مقدمه
جهت تعریف بیابان بایستی مناطق خشک را شناخت و از آنجایی که ویژگیهای مناطق خشک زیاد است تعریف آن در یک جمله مشکل است . بنابراین بیابان را به صورتهای مختلف تعریف کرده اند .
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی « بیابان به سرزمینی گفته می شود که توان حیات و زیست موجودات در آن بدلیل کمی بارندگی بسیار محدود باشد . » و دو ویژگی عمده اغلب بیابانها کمبود بارش و تبخیر زیاد باشد .
اصطلاح بیابان زایی اولین بار توسط یک جنگل بان فرانسوی (آبرویل)در سال 1949 به کار گرفته شد. منظور او از کاربرد این اصطلاح بیان وضعیت بخشی از جنگل های بارانی آفریقا بود که با هدف تبدیل اراضی به مزارع کشاورزی و جنگل تراشی ، سوزانده شده و پس از رهاسازی به مرور درختچه زار و بوته زار تبدیل می شوند. تاآماده برای تبدیل شدن به اراضی زراعی وباغی گردند. او معتقد بود که چنین پدیده ای در مناطق حاره ای نیم مرطوب آفریقا باعث بوجود آمدن نوعی از بیابان در عرصه هایی که در گذشته پوشیده از جنگل بوده اند، می شود.پس از آن اصطلاح بیابان زایی توسط کارشناسان و پژوهشگران دیگری برای تبیین وضعیت تخریب اراضی در سایر مناطق بویژه در مناطق خشک توسعه و تعمیم یافت.
در کنوانسیون جهانی مبارزه با بیابان زایی در سال 1994 بیابان زایی چنین توصیف گردید: بیابان زایی یعنی تخریب اراضی نواحی خشک که ناشی از فاکتورهای متفاوتی شامل تغییرات آب و هوایی و فعالیت های بشری می باشد و یا به تعریفی دیگر تخریب اراضی به معنی کاهش یا فقدان کامل تولید بیولوژیک اقتصادی اراضی آبی و غیر آبی، مراتع و جنگل ها و دیگر اراضی،با توجه به کاربردشان، یا دیگر فعالیت های منتهی به فرسایش آبی و بادی خاکها در مدت زمان طولانی که باعث نابودی یا کاهش پوشش گیاهی گشته است.
برخی ازشاخص های بیابان زایی شامل کاهش اراضی پوشیده از پوشش گیاهی، افزایش سطح بازتاب اراضی، میزان کاهش گیاهان چندساله مخصوصاً درختان و بوته ها، تخریب و فرسایش خاک، توسعه تپه های ماسه ای، شور شدن و باتلاقی شدن خاک هاست .
سال(1996) از آن رو که هم به پیشنهاد دبیرکل سازمان ملل متحد، نام «بیابان و بیابان زایی» را بر پیشانی اش داشت و هم نخستین سال اجرای برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان زایی و کاهش اثرات خشکسالی درایران محسوب می شد، از دو منظر ملی و بین المللی واجد اهمیتی کم نظیر بود. هر چند بیابان زایی را سومین چالش پیش روی بشر در هزاره سوم لقب داده اند، اما به جرأت می توان ادعا کرد که بیش از هر عامل مستقل مخرب و کاهنده دیگری، مقبول ترین آرمان زمانه معاصر، یعنی «توسعه پایدار» را با چالشی جدی مواجه ساخته و شعارهای دولتی دستیابی به آن را به سخره گرفته است. در این میان، تهدید بیابان زایی در ایران زمین، کشوری که ابعاد آسیب پذیری و ناپایداری عرصه های طبیعی اش از همیشه بحرانی تر به نظر می رسد،نه تنها در سطح منطقه که در تمامی کره زمین و در مقایسه با اغلب کشورهای جهان پیش برنده تر وخطرسازتر می نماید. سیطره 7/89 درصدی سرزمین های خشک، کمبود فاحش ریزش های آسمانی به نسبت میانگین های جهانی، پراکنش ناهنجار مراکز جمعیتی و عدم تناسب آن با اندوخته های آبی کشور، ضریب تغییرات فاحش اقلیمی آن از میانگین های درازمدت سالانه، وجود شناسه های غیرقابل انکار فقر در تمامی ابعاد پنج گانه پایداری (بوم شناختی، سکونت گاهی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی)، به همراه میل شدید کشور به توسعه و جبران عقب ماندگی های اغلب تحمیل شده ماضی به هر قیمتی، بخشی از مهم ترین دلایل شتاب ویران گر بیابان زایی در گستره زادبوم مشترک و عزیز ماست.
با این وجود بر این باوریم که نفرت ما از بیابان زایی، نباید منجر به تزلزل اراده و کاهش علاقه ما در حفظ و پایداری بیابان ها و کویرهای منحصر به فرد کشور شود. چرا که همین سرزمین های خشک و همین بیابان ها و کویرهای سوزان و پهناور که در برهنگی شاید نظیر نداشته باشند، از ثروت هایی دیگر و کمتر شناخته شده بهره مند هستند که در مقایسه با چیزی که به واسطه دارا بودنشان از دست داده ایم، بسیار عظیم و گرانسنگ هستند، ثروت ها و مزیت هایی که برای دیدن و بهره گیری از آنها فقط کافی است از آنجایی که همیشه ایستاده ایم، تکان خورده و منظر دیدمان را تغییر دهیم. دستاوردی که طنین نزدیک شدن گام هایشان را با نام گذاری سال 2007 با عنوان «بیابانزایی وتغییراقلیم : دو چالش جهانی» به خوبی می شود شنید.
بیابانزایی، به مفهوم تخریب سرزمین، تخریب زوال اکوسیستم های طبیعی یاکاهش توان تولیدبیولوژیک اراضی درمناطق خشک، نیمه خشک وخشک نیمه مرطوب است. بیابان زایی پدیده ای پیچیده، خزنده، موذی و چند بعدی است که علاوه برعوامل طبیعی ، عوامل انسانی نیز،ازاصلی ترین عوامل بیابانزایی محسوب می گردد. ازمهمترین عوامل طبیعی بیابانزا می توان به ویژه عوامل اقلیمی همچون میزان وپراکنش نامناسب زمانی ومکانی نزولات آسمانی،تبخیر وتعرق سالانه زیاد-30تا40برابر متوسط بارندگی سالانه در مناطق بیابانی-، طول دوره نسبتاً کوتاه برگشت خشکسالی واستمرارآن، طوفان های بادموسمی ونیزخاک حساس به فرسایش، فقرپوشش گیاهی، لغزش ورانش زمین اشاره نمود. همچنین ازمهمترین عوامل انسانی بیابانزا بعنوان عوامل قابل کنترل ومدیریت می توان به عدم تعادل موجودوظرفیت مراتع، بوته کنی وتخریب جنگلها ومراتع، تبدیل وتغییرغیراصولی کاربری اراضی، تخریب سرزمین ناشی ازبرداشت معادن سطحی، آیش بلندمدت اراضی حساس به فرسایش، برداشت بی رویه ودرنتیجه افت سطح سفره های آب زیرزمینی، شخم درجهت شیب دیمزارها، شیوه های نامناسب آبیاری و...اشاره نمود.
فرآیند بیابانزائی
بیابانزائی یک حادثه یا اتفاق نیست که ناگهان روی دهد، بلکه یک روند است. در حقیقت بیابانزائی پدیدهای است که نمایانگر یک سیر تحول از خوبی به سمت بدی و از آبادانی به سمت ویرانی است.بیابانزائی را میتوان شبیه یک بیماری دانست که توان تولید زمین بارور را کاهش میدهد و زمینه را برای نابودی قابلیتها و کاهش ظرفیتهای تولیدی فراهم میسازد و اگر بهطور منطقی با آن مقابله نشود، آنچنان شدتی میگیرد که باعث انهدام قابلیت زمین و نابودی کامل توان تولیدی آن میشود و در نهایت به مرگ زمین میانجامد که چیز تازهای نیست و هماکنون در نقاط مختلف جهان در شرف وقوع و ظهور است.برای برخورد با معضل جهانی افزایش بیابانها، عهدنامهای با عنوان ”کنوانسیون جهانی مبارزه با بیابانزدائی“ تدوین شده است که اهداف این کنوانسیون در راستای جلوگیری یا کاهش تخریب زمین و احیاء زمینهائی که تاحدودی تخریب یا بیابانی شدهاند، میباشد.از سوی دیگر، بیابانزائی نتیجه تأثیر پیچیده مجموعهای از عوامل فیزیکی، شیمیائی، بیولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در سطوح مختلف اعم از محلی، منطقهای و بینالمللی است.در واقع نابودی منابع آب، خاک و پوشش گیاهی در نهایت منجر به فروپاشی نظامهای سیاسی و اقتصادی این جوامع میشود. از اینرو عدهای از متفکران بر این باورند که علت اصلی سقوط و فروپاشی بسیاری از تمدنهای قدیمی بینالنهرین، مصر، هند و بخشهائی از آسیای جنوبشرقی را میباید در بیابانزائی و نابودی منابع طبیعی و پسرفت توان تولیدی آب، خاک و پوشش گیاهی این منطقه جستوجو کرد.بیابانزائی پدیدهای نیست که گریبانگیر گروه خاصی از یک جامعه باشد، بلکه نظامهای شهری و روستائی، زن و مرد، کوچک و بزرگ را نیز در برمیگیرد. به تعبیری بیابانزائی سوراخی است در بدنه یک کشتی که همه سرنشینان این کشتی باید بیمناک باشند. بیابانزائی یکی از معضلات عمده زیستمحیطی در مناطق خشک کرهزمین است که به دلایل استفاده مفرط از زمین، چرای مفرط دامها، تغییرات اقلیمی، خشکسالی، آبیاری نادرست و جنگلزدائی رخ میدهد.از دیگر شاخصهای تشخیص انهدام خاک و بیابانزائی، کاهش تولید بیولوژیک اعم از کمی یا کیفی است. در مناطق خشک بهطور طبیعی میزان بارش در طی زمان، دارای نوساناتی است در نتیجه وقوع پدیده خشکسالی بهعلت بارش کمتر از حد میانگین، امری محرز است.لذا با توجه به موارد فوق، برای دستیابی به اهداف عملی در زمینه بررسی علل بیابانزائی میبایست به فرایندهای زیر توجه کرد:
۱) زوال پوشش گیاهی ۲) فرسایش آبی و بادی ۳) کاهش موادآلی خاک و شور شدن خاک ۴) تجمع موادسمی برای گیاهان و حیوان در خاک.
بیابان زایی طبیعی:
فقدان پوشش گیاهی ولایه محتوی موادآلی(که جاذب رطوبت باشد) سبب می شودکه درخاکهای مناطق خشک ماندگاری وجریان آب درسطح بیش ازنفوذ آن درخاک باشد همین امرسبب می شودکه درمناطق خشک با وجودمقدارکم بارندگی اثرجریانهای آب به صورت گسترده و وسیعی در سطح زمین ظاهرشود.سیلابهای مناطق خشک ایران که هرساله باعث نابودی و ویرانی قسمتی از این سرزمین می شود نمونه گویای این موضوع می باشد مخصوصاً با ازبین رفتن پوشش گیاهی این مناطق خسارت چندین برابرمی شود.به طورمثال خسارتی که براثر سیل سال1371 به بیش از یازده استان ایران واردشده پس از زلزله بهار سال1369 استانهای شمالی وشمال غربی ایران(گیلان وزنجان)سنگین ترین صدمه بوده است.درجریان این سیل بیش ازپانصد نفرجان خود را ازدست داده ونزدیک به یک میلیارد دلار خسارت به مردم این مناطق وارده شده است.
مهمترین عوامل طبیعی یاعوامل محیطی بیابانی شدن اراضی در ایران را می توان بقرار ذیل بیان نمود:
1 عواملی اقلیمی: از جمله عوامل اقلیمی بیابانزا در ایران عبارتند از:
· متوسط بارندگی سالانه پایین: متوسط بارندگی سالانه ایران حدود 30 درصد متوسط جهانی است.