مقدمه :
تاریخ همواره شاهد تلاش ها ، مبارزات ، شکست ها و پیروزی های گرانی بوده است و انگیزه های گوناگون ، صحنه گردانی حوادث را بر دوش کشیده اند . شیعیان نیز در طول تاریخ مظلومیت خود با اتکا به اصول خدشه ناپذیر انسان در هنگامه های حاکمیت ظلم با انگیزه هایی خدا جویانه ، جنبش هایی را سازمان داده و حوادثی را بوجود آورند ، آزاد مردی از شیفتگان و پیروان اهل بیت پیامبر (ص) .این قیام در حقیقت یک تحول عظیم تاریخی بود که پس از واقعه کربلا به وقوع پیوست . مختا ر نقطه شروع جنبش خویش را کوفه قرار داد ، همان جایی که اولین مظلوم تاریخ خونین شیعه ، (امیرالمومنین علی ع ) به شهادت رسید .
او به حق خونخواه شهدای کربلا و پیرو حسین (ع) بود . مردی شجاع و مرید امام که شعارش را با نام خدا آغاز می کند و راهش را راه خدا بر می گزیند و پایانش را لقاء الله می
بیند و برای تاریخ خون رنگ شیعه ورق زرین دیگری را می آفریند ، او چنان می کند که تمام دست اندر کاران جنایات کربلا دچار عذاب خدا می شوند ، چرا که وعده خدا حق است . او همان گونه که آن ها امام حسین (ع) و یارانش را مورد ضرب و شتم قرار دادند ، مقابله به مثل کرد . او خود را تنها نمی دید و تنها نبود و وعده خدا و امیر المومنین (ع) را محقق ساخت . مختار توانست بشارت مولای خود را عملی و خشنودی امام بعد از خود را جلب نماید .
فصل اول :
بیوگرافی مختار :نام و نسب : نام اومختار ابن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمرو بن عوف بن عقده بن قسی بن بکر بن هوازن است .قبیله او:«قسی» «ثقیف» است و قبیله مشهور ثقیف از اعراب منطقه طائف است که به این شخص منسوب میشود .کنیه : در عرب رسم است که افراد خصوصاً شخصیتها علاوه بر داشتن اسم ، کنیه ای نیز داشته و کنیه مختار «ابو اسحاق» است .لقب مختار : لقب او «کیسان» و فرقه « کسانیه» منسوب به اوست . کیسان به معنای زیرک و تیزهوش است . پدر مختار : نام پدر وی ابو عبید فرزند مسعود ثقفی است .
او در ابتدای خلافت عمر ، از طائف به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد .
با وجود آن که قبیله ثقیف مردمی سرکش و خودخواه بودند لیکن افراد صالح و پاکی همچون ابو عبید وعروه بن مسعود از میان آنان برخاستند .
مادراو: نام مادر مختار «دومه» و از زنان با شخصیت تاریخ اسلام است و درباره او گفته اند: وی از زنان سخنور و با تدبیر و عاقله بود .ابو عبید پدر مختار قبل از ازدواجش بسیار مشکل پسند و در پی همسری ایده آل بود ، اوهمسری میخواست که از نظر اصالت ،وجاهت شایسته باشد و هر کسی به او پیشنهاد میشد نمیپذیرفت . شبی در خواب میبیند که یک نفر به او می گوید برو دومه ی زیبا را بگیر که پشیمانی ندارد و او همان کسی است که میخواهی .
تولد و دوران کودکی : او در سال اول هجرت ، متولد شد ، ابن اثیر می گوید : از نخستین نوزادان مسلمانی که در سال اول هجری به دنیا آمدند بودند . مختار در مدینه متولد گردید زیرا پدر او پس از اسلام آوردن به مدینه هجرت کرد .
صاحب تاریخ فخری میگوید: مختار با شرافت و علوهمت و بزرگواری پرورش یافت.قبیله ثقیف یکی از قبایل اصیل و معروف عرب و در شجاعت سلحشوری سخاوت جوانمردی و مهمان نوازی ضرب المثل بودند گرچه آنان نیز به سرکشی و خودخواهی شهرت داشتند ولی از این تیره و تبار شجاعان ، ادبا، شعراء و علمابزرگی از صحابه و تابعین و… برخاسته اند.
فصل دوم :
شخصیت مختار:
او در آغاز عمرش سرد و گرم زندگی را چشید و حوادث تلخ و شیرین آن را لمس کرد و در عصر قدرت اسلام رشد نمود و دوران کفر و جاهلیت را ندید و با آداب و تربیت اسلام ناب پرورش یافت و در مدینه و بالاخره در عراق تجارب بزرگی از حوادث اسلامی و تحولات سریع آن عصر را کسب نمود . اواز انحرافات و فجایعی که بعد از پیامبر در تاریخ اسلام به وقوع پیوست بخوبی آگاه بود و حق را از باطل تشخیص میداد.
مختار مرد سیاست و تدبیر : علامه شریف القرشی درباره شخصیت مختار چنین می نویسد : مختار از مشهورترین شخصیتهای عرب می باشد که تاریخ اسلام او را معرفی نموده است. وی نقش بزرگی را در حوادث مهم سیاسی و اجتماعی عصر خویش ایفا نموده است ، به طوری که چهره ی سیاسی ایشان در تعیین حوادث مهم و حرکتهای سیاسی و موضع گیریهای مشخص از روشن ترین چهره های تاریخ اسلام است . او با تدبیر و کفایت سیاسی خود ثابت کرد که مرد فکر و عمل است و همانگون ه که بعضی از نویسندگان ، درباره او نوشته اند: مردی خوش فهم ،روان شناس ، با هوش و جامعه شناسی دقیق بود و لاملاً بر شیوه ها و عوامل تبلیغ و حرکت دادن جامعه آگاه بود . او همان گونه با احساسات مردم سخن میگفت که عقل های آنان را مخاطب قرار می داد . او تنها به روش های معمولی تبلیغ مانند شعر و خطابه و امثال آن اکتفا نکرد بلکه در تبلیغات خود به روش های عملی مانند تظاهرات مردم و جو سازی و ایجاد محیط خاص ،توجه زیادی داشت .
فصل سوم :
مختار «کیسانی» نبود.
از جمله تهمت های معروفی که به مختار زده اند این است که می گویند : او کیسانی بود و او را بنیانگذار مکتبی می دانند که به کیسانیه معروف است . در اینجا لازم است به معرفی کیسانیه و اعتقادات و طرز تفکر این گروه منحرف اشاره ای داشته باشیم. فرقه ی کیسانی معتقد به امامت محمد حنیفه فرزند امیرالمومنین (ع) است و امامت ائمه از امام سجاد تا فرزندان معصوم ایشان را قبول ندارند و میگویند : مختار معتقد به امامت محمد حنیفه بود و به امامت امام سجاد و سایر ائمه معصومین (ع) اعتقاد نداشت که این اصل کیسانیه عقیده ی است . متاسفانه دراکثر کتاب های ملل نحل که مؤلفین انها از اهل سنت هستند به مطالب فوق تصریح کرده اند و مختاررا شیعه ی کیسانی ، معرفی نموده اند و او را پیرومسلک «کیسانیه » و گاهی وی را بنیانگذارمکتب کیسانیه و یا مختاریه معرفی کرده اند .
با توجه به قبول و عمل به روایاتی که در مدح و عظمت مختار از ناحیه ائمه معصومین (ع) رسیده است که علما بزرگ شیعه و محدثین طراز اول ما همه را روی هم رفته قبول کرده و روایات ذم را مردود دانسته اند . چگونه ممکن است او در مساله مهم امامت انحرافی داشته باشد و نکته مهم دیگر این که منشا اکثر تهمت هایی که به مختار وارد شده از ناحیه علماءِ اهل سنت و آخوند های درباری خلفاء بوره است . مورخین و محدثین و صاحبان کتاب های ملل و نحل برادران اهل سنت با تمام قوا مختار و نهضت او را محکوم و وی را منحرف و او را با لقب کذاب یاد کرده اند . و خصوصاً دشمنان متعصبی از آنان ، که نسبت به شیعه عموماً و اهل بیت( علیه السّلام ) خصوصاً عناد و کینه دیرینه دارند ، مختار را به بدترین القاب و نسبت ها کوبیده اند و ما ارزشی نسبت به آنان قائل نیستیم .
مختار مدعی وحی نبود .
واز جمله تهمت هایی که بر ساحت مقدس مختار وارد کرده اند و بیش تر در کتاب های اهل سنت بر آن تاکید شده این است که مختار مدعی پیامبری و فرستاده خداست و جبرئیل با وحی بر او نازل میشود و روی این تهمت تبلیغات وسیعی علیه مختار شد .
امّا آنچه از روایات و تواریخ معتبر بدست می آید این است که مختار هرگز مدعی نبوت یا نزول وحی برخورد نبوده است . و این یک تهمت نا شیانه و مغرضانه ای بیش نیست ، که این از ناحیه اشراف کوفه- که دستشان به خون شهدای کربلا آغشته بود – به او زده شد و سپس دستگاه اموی و همچنین دست اندرکاران ابن زبیر، برای ترور شخصیت مختار ، روی آن تبلیغات وسیعی به راه انداختند وآخوند های دربار اموی وجاعلین حدیث نیز بر آن صحه گذاشتند .
چگونه معقول است کسی درکوفه ، مرکز مهم اسلامی آن روز ، در میان مسلمانان متعصب وآگاه و در حضور راویان و ناقلان حدیث و شاگردان مخلص امیر مومنان (ع) و شیعیان کوفه که حدود پنج سال پای منبر حضرت نشسته و تربیت شدهُ او بودند و در کنار ایشان جانفشانیها کردند ادعای نبوت کند ؟ و چگونه عقل قبول می کند که مختار با چنین ادعایی توانست مردم را با خود کند و آن قیام پیروزمندانه را رهبری نماید ؟ قطعاً اگر مختار چنین ادعایی داشت در همان ابتداء ، از سوی شیعیان و مسلمانان کوفه طرد می شد . در صورتی که می بینیم آن یاران مخلص اهل بیت (ع) و خونخواهان حسین (ع) تا آخرین لحظه حیات عمر مختار ، در کنار وی بودند و با جان و مال و اولاد خود ، از مختار و هدف مقدس او دفاع کردند .
بالاتر از همه با توجه به این که روایاتی در مدح مختار از لسان ائمه (ع) و اهل بیت(ع) وارد شده و این که امام سجاد(ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) او را با عظمت یاد می کردند و برای او طلب رحمت و مغفرت میکردند .
مگر ممکن است کسی که مدعی وحی و نبوت باشد از ناحیه ، مورد ترحم و فضل قرار گیرد و علاوه بر این ها علمای بزرگ شیعه و متخصصان علم رجال مختار را ستوده و ایمان و عمل او را تایید کرده اند . و قطعاً اگر چنین ادعایی به مختار می چسبید مورد تائید ائمه هدی و علمای بزرگ اسلام واقع نمی شد .
شاید علت عمده در پیدایش این افتراءات به مختار سخنان مسجع و مقفی باشد که به او نسبت داده و نقل کرده اند که گاهی مختار کلماتی بر وزن آیات قرآن بیان میکرد و نوعی سجع و قافیه قرآنی به آن میداد . و همین سبب بروز و پیدایش این افتراء شده است که بعدها دشمنان روی آن تبلیغ کردند و آن را به عنوان این که مختار مدعی است که وحی به او نازل می شود قلمداد کردند .
اولاً : انتساب این کلمات موزون و مسَجَع به مختار با وزن قرآنی آن ، صد در صد قطعی نیست و به قول بعضی از بزرگان : این از ساخته های افسانه سرایان است .
ثانیاً : مختار هرگز نمی گفت که این سخنان «وحی» است .
ثالثاً : به صورت قرآن سخن گفتن و سجع بندی کردن ، دلیل وحی بودن نیست .