حضرت عبد الله حسین ( ع ) قدرت بر کائنات و زمین و زمان دارد اما چقدر تسلیم است ولی ما مظلومیت را یادمان می رود یعنی اینکه باید مطیع بود موقعی که فرمانی به شما می رسد. به حضرت مولا اگر فرمان می رسید نسل معاویه را از جا می کند اما فرمان نرسید. تسلیم شد که خودش را و اولادش را و کلیه اصحابش را شهید کنند و خم به ابرویشان نیاورند.
سالک اراده ندارد « آنچه فرمان از او رسد هستم » حضرت ابوالفضل آی را آورد بالا و بلافاصله آب را ریخت گفت دستی که بی اجازه مولا آب را بگیرد باید بیفتد ادب نبود تا من آب بخورم لذا دست باید قطع شود فرمود آب بیاور نفرمود آب بخور پس من ادب را در برابر اما به جا نیاوردم.
کشتی ولایت نوح است به گشتی پناه ببر. کشتی هدایت، خاندان علی است.
اصل توحید است که توحید را هم کسی نفهمیده است از راه ولایت باید توحید را دریافت کنید ولایت خمیر ترش مایع است در واقع مایه ای است که در ماست می زنند مایه ای که پنیر درست می کنند، مایه ای که به شیر می زنند تا ماست درست شود ولایت مایه است و همان نقطه نورانی است. او می گوید با تمام پیغمبران بوده ام نه این که این جسم بوده.
ما دستمان به دامن ابر مرد جهان است. در خانه مرتضی علی ( ع ) صاف بیایید ما دستمان به ابرو مرد اول دنیا تا آخر دنیاست دست است تا دست علی. از در این خانه تکان نخورید و هر اندازه فراخور استعداد خودتان است عمل کنید به شرع خدا و پیغمبر و طریق مرتضی علی ( ع )
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
اگر او به وعده گوید که دم دگر بیایم
همه وعده مکر باشد بیفتد اوشما را
دوستان مرتضی علی اگر بخواهند، قویتر از موسی می شوند در این خانه اهل بیت صدق مؤثر است.
ائمه اطهار ( ع ) کلا نیرو و انرژی اند همه قدرت ها دست آنهاست هر کاری بخواهند می توانند بکنند آنجا که رفتیم ما رانجات می دهند.
چرا در اینجا به علی موسی الرضا ( ع ) در همان خطبه در نیشابور فرمودند:
چهار هزار قلم طلا این حدیث را نوشتند) که کشتی نجات این خاندانند خود ایشان فرمودند پس این خاندان را رها نکنید اینجا سردی گرمی دارد باید در سردی بیشتر فشار آورید: «چو معشوق ناز نماید شما نیاز کنید » آن وقت یک جرقه دیگر به شما می زند اما اگر سرد شدی و دوری گرفتی کم کم دور دور می شوی و از ولایت کنده می شوی کار نکنید از ولایت کنده شوید یک جهش کنید شاید جرقه ای بخورید پیامبر ( ص ) فرمودند: علی ( ع ) نفس من است این چه نفسی بوده است؟ این با آن فرق دارد این نفس مطمئنه است یعنی او من است و من اویم او نفس من است من هم نفس اویم یعنی وقتی که او تفکر وحی که نازل می شود فرقی نمی کند:
نشنیده زمصطفی تأویل گشته مکشوف بر دلش تنزیل
سرقرآن نخوانده بود به دل علم دو جهان وراشده حاصل
نفس نفس کشنده تنزیل جان جانش چشنده تأویل
( سنایی )
آینه دور و است عقل که کل پیغمبر ( ص ) است و علی ( ع ) عشق کل است:
عشق را بحر بود و دل راکان شرع را دیده بود و دین را جان
( سنایی )
عشق جانشین عقل است: عقل و عشق کامل و مکمل همند.
در برابر مکمل نیروی تصرفی است است ولی کامل برای خودش تکمیل است و برای خودش خوبست و می چرخد دور چرخش دور خودش اما مکمل این طور نیست میلیونها از آن کشف می شود یعنی ایجاد می کند و به هر کس دلش می خواهد می دهد. مکمل متصرف در اشیاست. خلافت را غصب کردند و آنکه آمد عدل را بر پا نگذاشتند.
ترجمه: هان – به خدا سوگند – فلان – جامه خلافت را در پوشید و می دانست خلافت جز مرا نشاید، که آسیا تنها گرد استوانه به گردش در آید.
عدالت با علی ( ابوتراب ) زیر خاک وقت « خاکی وشم، خاکی وشم » او به بشر یاد داد. علی آنچه را فرمود عمل کرد و به ما یاد داد بیشتر مردم نفهمیدند السلام علیک یا مذل المومنین ایکه مومنین را خوار کردی، او چقدر تحمل می کند می تواند با یکک اشاره همه رمی و آسمان را در بر می گیرد ولی صبر مردم زمان خودش، از نظر باطن امر ایشان را نشناختند فقط در ظاهر می شناختند او که می تواند زمین و آسمان راتصرف کند می گوید این مردم بچه اند دارای تما نیرو و قدرت هست ولی یک نگاه نکرد خوب ما ارگ یک سیلی بخوریم فوری دست به دامن می شویم و شروع به نفرین کردن می کنیم. این بی ظرفیتی است که کسی که ظرفیت نداشت نباید دنبالش رفت. کسی که ظرفیت داشت می تواند توجه کند و یا نکند.
اول تمرین کن شناگری را یاد بگیری بعد به کشتی ولایت خود را برسان ، خودت غرق نشو نیمخواهد کسی را نجات دهی کشتی وسط دریاست کوسه و نهنگ و… هست باید خودت را رد کنی باید تمام وسایل را جور کنی تا به کشتی ولایت برسی وصال یک وارسته ای می خواهد که واقعا عمل کند برود تا دل نکنی نمی شود . راهی که اولیا بدال و نجبا و نقبا و رجال الغیب رفتند، کار ما نیست. مگر لطفی شود گاهی لطفی به یک کسی می کنند دره خود فناکی جلویمان است.
گاهی لطفی به کسی می کنند شاید نجات پیدا کند. پیغمبران آمدند به ما یاد دهند که اختیار هست پیغمبران واسطه حقند دست در دست تا دست علی این راه ولایت است. باید انسان مربی داشته باشد که اگر بگوید بمیر و بی خیال از همه بشود وقتی این را برداشت کرد، آینه اش جلوه گر حق می شود.
ولایت به یوشع می رسد. پیر صامت است تا نبوت هست تا موسی هست او سکوت می کند وقتی امر شد او ناطق می شود در زمان مولا علی ابن ابیطالب همین طور امام دوم و سوم وقتی بودند وقتی رسید به علی آنهایی دیگر صامت بودند ولایت اینست بودند.
شاهراه حقیقت در ولایت است نجم ثابت در خود انسان باید ظهور کند تا بتواند از آن ظهوری که در خودش به وجود آید ظهور صاحب الزمان ( عج ) را دریابد ظهور که پیدا شد دیدن مشکل نیست.
انسان ها بعدی است باید چهارم در او ظهور کند و تربیت شود توسط منجی وقت امام زمان ( عج ) است و باید تربیت شود منجی امام زمان است در آن زمان ولایت در تاو ظهور می کند .
اگر ما به نیروی ولایت دست یابیم آن نور وجودی خودمان را می شناسیم . نوری که برای ما نازل شده که امام زمان باشد بر ما ظهور کند تا در وجود خودت ظهور نکند امام زمانی ظهور نخواهد کرد اگر در تو ظهور کند دیدنش آسان است. خودت باید در علمی و کتابی نیست، الهامی است یعنی نزول است آنچه نزول کند لطف است قطر دایره امکان ( امام زمان عج ) چهار او تا رانگه داشت است ( میخهای زمین و آسمان را نگه داشته است )
اگر خواسته باشید از حقیقت ایشانم دم نزنید زبان الکن است اگر یک ذره از نظر ایشان به وجود ما بتابد یک خلق را آتش می زند.
امام زمان را اول باید در خودت جستجو کنی . آنچه در قبر پیش می آید همین است از اینجا شروع کنید.
همه مطالب گفتنی نیست باید خودت آن را کنی. معشوق است که عاشق را می کشد، همان طور که زلیخا یوسف را به اتاق کشید:
هیچ عاشق خود نباشد وصل جو جز که معشوقش بود جویای او
ماباید کاری کنیم تا خدا را به وجودمان بکشیم، اگر او را کشیدیم کار تمام است.
بگذار خودش جلو بیفتد. خودش در را باز می کند به شرط آنکه معشوق را به سمت خود بکشی . بگویی باید امشب بیایی مهمان من باشی . بدش نمی آید . عاشق کلک می زند تا به هر طریقی معشوق را بکشاند ولی معشوق فرار می کند:
اگر او به وعده گوید که دم گر بیایم همه وعده مکر باشد بفریبد او شمارا
باید در مولا، محور ادغام بود نتیجه ، این اعمال تسلیم محض بودن به پیر است.
در داستان « رومیان و چینیان » مثنوی ، آنکه پرده ای ترسیم کرد، شریعت بود و درمیان صیقلی کردند اهل باطن هستند که ضمیر افراد را می خوانند.
اگر می خواهی متحمل سختی و فشار شوی به مولا متوسل شو. اگر عشق و حال می خواهی به حسین ابن علی ( ع ) ، اگر دنیا و آخرت را می خواهی به علی ابن موسی ارضا ( ع ) راه مولا سخت است زیرا خود می فرماید:
ترجمه: پس به صبر گراییدم حالی که دیده از خار غم خسته بود و آوا در گلو شکسته.
باید ولایت را بفهمیم! هاجر ولایت اسماعیل را درک نکرد. وقتی که در سعی صفا و مروه بود مقام هفتمش را طی کرد، گرچه دریاس بود یعنی دیگر از همه چیز نا امید شده بود، برگشت دید چیزی که دنبالش بود و می خواست، زیر پای پسرش است فهمید پسر یاور ولایت است، یعنی همین اولاد اسماعیل دارای ولایت شدند.
از چند نفر دو یا سه نفر می رسند و اگر شق القمر شود بقیه به طور نسبی باز هم آگاهی پیدا می کنند و بعضی از بعض دیگر بالاتر ، مثل یک رشته تسبیح که از اول تا پایین اتصال است و نباید این اتصال را از دست دهید به این بند آویزان باشید حتی اگر آخرش باشید ممکن است اولی اش طلا بی خالص باشد دومی اش زر ناخالص باشد سومی اش نقره باشد همین طور تا پایین بیاید و به آنم مس و روی برسد اما جزء بند هست اگر این تکان بخورد آن بالایی هم تکان می خورد این را می گویند اتصال سعی کنید اتصال پیدا کند.
شریعت و طریقت در « ولایت » تجلی نمود پیامبر ولایت داشتند و همین ولایت ظهورش در مولا بود عمل کردن بر شریعت و رأی شرط راه است که برای ما جلو انداختن رأی معصوم، ولایت است که مولا در ماجرای تعیین جانشین عمر فرمودند رأی خودم، اینجا رأی خودشان را تأیید کردند که هر زمان در رأی خاصی است یعنی درسنت پیامبر و رأی و اجتهاد با ولایت علی ، اینجا مولا می فرماید: رأی خودم یعنی رأی با زمان تطبیق می کند و هر زمانی با رأی یکی از ائمه است:
هر یک از ائمه مأمور آشکار کردن یکی از حالات مختلف پیامبر برای ما بودند. اما حسن با صبرشان که این حکم رأی ایشان است ورأی زمان امام حسین استقامت وزیر و با زور نرفتن است و اینکه سنگ بزرگ گرفتن و از کوه بالا بردن بهتر از من و دو نان است . استقامت حسین صبر حسن، ایمان حسین به ما درس می دهد :
صیقلی را از سرای فاطمه دریافتیم حکم و رأفت از وجود مجتبی دریافتیم
چون در آن زمان شایع کرده بودند اینها نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند در شرع کاهلند لذا ایشان در عبادت و حق و قیام و قعود جلوه کردند که باعث عظمت شریعت محمدی شد.
به دنبال عبادت اما سجاد، زحمات امام باقر و امام جعفر و امام صادق بود که ایشان در علوم آثار فراوانی داشتند چون علوم در زمان فتنه بنی امیه و بنی عباس در دنیا در حال توسعه بود و این مخصوص بغداد و عربستن نبود، کم کم علم داشت جولان می داد و گسترده علم امام کاظم داشت آشکار می شد خواستند آن را متوقف کنند. پس امام موسی کاظم را در زندان انداختند و خواستند جلوی ولایت را بگیرند که نشد و این امانت الهی از مولا به حضرت رضا رسید که ایشان نیروی ولایت را بازنده کردن تصویر شیر روی پرده بارز کردند باز دشمنان ولایت با مقاصد شیطانی علی بن موسی الرضا را به پس از ایشان فرزند شانن حضرت جواد الائمه اما محمد تقی مأمور برجود و بخشش هستند.
و الجود التقویه و التقویه والنقاوه النقویه
جود و بخشش از تقی بی علی دریافتیم
فاش گویم از تقی اسرار لا دریافتیم
چقدر زیباست؛ به هر کسی نظر و لطفی کرد؛ امام علی النقی سر آمد نقبا هستند و قدرت تصرف و پیوند و اصلاح قلبها را دارند. هیبتی که از امام حسن عسگری جرأت پرسش از جانشین ایشن را نکنند امام در نزوا باشند که امر بر ما تا زمان مهدی صاحب المر ( عج ) پوشیده بماند . چرا که موضوع غیبت امری الهی است.
ندانی بر آمد مگو سرما من آن صاحب راز را می شناسم
اختیار این است که بیایی و خودت را تسلیم راه کنی این را می گویند قدر و اختیار حضرت وقتی سر غلام را برید گفت« ما خواستیم » فاردنا اینجا جبر و اختیار است.
آخر رسید به جبر مطلق که گفت « او » [1] فراق افتاد بین او و بن خضر نمی توانست جبر را بکشد و قبول نکرد. جبر فقط مال اولیاء الله است که آنچه او می کند این تابع است. آنجا در جنگ خندق که عبدالرحمن ابن ملجم بچه بود و رکاب حضرت علی
( ع ) را می گیردپیغمبر تبسمی می کند و مولا می فرمایند که چیست؟ و پیامبر می فرمایند تو هم می دانی که اینها تو را نمی کشد قاتل تو این است . و عبد الرحمن زرنگ بود و فهمید گفت دستور بده دستهایم را قطع کنند و حضرت علی فرمرمودند که تو که کاری نکرده ای . قصاص قبل از جنایت! این موضوع خیلی خطرناک است و حضرت به او گفتند:
غم مخور جانا شفیع تو منم مالک روحم نه مملوک تنم
این چطور است و حادث و حادث را چگونه می بینید؟ حالا که هنوز خبری نیست و هنوز پنجاه سال جا دارد تا اتفاق بیافتد ولی چون غور کرده و جنبه دید نورانی اش آن مراحل را طی می کند می بیند.