پیر خموش مرند، یکی از بزرگترین عارفان قرن هفتم و هشتم هجری می باشد که حق مطلب اش در هیچ برههای ادا نشده است، به نحوی که حتی از زندگی و شخصیت پر رمز و راز و پر ابهام او نیز مطلب چندانی به ما نرسیده است.گفته می شود پیر خموش یا پیر خاموش در عین سخنوری به علت وقوف به اسرار الهی، از سوی اولیاء ا... به خاموشی و لب فرو بستن توصیه شده و به پیر خموش معروف شده است.مرتبت علمی پیر خموش به نحوی بوده است که شاه قاسم انوار که خوداز بزرگترین عارفان قرن هشتم بوده و هزاران مرید دلخسته داشته و شاهرخ شاه گورکانی شخصا به دیدار او ( شاه قاسم انوار هراتی ) می رفته است، به دیدار پیر خموش مرند مشرف شده و مرید او شده و می سراید :
نفس مرید مرتد من با کمال نطق آمد مرید پیر خموش مرند شد
پیر خموش مرند، یکی از بزرگترین عارفان قرن هفتم و هشتم هجری می باشد که حق مطلب اش در هیچ برههای ادا نشده است، به نحوی که حتی از زندگی و شخصیت پر رمز و راز و پر ابهام او نیز مطلب چندانی به ما نرسیده است.گفته می شود پیر خموش یا پیر خاموش در عین سخنوری به علت وقوف به اسرار الهی، از سوی اولیاء ا... به خاموشی و لب فرو بستن توصیه شده و به پیر خموش معروف شده است.مرتبت علمی پیر خموش به نحوی بوده است که شاه قاسم انوار که خوداز بزرگترین عارفان قرن هشتم بوده و هزاران مرید دلخسته داشته و شاهرخ شاه گورکانی شخصا به دیدار او ( شاه قاسم انوار هراتی ) می رفته است، به دیدار پیر خموش مرند مشرف شده و مرید او شده و می سراید :
نفس مرید مرتد من با کمال نطق آمد مرید پیر خموش مرند شد
خاقانی وقتی خواست بزرگی شخصیت کسی را که مدحش را می گفت برساند، هر صفت ممدوح خود را با صاحب کمالات آن صفت مقایسه می کند و در نطق و سخنوری، ممدوح خود را هم شان پیر خموش مرند می داند و می سراید :
حکم حق دانَش، چون قاضی خوی نطق دستانش ، چون پیر مرند
حالا مقبرهی این عارف خدایی در دستان ناسپاس مرندی ها قرار گرفته است به نحوی که بقعهاش در دل شهر مرند با بی مهری تمام و در کمال گمنامی به حال خود رها شده است، که حتی اگر از همسایگان بقعه نیز سراغ بقعه و پیر خموش را بگیری، با حالت تعجب و تاسفاش روبرو خواهی گشت، چرا که نود درصد همشهریها حتی نمی دانند مقبرهی مخروبهی این عارف دلخسته در کجای مرند قرار دارد ! و باز چرا که میراث فرهنگی و اوقاف حتی از نصب یک تابلو راهنما هم دریغ کردهاند، شاید به جهت اینکه مردم به آنجا نروند و بی مسئولیتی و کم کاری آنها را متوجّه نشوند!
بنا به عقیده اینجانب که برگرفته از خاطرات پیرسالان شهرمان و مطالعات میدانی است، در پنجاه – شصت سال قبل محوطهی بقعه خیلی وسیع و شامل هزاران متر مربع بوده که توسط مغازهداران و خانههای مسکونی تملک گردیده است.
در سال 1324 قسمتی از گورستان بقعه توسط شهردار وقت ( مرحوم زرگری ) به توالت های عمومی ( ملت حیاطی ) و مغازه های آهنگری تبدیل شده و بعدها در جنوب بقعه کاروانسرایی شکل گرفت که حالا پاساژ موذن شده است.
در نتیجه دست اندازی مردم به محوطهی وسیع بقعه، باقیماندهی محوطهی بقعه به کمتر از یکصد متر مربع رسیده است. البته شاید پاساژدارانی که این بقعه را محاصره کردهاند از خدا خجالت کشیده و این نود و چند متر را باقی گذاشته اند! هر چند این پاساژداران محترم ! قسمتی از نخاله های ساختمانی را در محوطهی بقعه ریخته اند و زمستان ها نیز برف پاساژ خود را به این محوطهی بی پناه! می ریزند. سرنگ های موجود در محوطه نیز نشان می دهد که زمانی هم بقعه در اختیار معتادین مواد مخدر قرار داشته است.
اگر دلتان خواست بقعه ای را که در سی – چهل سال قبل آباد و دایر بوده و پذیرای مشتاقان و شمع گذاری تاسوعائیان حسینی بود را زیارت کنید مجبورید از نخاله های چند ساله بگذرید که از همکاری واحد سد معبر شهرداری با پاساژداران ایجاد شده است و سپس با در بسته آهنی قفل داری روبرو بشوید و در نهایت دست از پا درازتر برگردید !!چراکه در بقعه همیشه بسته است !
اگر آدرس بقعه را می خواهید اینست :
مرند – خیابان یالدیر ( شریعتی شرقی ) – اول کوچه صمصامی – انتهای بن بست اول دست چپ
بقعه در زیر زمین قرار دارد که از ضلع شمالی توسط هفت عدد پله آجری ( که بعد ها موزائیکی شده است ) به بیرون راه دارد. بقعه در اصل 24 متر مربع وسعت داشته است که به حالت صلیبی بنا شده است که البته گویا با ریزش یکی از بازوهای صلیب ( بازوی شرقی ) در تعمیراتی پر شده است. قبر پر کرامت پیر خموش در وسط بقعه قرار دارد که چند سالی است توسط غارتگران زیر خاکی زیر و رو شده است. این دزدان احمق فکر نکرده اند که عارفان خدایی در اثر زندگی بی آلایش فاقد سرمایه دنیوی بودند و چه چیزی داشته اند که در گورشان به همراه خودشان دفن کرده باشند( آنهم طبق آموزه های دین مبین اسلام ) که چنین بی رحمانه به قبر عارف شهرمان حمله ور شده و حرمت استخوان های پاکش را شکسته اند ؟!!!
کف بقعه تا سقف 2 متر ارتفاع دارد، سقف به یک نورگیر 8 ضلعی منتظم یک متری ختم می شود. چهار ضلع این 8 ضلعی را گچبری ظریفی احاطه کرده است که در صورت ترمیم و رنگ آمیزی، آجرها و گچ کاریها جلوه خود را باز خواهند یافت.
اینجانب در خرداد 85 در نشریه وزین خوش خبر شماره 60 پیشنهاد کرده بودم که دو خانه مسکونی شرقی و مقابل بقعه توسط میراث فرهنگی یا اوقاف و یا شهرداری خریداری و پس از مرمت بقعه، مجموعه را به صورت یک پارک نقلی داخل شهری در آورند که متاسفانه طبق معمول اقدامی نشد و اخیرا یکی از خانه ها را صندوق فرهنگیان خریداری و ساختمان زد، خانه دومی نیز طبیعی است که به زودی تغییر کاربری خواهد یافت. لذا خرید خانه و پارک کردن آنجا پیشکش مقامات مربوطه ! بیایید بقعه را مرمت و بازسازی کنید که با وضع نمور بقعه، طولی نخواهد کشید که کل بقعه فرو خواهد ریخت و آن وقت همگی خواهیم گفت : همیشه بخواب پیر خموش ، خاموش و بی پناه !!
لازم است بگویم که کل محوطهی بقعه ی تاریخی و پاساژها و خانه های همجوار روی یک سایت باستانی قرار دارد که در سال 85 دست اتفاق در موقع خاکبرداری پاساژ طلافروشان بیرون آورده بود که توسط اینجانب کشف و به مقامات ذیصلاح اطلاع داده و نیز در تلویزیون انعکاس یافت که باز هم متاسفانه به علت کم تحرکی نهادهای مربوط ازجمله سازمان میراث فرهنگی و اوقاف توسط شهرداری وشرکایش زیرهزاران تن بتن ، دوباره مدفون گشت!!_