در مقام انسانیت همین بس که خداوند فرمود:« فتبارک الله احسن الخالقین » پر برکت ومبارک است خدایی که از خاک وگل موجودی را آفرید وبه او این استعداد را داد تا بهترین مخلوقش باشد وتاج کرامت رابر سرش نهاد . همان موجودی که با نیروی تفکر توانسته آسمان و کوه ودریا و...را به تسخیر خویش درآورد.انسانی که می تواند از طریق عبودیت وانجام وظایف وزهد و تقوی به کمال انسانی خود برسد. اما به راستی موجودی با این عظمت چرا در اندیشه تکاثر به مال وتفاخربه مقام ونفرات ونژادورنگ وثروت و... زندگی دنیوی واخروی خود را به تباهی می کشد؟! آیا او نمی داندهمه اینها در معرض فنا و نابودی است و راه گریزی از این قانون فنا ودگرگونی وجود ندارد؟! آیابهتر نیست به جای افتخار به موهومات باطل گهگاه به قبرستان رفته وبا نگاه عمیق وچشم بصیرت از قبور صاحبان قدرت پند بگیردوبا زبان دل از حال آنها جویا شودوباگوش دل پاسخ آنهارا بشنود؟! بیاییم خودرابایاد مرگ ، زندگی اخروی وجاویدی که هیچ راه فراری از آن نیست متنبه سازیم وبازندگی برزخیان که روزی شاید همین امروز، سرنوشت ما با آنان گره خواهد خورد آشنا شویم وازخدا بخواهیم مرگ را برایمان مبارک گرداند وما را در سختیهای مرگ وعالم قبر وبرزخ یاری فرماید.(اللهم اعوذبک من نارک)
امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه 212 نهج البلاغه می فرماید:« همانهایی که در دنیا دارای مقامهای عزت ودرجات والای افتخار بودندو یا رعایای آنها بودند سرانجام در درون برزخ وحفره های قبر جای گرفتند وزمین برآنان مسلط شد واز گوشت وبدن آنها خورد وازخونشان آشامید.آنها در حفره های گورستان به صورت جمادی بی رشد ونمو وناپیدا که هرگزامید یافت شدنشان نیست قرار گرفتند. دیگر وقوع حوادث هراس انگیز دنیوی آنها را به وحشت نمی اندازند ودگرگونیهای دنیا آنها رامحزون نمی سازدوبه زلزله ها واضطرابات اعتنایی ندارندوبه سروصداهای شدید گوش فرانمی دهند. غایبانی هستند که انتظار آمدنشان نیست وحاضرانی هستند که حضورنمی یابند. در دنیا جمع بودند ولی به سبب مرگشان پراکنده شدندو...» در این فرازحضرت شرح حال جسمانی ومادی مردگان را درعالم قبروبرزخ مجسم کرده است. به لحاظ بعد جسمانی هرگاه شخصی می میرد، به فاصله چندساعت ،اجزای بدن اوفاسدومتعفن می گردد . لذا بایدهر چه زودتر به خاک سپرده شودوروی قبرهم محکم بسته شودکه نه حیوان وحشی متعرض آن شودونه تعفن آن خارج گردد تا بدین سبب خاک هم اجزای متلاشی شده رادر خود جذب کند.
باتامل درفرازهای بعدی این خطبه در می یابیم که اموات همسایگانی هستند که قبورشان درکنارهم واقع شده وقرب مکانی هم دارند ولی چون انس وعلاقه مربوط به روح است ومنشا محبت هم روح می باشد،باهم مانوس نیستند وارتباطات دنیوی آنها بامرگ از بین می رود وهیچ احساس وعکس العملی نسبت به یکدیگر ندارند.
اما بعد روحانی انسان بامرگ از بین نمی رود وزندگی برزخی اودرعالم مثال و برزخ از حین مرگ تا قیامت که دوباره روح به بدن ملحق می شود ادامه دارد تا اینکه در بهشت یا دوزخ جاودان شود.
دربیان حالات جسمانی اموات امیرالمومنین(علیه السلام) می فرماید: « مردگان شب وروز نمی شناسند و...»
آری جسم انسان بعداز مرگ درخانه قبر شب وروز ندارد، زیرا مقدار حرکت جسم ، طبیعی است وبدن انسان با فرا رسیدن مرگ از حرکت باز می ماند. لذا دیگر زمان برایش مطرح نیست ودربسترحرکت زمان واقع نیست ودرک وشعوری هم از تغییر وتحول زمان ندارد. در کلام دیگری که بیانگر حالات روحی مردگان درعالم برزخ است مولا فرموده اند :« مردگان شب وروز دارند...» در رابطه با عالم برزخ قرآن وروایات تصریح دارند که ارواح مردگان درهمین دنیا شب وروز را درک می کنند. چنانچه در قرآن کریم می خوانیم :« ولهم رزقناهم فیها بکره وعشیا» در روایات هم نظیر این معنا به چشم می خورد که : ارواح مومنین روزها دروادی السلام هستند وحلقه حلقه می نشینند وباهم سخن می گویند وارواح کفارشب ها در برهوت...! شاید این دو جمله حضرت مربوط به کسانی است که نه از مومنین محضند ونه از کفار محض؛ یعنی آنهایی که عالم برزخ را در بی خبری وخواب می گذرانندو درانتظار سرنوشت آینده خود می باشند .(دررابطه با این مطلب درآینده توضیح می دهیم)
به راستی برزخی که امام صادق (علیه السلام) شیعیان رااز آن ترسانده اند چیست ودرکجا قرار دارد؟
برزخ عالم ونشئه ای است بین دو عالم :عالم مادی (دنیا) و عالم فوق مادی(آخرت)؛ لذا عالم مرگ را برزخ می گویند چون میان زندگی دنیاوآخرت واسطه است. پس روح انسان اززمانی که از بدنش خارج می شود تا قیامت درعالم برزخ می ماند. خداوند می فرماید:« ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون » 1
برزخ دربطن همین جهان مادی ومحیط بر این دنیاست .زیرا وسعتش از دنیا بیشتر است. گرچه بعضی از عوارض ماده، مثل مقدار وشکل را داراست ولی هرگز مادی ومحدود به زمان ومکان نیست ، لذا ازآن به عالم مثال تعبیر شده است. روح بعد از مفارقت از بدن در عالم مثالی وبرزخی قرارمی گیرد. و مجرد از بعضی عوارض مادی مثل حرکت وتغییر وتحول است به گونه ای که محدودیت زمانی ومکانی ندارد. بهترین دلیل بر تجرد روح، وحدتی به نام «من» و«ثبات شخصیت» است که از کودکی تا پیری تمام فعالیت ها رابه آن نسبت می دهیم.بدون این که خاصیت تقسیم پذیری وحرکت را داشته باشد.
اگر خواسته باشیم عالم برزخ رامجسم کنیم می توان آن را به جنین دررحم مادر تشبیه کرد. جنین د ر بطن همین دنیا قرارگرفته ولی از جهانی که او را احاطه کرده و از انسان هایی که قبل از او به این دنیا قدم نهاده اند بی خبر است ووقتی متولد می شود باز هم در همین دنیاست، تنها از عالمی محدود به عالمی وسیع تر قدم گذارده لذا عالم آخرت که برزخ مقدمه آن است هم خارج از این عالم نیست بلکه محیط بر آن است به طوری که عالم دنیا در درون آن قرارگرفته واگر چشمی حقیقت بین شود در همین عالم می تواند، عالم برزخ وبرزخیان رامشاهده کند و باآنها به گفتگو پردازد هم چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و اله) با مقتولین جنگ بدر که در چاهی ریخته شده بودند به گفتگو پرداخت . حال که دانسته شد عالم برزخ درهمین دنیاست ولی اهل دنیا آن رادرک نمی کنند وارواح درعالم برزخ مشرف بر دنیا واهل دنیا هستند وحالات ورفتار آنها رامی بینندومی شنوند؛ لازم است به این مطلب هم اشاره نماییم که عذاب وپاداش الهی از همان حین مفارقت روح از بدن شروع می شود و هر میتی از همان اولین لحظات مرگ متوجه می شود که بهشتی یاجهنمی است.چنانچه حضرت صادق (علیه السلام) در روایتی می فرماید: « من از برزخ درباره شیعیان می ترسم.» راوی عرض کرد:«برزخ کجاست؟» حضرت فرمود:«همان قبر است از هنگام مرگ تا قیامت.»