از برهان وجوب و امکان تقریرهاى فراوانى در آثار حکیمان و متکلمان مسلمان دیده مى شود، ولى بیشترین آنها قابل ارجاع به چند صورت اصلى است که مورد بحث قرار خواهیم داد.(75) وجه جامع تمام تقریرها، استفاده از امکان در جریان استدلال است. اما پیش از نقل آنها، ذکر چند نکته بایسته است:
1 تقریرهاى متعدّد برهان وجوب و امکان در ذیل یکى از این دو نوع قرار مى گیرند:
الف برخى از پذیرش وجود چیزى در عالم شروع و بر اساس تحلیل آن به لزوم وجود واجب مى رسند. در این قسم از استدلال قبول وجود ممکن، براى شروع استدلال لازم نیست، و ما فقط بر اساس تحلیل موجودى که مسلّم گرفته ایم (هرچه که باشد) به اثبات مدّعا مى پردازیم.
مبتکر این نوع استدلال ابن سیناست و این بیان به نام خود او معروف است. (برهان سینوى (
ب قسم دیگر از تقریرهاى برهان وجوب و امکان، نخست وجود ممکن را پذیرفته، بر اساس اصول فلسفى هم چون «نیازمندى ممکن و معلول به علّت» اثبات مدّعا را پیش رو مى نهند. پذیرش ممکن الوجود نزد برخى بر اساس بداهت آن است، و برخى بر تحقق آن اقامه برهان مى کنند.(76)
امتیاز تقریر ابن سینا، مقدمات کمتر آن است; هم چنین به ملاحظه حال ممکنات (مخلوقات) و استشهاد از آنها براى اثبات وجود واجب نیاز ندارد. برترى تقریرهاى دیگر این برهان در آن است که چون ابتدا امکان عالم اجسام یا عالم ماده و... را ثابت کرده، سپس به اثبات وجود خدا مى پردازد، افزون بر اثبات واجب، مغایرت او با عالم ماده و اجسام و... را هم به کرسى قبول مى نشاند.(77)
تقریر ابن سینا، ضمن موجز بودن، اساس بسیارى از تقریرهاى برهان وجوب و امکان نیز هست، لذا جا دارد که توجه بیشترى بدان کنیم.
2 تقریرهاى برهان وجوب و امکان در ارتباط با اصل امتناع تسلسل به دو دسته تقسیم مى شوند:
الف . گروهى اصل امتناع تسلسل را به عنوان مقدمه لازم استدلال بر وجود خدا، طرح مى کنند; حال خود اصل امتناع تسلسل را بدیهى و بى نیاز از استدلال و یا نظرى و محتاج استدلال در جاى خود مى دانند.
ب . برخى برآنند که برهان وجوب و امکان، مبتنى براثبات و یا قبول امتناع تسلسل به عنوان یک امر لازم، نیست.
ادّعاى عدم ابتناى برهان وجوب و امکان بر اصل امتناع تسلسل مى تواند به دو صورت تفسیر شود:
یکى اینکه براى صحت و تمامیّت برهان وجوب و امکان، لزومى به آوردن اصل امتناع تسلسل در جریان استدلال نیست و مى توان بدون طرح آن، برهان را اقامه کرد. این دعوى البته بدان معنا نیست که در فرض جواز تسلسل هم بتوان برهان را اقامه کرد، بلکه فقط بیان گر آن است که ما براى تمامیّت استدلال از آن بى نیازیم.
دیگر اینکه گفته شود برهان وجوب و امکان حتى با فرض جواز تسلسل هم، قابل طرح و دفاع است. خواهیم گفت که برهان وجوب و امکان با فرض جواز تسلسل، ناممکن است. اساساً مدعیّان عدم ابتناى برهان بر اصل امتناع تسلسل، چنین ادعایى ندارند و فقط معناى اوّل را اراده کرده اند; یعنى مى توان برهان را به گونه اى تنظیم کرد که محتاج استفاده از اصل امتناع تسلسل نباشد، و این غیر از طرح آن در صورت جواز تسلسل است. سخن مدعیان بى نیازى از اصل امتناع تسلسل، جارى بودن استدلال در صورت جواز تسلسل نیست، زیرا بسیارى از آنان اذعان دارند که برهان اثبات واجب در ضمن خود امتناع تسلسل را هم اثبات مى کند. به عبارت دیگر آنها برهانى اقامه مى کنند که علاوه بر اثبات واجب، امتناع تسلسل را هم نشان مى دهد. این بیان گر آن است که آنان این گونه نمى اندیشند که حتى بر فرض جواز تسلسل، برهانشان تمام است. اگر راه بر جواز تسلسل باز شود، براى اثبات وجود خدا راهى باقى نمى ماند.
به نظر مى رسد دعوى اقامه برهان وجوب و امکان بدون نظرداشت به اصل امتناع تسلسل، سخن درستى باشد.(78) اما این هم سخن پذیرفته اى است که تمام تقریرهاى برهان وجوب و امکان لاجرم مبتنى بر اصل امتناع تسلسل است.(79) زیرا به یک معنا از ابتنا، مى توان گفت برهان وجوب و امکان (لااقل برخى تقریرهاى آن) مبتنى بر اصل امتناع تسلسل نیست. اما به معناى دیگر ابتنا، یعنى عدم امکان برهان در صورت جواز آن، بنیان تمام تقریرهاى برهان وجوب و امکان بر امتناع تسلسل نهاده شده است.
3 شیوه استدلال در برخى تقریرها، مستقیم است یعنى در آنها دلایلى جهت اثبات مطلوب (وجود خداوند) آورده مى شود. در برخى دیگر، استدلال به صورت غیرمستقیم و در هیأت برهان خلف است که به جاى اقامه دلایلى جهت اثبات مطلوب به اقامه دلیل بر امتناع نقیض مطلوب (عدم خدا) مى پردازد. به بیان دیگر برخى از تقریرها مى گویند بر حسب فلان دلیل، خدا وجود دارد، و برخى دیگر مى گویند اگر خدا نباشد و همه موجودات ممکن باشند فلان محال لازم مى آید، و چون محال، ممتنع است، پس ریشه آن (فرض عدم خدا) نیز نادرست و ناپذیرفتنى است.
برهان خلف در منطق جزء قیاس هاى مرکّب به حساب مى آید و هرچند دانشمندان در تحلیل ماهیّت آن اختلاف دارند، لیکن از جهت منطقى ارج و اعتبار زیادى دارد.(80)
برهان ملاصدرا
برهان وجوب و امکان در حکمت متعالیه به صورتى مناسب با مبانى آن نظم و سامان یافته است: ملاصدرا که تقسیم شىء را به وجوب و امکان با مبناى اصالت وجود خود سازگار نمى دید، در مقام تقریر برهان از اصطلاح دیگرى استفاده کرد. وى مى گوید موجود یا غنىّ و بى نیاز است و یا فقیر و محتاج، و موجود محتاج بدون غنى نمى تواند تحقّق داشته باشد. خود برهان هم یا به صورت مستقیم و بر اساس امتناع تسلسل است، و یا به صورت غیرمستقیم و همراه با این دعوى که اگر همه چیز محتاج و فقیر باشند، اصلا موجودى تحقق نخواهد یافت. زیرا کثرت فقر، ثروت و بى نیازى نمى آورد و تا غنا و بى نیازى در میان نباشد، موجودات محتاج و فقیر، حظّى از وجود نخواهند داشت.
ملاصدرا و پیروان او، روح برهان ابن سینا را در قالب اصالت وجودى آن دمیدند،(124) و در این بازآفرینى خود را از بند تقسیم موجود به واجب و ممکن که آب به جوى اصالت الماهوى ها مى ریخت، رها کردند.(125(
برهان امکان (The Argument from contingency) در آثار اندیشمندان غربى، جزء براهین جهان شناختى (Cosmalogical.Arguments)است. از میان تقریرهاى متعددى که این برهان در غرب به خود اختصاص داده است، دو تقریر آکویناس و لایب نیتز شهرت فراوانى دارند; ما نیز به بررسى همان دو فقره بسنده مى کنیم. اما پیش از آن باید به نکته اى که کار مقایسه برهان امکان در سنّت اسلامى و غربى را آسان مى سازد، اشاره کرد.
در آثار اندیشمندان مسلمان برهان امکان از ره گذر اصل علّیت به اثبات وجود خدا مى پردازد. در منظر ایشان علّیت یکى از مقدمه هاى برهان امکان است، زیرا بر این اساس است که به جست و جوى علّت براى اشیاى ممکن مى پردازند; به بیان دیگر در جهان اسلام برهان امکان، مستقل از اصل علّیت نیست و به تصریح متکلم برجسته مسلمان، امام فخر رازى اصلا تقریر استوارى از برهان امکان بدون استفاده از اصل علّیت صورت نمى بندد، بلکه اصلا استدلال عقلى، بر وجود خداوند فقط از همین ره گذر ممکن است. اصل علّیت در صورت هاى مختلف استدلال عقلى، هم چون برهان محرک اوّل ارسطو، برهان حدوث متکلمان و برهان وجوب و امکان، مورد استفاده است و نمى توان گفت برهان خاصى به نام علّیت مستقل از برهان حدوث یا امکان یا ... وجود دارد