثی ومتوالی باعث ساخت قصرها وکاخهای جدید شد .
معابدی برای سین ، نرگال ، نانا ، ماماس ایساتار نابیوی بورسیپا بنا شد . این سناشریب بود که نینوا را به شهری باشکوه مبدل کرد ( BC 700) او خیابانهای جدید ومیادین وساختمانهای بزرگی ساخت که به « قصرهای بی رقیب » معروف شدند ، که غالباً با ابعاد بین 200 در 210 متر ساخته می شدند که شامل حداقل 80 اتاق بودند ، که با مجسمه ها وپیکره ها تزئین شده بود . شکوه نینوا عمر کوتاهی داشت . حدود BC 633 امپراطور آشور رو به افول نهاد ونینوا توسط مادها مورد حمله قرار گرفت که در BC 625 با بلیان همراه شدند ودوباره به آشور حمله کردند نینوا در BC 612 سقوط کرد وبا خاک یکسان شد . امپراطور ی آشور از آن پس به پایان رسید . مادها وبابلیان ممالک را بین خود تقسیم کردند . پس از شکست در BC 612 نینوا اهمیت خود را از دست داد . این شهر دوباره در CE 627 شاهد جنگ بین امپراطور ی روم شرقی وامپراطوری ساسانیان بود . پیش از حفاری 1800 ، دانش ما درباره امپراطور آشوریان وپایتخت باشکوهشان بسیار ناچیز ودر حد صفر بود . خاطرات مهمی از قدرت وشکوهش در ذهن بود . شهرهای دیگری که نابود شدند مثل پالمیرا ، پرسپولس وتبت . عالئمی برای نشان دادن شکوهشان وجود دارد ، ولی این شهر هیچ اثری از آن باقی نمانده وهمه چیز در حد ، حدس وگمان است ، در دوره هرودوت تاریخ نویس یونانی ، BC 400 ، این شهرچیزی از گذشته نامیده شد ، خاطرات بسیاری از آن زمانی که زنوفرن تاریخ نویس از آن عبور کرد خاطرات آن فراموش شدند واز نظر ها پوشیده ماندند .
اوبلسیک شکسته ( سفید )
ابن اوبلسیک را رسام درکویون جیک ( نینوا ) به همراه نیم تنه اشیتار به دست آورد . یعنی در سال ( 1852 1853 ) این ستون هرمی کشف شد که این ستون تخته از جنس تخته سنگی از سنگ آهک است به طور 90 / 2 متر که قسمت فوقانی آن پله دار است وساخت وپرداخت خشنی دارد . این ستون اینک در موزه بریتانیا نگهداری می شود قسمت فوقانی ودو پله از سنگ یاد بود ی شبیه ستون وبا پایه های چهار گوش است . در سطح رویی آن نقش برجسته ودر سمت راست آن کتیبه پنج ستونی تیگلات پیلسر اول یا به احتمال زیاد پسرش آشور بل کالا دیده می شود .
تاریخ این نوع سنگ یاد بود را که به اشتباه ستون هر می نامیده می شود نمی توان در دوره آشور میانه جستجو کرد . استفاده از این سنگ یادمان تنها در اواسط دوران امپراطوری به اوج خود رسید از زمان آشور نامیرپال اول در اواسط قرن یازدهم ق.م به بعد اوبلسیک وسیله اصلی برای نقوش برجسته داستانی آشوری ، یعنی نخستین گزارش های تصویری سالانه پادشاهان آشوری بود .
اوبلسیک آشور بل کل ، که مراحل نخستین پیشرفت اوبلسیک را نشان می دهد تنها از یک صحنه تصویری تشکیل شده بود وگزارش شاهی سالانه آشوری در یادمان مشهور به اوبلسیک سفید بوجود آمد .
موضوع های تصویری روی اوبلسیک سفید صحنه های گوناگونی را از لشکر کشی های نظامی بر سر زمین های کوهستانی گشودن دژها وشهر ها ، پرداخت باج وخراج به پادشاه آشوری اجرای مراسم قربانی در برابر معابد وشکار جانوران به صورت پیاده یا سواره در بر می گیرد . نقوش این اثر به صورت خشن باقی مانده وکتیبه ناتمامی متشکل از یک متن 34 سطری به خط میخی است که احتمالاً او نگر آنرا با صحنه های نقش برجسته مرتبط می سازد ویک متن اضافی دو سطری بر آن کنده شده است .
نقوش از بالا به پایین در هشت ردیف قرار دارند اما هوا ورطوبت آسیب فراوان بر آنها وارد ساخته در ترتیب صحنه ها اصول خاصی بکار نرفته ودر نتیجه مشکلات فراوانی را در زمینه گاهنگاری وسبک به وجود آورده است رسام که از همان آغاز نام آشور ناصیریال را در کتیبه اوبلسیک شناسایی کرده بود به اشتیاق آن را به آشور ناصریال دوم بنیانگذار امپراطوری آشور دوران آشور جدید نسبت داد .
اما اونگر نخستین محققی بود که آن را متعلق به آشور ناصریال اول دانست . انتساب این اوبلسیک به هر یک از دو آشور ناصرپال عمدتاً بر اساس مطالعات زبان شناسی وکتیبه آن انجام گرفته است . اما بعدها آنتون مورگات با فراهم آمدن مقادیر چشمگیری از نقوش برجسته از دوران آشور ناصر پان دوم بویژه از کاخ او در نمرود ومقایسه آنها با نقوش برجسته اوبلسیک سفید تر است در این باره قضاوت دقیقتری کند .
این صحنه ها رأس همان هیی هستند که آشور ناصرپال دوم برای نخستین بار در تزئین دیوارهای سنگی تالار تخت خود به کار بست اما شیوه هایی که در آن هنر مند حجار صحنه های خویش را بر چهار سطح اوبلسیک سفید پخش ومرتب کرده است وبسیار ناموزون است وبه سختی می توان پذیرفت که این اثر یادمانی به فرمان یک پادشاه وبه دست یک هنر مند آفریده شده باشد .
حجار اوبلسیک سفید از لحاظ ایجاد ارتباطی منطقی ومنظم واز پیش طراحی شده برای نقوش وسطوح تصویری وترکیب کلی اثر خویش به طور کامل بی توجه بوده ودر واقع برای آن کوچکترین اهمیتی قایل نبوده است حتی هشت ردیف تصویری که به دور بدنه سنگ حلقه زده ویکی بر بالای دیگری چهار سطح سنگ را می پوشاند ونیز نوارهایی که ردیف های نقش برجسته را از هم جدا می سازند به طور افقی تصویر نشده وبلندی آنها در همه جا به یک اندازه نیست . تقسیم بندیهایی که در هر یک از سطوح چهرگانه اوبلسیک در نظر گرفته شده است ، بدرستی نمی گنجد به عنوان مثال ، نیمی از بدن نقوش ، بویژه جانوران ، در انتهای یک سطح پهلویی ادامه می یابد .
بربدنه ارابه های جنگی وشکاری در نمرود همیشه یک سپر گاهی با یک نقش برجسته صورت شیر در میان آن نصب شده است ودر حد فاصل یوغ اسب ها وچرخهای جلو را به شیئی لوزی شکل وجود دارد حال آنکه هیچ یک از این دو ویژگی در ارابه های اوبلسیک سفید دیده نمی شود . اسبها در اوبلسیک سفید ، در ردیف های الف 5 و6 ج 8 ، داال 2 و8 بر روی ستون تزئینی متشل از یک گلک باتاجی از یک دسته پر دارند اما در اسبهای آشور ناصرپال دوم این تزئین به شکل یراق وبه حالت مایل بر پیشانی جانور قرار گرفته است . در نقوش برجسته نمرود آشور ناصر پال دوم همیشه بر چهار پایه ساده وبدون پشتی می نشیند .
اما در اوبلسیک سفید صندلی پادشاه همیشه یک پشتی بلند دارد .( ردیف ب 3 ودال 7 ) تفاوت های دیگری در نحوه کشیدن یگان ها وجانوران میان این دو اوبلسیک و نقوش برجسته در نمرود وجود دارد بوته هاس کوتاه سه شاخه با یک گلک در نوک هر یک از آنها [ ردیف ج 5 ] در اوبلسیک سفید به نشانه ی چشم انداز است حال آنکه در نمرود چنین چیزی وجود ندارد .
تفاوت ، شکار آن در شیوه آرایش مو وپوشش پادشاه وصاحب منصبان اوست . در اوبلسیک سفید ودر نمرود دامن لباس ها بلند است ودر قسمت هایی از آن با نوارهای زربفت افقی وعمودی تزئین شده است . گاهی براین لباس پارچه ای افزوده اند اما هرگز مانند لباس ها در قرن نهم به صورت نوارهای اریب به دور بدن پیچیده نشده اند .
نکته بسیار جالب دیگر کلاه پادشاهان آشوری در دوران امپراطور فینه ای نمدی وبالای آن مخروطی شکل است . اما نکته بسیار جالب در اوبلسیک سفید آن است که شعاری از صاحب منصبان نیز کلاه فینه ای بر سر دارند . این رسم به احتمال در دوران تولوکتی نیورتای اول نیز متداول بوده است وما نمونه ای از آن را در نقش برجسته در پوشش متعلق به زمان همین پادشاه دیده ایم اما از دوران آشور ناصر پال دوم به بعد کلاه فینه ای تنها ویژه پادشاهان بوده است .
با توجه به تفاوت های بر شمرده فاحش در بالا در انتساب اوبلسیک سفید به آشور ناصیر پال اول جای تردید باقی نمی ماند بویژه آنکه نقوش بر جسته این اثر در دورانی از ضعف وانحطاط پادشاهی آشور ساخته وپرداخته شده است وما آثار آن را در بی دقتی وبی کفایتی هنرمند در بیان شکل وترکیب سمت وفاقد استحکام مشاهده کنیم چنین اثری نمی توانست در میان کارهای یادمانی آشور ناصر پال دوم بنیانگذار امپراطوری قدرتمندی همچون آشور در هم کوبنده آرامی ها ، خالف واقعی هنر آشور جایی داشته باشد .
آشور ناصر پال اول ، آن گونه که در اوبلسیک سفید نیز نشان داده شده است . یک پادشاه واقعی در دوران آشور میانی بود . با وجود این ، تفاوت چندان زیادی با صاحب منصبان وشخصیت های درباری نداشت در حالی که آشور ناصیر پال دوم را در نقوش برجسته تالار تخت در کاخ نمرود به آسانی می توان تشخیص داد ، زیرا نقوش او نه تنها بلندتر ومشخص تر از دیگران است بلکه نسبت به دیگران شخصیت فوق طبیعی دارد این فرد وجه تمایز واقعی میان پادشاهان جدید ومیانی آشور بود .
شهر نمرود :
نمرود ( یا نمود) یک شهر آشوری قدیمی است که در جنوب نینوا ودر کناره دجله واقع شده است . این شهر کهن مساحتی حدود 16 مایل را پوشانده است . ویرانه های شهر در عراق جدید حدود 30 کیلومتری جنوب شرقی موصل یافت شده اند . عربها این شهر را به نام نمرود ، شکارچی قهرمان وافسانه ای آشوریان ، می خوانند ، که پدر موسس وبنیانگذار آشوریان ، آشور بوده است .نمرود ، به عنوان مکان شهر کتاب مقدس بابل کالاه شناخته می شود که توسط شاه آشوری شلمانسر بنا نهاده شد ووقتی توسط شاه آشور نا سیر پال II جشنها وبزمهای بزرگ وعظیمی را در BC 879 در این شهر برپا داشت شهر شاه آشور ناسپیرال II حدود صد هزار ساکن داشت که دارای باغهای حیوانی وگیاهی بزرگ بود پسر او شلمانر III ( BC 858 824 ) عمارتی را ساخت به نام زیگورات بزرگ که یک معبد هم در کنار خود داشت . این قصر که به شکل یک موزه ترسیم شد یکی از دو قصر باقیمانده از آشوریان در جهان است .