افسردگی
افسردگی با علائمی چون احساس غمگینی، شکست، ناراحتی و کلافگی، هیجان و استرس، بی علاقگی به همه چیز و گاه همه کس مشخص میشود؛ در واقع بیمار با بیان این علائم، ناراحتی خود را بروز میدهد.افسردگی مجموعهای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز میکند. برای بیماری افسردگی هیچ علت قطعی و روشنی نمیتوان متصور بود، در برخی موارد یک زندگی پر استرس میتواند محرکی برای افسردگی شود و در برخی موارد علت کاملاً به شخصیت فرد مربوط است. در کل به نظر میرسد که افسردگی بدون یک علت تعیین شده مشخص و به طور خود به خودی روی میدهد
[ویرایش] علائم
از دست دادن علاقه و ناتوانی از لذت بردن، احساس ناامیدی؛ بیحالی و خستگی، بیخوابی، اندیشیدن به مرگ یا خودکشی، بی قراری، اقدام به خودکشی، زودرنجی، احساس گناه و بیارزشی، خواب زیاد یا ناراحت، فقدان علاقه یا لذت بردن از سرگرمیها و فعالیتهایی که سابقاً (برای فرد) لذت بخش بودهاند، شامل روابط جنسی، بی انگیزگی، زود خسته شدن، اشکال (در) تمرکز کردن، دیوانگی / شیدایی، شادی غیرطبیعی یا بیش از حد، اندیشههای بزرگ غیر طبیعی، احساس گناه شدید به خاطر وقایع بیاهمیت یا خیالی، سردردها، اختلالات گوارشی، و درد مزمن، پر گویی، یبوست، زودرنجی غیرعادی، افزایشِ میل به روابط جنسی، مشکل یکباره به گریه افتادن بدون توضیح مشخص، مشکل در تصمیمگیری؛ مشکل در تمرکز، رفتار اجتماعی نامناسب، خوشحالی ناگهانی پس از احساس نومیدی طولانی مدت، گوشهگیری از خانواده و دوستان، عدم توجه به ظاهر خود. (۱).
[ویرایش] علل و دلایل
استرس: وقایع پراسترس زندگی، به ویژه از دست دادن یا تهدید به از دست دادن یک فرد محبوب با شغل میتواند محرک افسردگی باشد. عوامل اجتماعی: نارضایتی از جامعه و عوامل روانی مرتبط با اجتماع نیز میتوانند نقش داشته باشند. شخصیت: صفات شخصیتی خاصی مانند اعتماد به نفس پایین و وابستگی شدید، بدبینی و حساسیت در برابر استرسها میتواند فرد را مستعد افسردگی نماید. شخصیتی وسواسی، منظم و جدی، کمالگرا، یا شدیداً وابسته نیز احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش میدهند. ارث: محققین چند ژن را که ممکن است با اختلالات دو قطبی مربوط باشند را مشخص کردهاند، آنان به دنبال ژنهایی میگردند که با سایر اشکال افسردگی مرتبط باشند. اما همه افرادی که سابقه فامیلی افسردگی را دارند به این اختلال دچار نمیشوند.(۲)اعتیاد: الکل، نیکوتین و سوء استفاده از مواد، کارشناسان تصور میکردند افراد افسرده الکل، نیکوتین و داروهای تغییر دهنده خلق را به عنوان راهی برای کاهش افسردگی استفاده میکنند. اما در واقع استفاده از این مواد میتواند با افسردگی و اختلال اضطرابی مرتبط باشد. داروها : استفاده طولانی مدت از برخی داروها مانند داروهایی که جهت کنترل فشار خون استفاده میشوند، قرصهای خواب یا قرصهای پیشگیری از بارداری میتوانند علائم افسردگی را در بعضی افراد ایجاد کنند. مصرف قرصهای ضد بارداری تاثیر مستقیم در افسردگی زنان دارد[نیازمند منبع].
بیماریها : ابتلا به یک بیماری مزمن، مثل بیماری قلبی، سکته مغزی، دیابت، سرطان یا آلزایمر باعث میشود که فرد در خطر بیشتری برای افسردگی قرار بگیرد. مطالعات یک ارتباط ثابت نشده بین افسردگی و بیماری قلبی را نشان میدهد[نیازمند منبع]. افسردگی در بسیاری افرادی که حمله قلبی داشتهاند اتفاق میافتد. افسردگی درمان نشده میتواند شما را در خطر بیشتری برای مرگ در سالهای اول پس از سکته قلبی قرار دهد. ابتلا به کم کاری تیروئید حتی اگر خفیف باشد هم میتواند باعث بروز افسردگی شود.(۳)
شکست در زندگی: شکست در کار، ازدواج، یا روابط با دیگران میتواند باعث بروز افسردگی شود، مرگ یا فقدان یکی از عزیزان، از دست دادن یک چیز مهم (شغل، خانه، سرمایه)، تغییر شغل یا نقل مکان به یک جای جدید، انجام بعضی از اعمال جراحی مثل برداشتن پستان به علت سرطان، گذر از یک مرحله از زندگی به مرحلهای دیگر، مثلاً یائسگی یا بازنشستگی. (۴)
[ویرایش] درمان
یک رژیم غذایی طبیعی و متعادل، خرد کردن کارهای بزرگ به کارهای کوچک، حق تقدم (برای) برخی (کارها) قرار دادن و انجام دادن هرآنچه که میتوانید به همان اندازه که میتوانید، ورزش معتدل (ملایم)، رفتن به یک سینما، شرکت کردن در یک (مراسم) مذهبی، اجتماعی، یا سایر فعالیتهایی که ممکن است به شما کمک کنند، صحبت و همنشینی با دوستان و خانواده، خودداری از مصرف الکل، برخورداری از رژیم غذایی متعادل و کمچرب، مثبت اندیشی، تماشای فیلمهای خندهدار و شاد، رفتن به مسافرت، سهیم شدن در فعالیتهایی که میتواند احساس بهتری برای شما بهوجود بیاورد. (۵).
[ویرایش] افسردگی در ایران و جهان
شواهد زیادی وجود دارد که افسردگی در جوامع مدرن، بالاخص در میان جوانان رو به رشد است.در نظام های ایدئولوژیک ، ایدئولوژی خودش را در تمام عرصه های اجتماعی و شخصی عرضه می کند و همواره برای مسائل موجود پاسخ هایی آماده دارد.نظام ایدئولوژیک ، از طریق گزینش ها و فیلتر های مختلف افرادی را برمی گزیند که ایدئولوژی را اجرایی نمایند.در این گونه حاکمیت ها فرد همواره با نباید ها ،نکن ها و محدودیت های بسیاری،که نه برآیند عمومی بلکه خواست طبقه حاکم (که تولید کننده ایدئولوژی هستند) است ،رو به رو می باشد.تعیین الگوهای حکومتی و مذهبی برای حریم فردی یا اجتماعی افراد، از مهمترین دلایلی هستند که فرد خود را زیر فشار روانی حس میکند. تبلیغ هنجارهای رفتاری و زیستی خاص از سوی مسئولان اداره کشور،شهروندان را از همان کودکی وادار می نماید تا تنها چند کنش را برگزیند. اجبارهای اجتماعی و اقتصادی برای قرار دادن افراد در چارچوبی ایدئولوژیک و از پیش تعیینشده یکی از مهمترین دلایل بههم خوردن تعادل روحی فرد است.آن هنگام که فرد به دلیل محدودیت های ایجاد شده خود را قادر به ارضای نیازهای انسانی و طبیعی خود نمی بیند ، امیالش سرکوب و دچار سرخوردگی می شود که این خود مهمترین عامل ایجاد افسردگی است.پاسخ های آماده و غیر کارشناسانه و سلیقه ای که تنها بقای حاکم را دنبال می نماید و پیچیدن نسخه هایی عمومی بی آنکه تفاوت ها و نیازهای مختلف انسانی را در نظر بگیرد باعث ایجاد محدودیت های بسیاری برای فرد می گردد که نتیجه ای جر افسردگی و سرخوردگی در بر ندارد.به همین خاطر بر خلاف برخی از ادعاهای موجود ،در حکومت های ایدئولوژیک فرد به میزان بسیار بیشتری در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارد.آمار ها و تحقیقات موجود نیز موید این موضوع هستند.به عنوان مثال در بر طبق آمار رسمی بیش از 80% از مردم ایران دچار افسردگی هستند و 40 % از افسردگی حاد رنج می برندو دومین بیماری رایج در ایران پس از بیماریهای قلب و عروق، اختلالهای روانی هستند.تحقیقات دانشگاه میشیگان حاکی از آن است که کشور دانمارک و بعد از آن اغلب کشور های منطقه اسکاندیناوی که از نطر شاخص های دموکراسی و آزادی در سطح بالایی قرار دارند شادترین کشورهای دنیا هستند و میان میزان شادی و دموکراسی کشورها همبستگی وجود دارد.(آمار برگرفته از هفته نامه سلامت-شنبه 22 تیر 87)متاسفانه اید ئولوژی حاکم در ایران شادی و تفریح و لذت بردن را بر نمی تابد به گونه ای که افراد با اعتقادات مذهبی اغلب از پس خنده ، شادی و لذت دچار نوعی عذاب وجدان می گردندو شرکت در مراسم عزاداری و گریه و زاری را به عنوان ارزش تلقی می نمایند..ایدئولوژی حاکم با اعمال نفوذ در تمام عرصه ها تا جای ممکن راههای تفریح و شادی را بسته تا جایی که فرد حتی در مراسم مهمانی شخصی و ازدواج مجبور از تبعیت از الگوهای مشخص است و ایدئولوژی تا جایی پیش رفته که موزیک این گونه مراسم را نیز از طریق تقسیم بندی به مجاز و غیر مجاز تعیین می نماید.این امر باعث شده جامعه از حداقل تفریحات محروم و حداقل نیازهای اجتماعی او سرکوب گردد.بدین طریق افراد جامعه در پوششی به نام افسردگی فرو می روند و سوء رفتارهایی همچون ریا کاری و تزلزل شخصیت را از خود بروز می دهند چرا که بهطور طبیعی همه ایرانیها در قالب ایدئولوژیک مورد نظر نظام نمیگنجند و اعتقادها و الگوهای حاکم را نمی پذیرند، اما برای اینکه بتوانند در جامعه زندگی کنند و معیشت خود را ادامه دهند، چارهای جز همزیستی و کنارآمدن ندارند. از روی مصلحت با ایدئولوژی حاکم دست به سازش زده و تظاهر کنند. مثال رعایت حجاب، عمومی ترین نمونه است که چون اجباری است همه از آن تبعیت میکنند.افسردگی موجب کاهش کارکرد و اختلال در رفتار شهروندان میشود. موجب کاهلی، سستی، اضطراب و عدم بازدهی فردی در سطح اجتماع میشود. خود این امر از نظر اقتصادی، آسیب کلی به جامعه میزند. از یکسو تنظیم روابط افراد در جامعه را مختل میکند و موجب افزایش جرم و در جامعه میشود. از دیگر سو، هزینه تنظیم روابط اجتماعی و برقراری امنیت اجتماعی و ایمنی فردی را افزایش میدهد.اما اینکه آیا آسیبهای اجتماعی و روانی شرایط موجود، میتواند به گسست در ارزشها و رفتارهای عرفی منجر شود سوالی است که دکتر قره باغی پاسخ آن را با اشاره به قانون طلائی جوامع انسانی و تکامل اجتماعی بیان می کند. اینکه هیچ جامعهای هرگز به قهقرا بازنمیگردد: «چندگانگی ارزشها، روند پیشرفت جوامع را آهسته میکند، اما منجر به متوقف شدن فرآینده پیشرفت نخواهد شد. جامعه ایران در حال حاضر با این مشکل مواجه است. هرگز در هیچ جامعهای، سابقه نداشته که هنجاری به طریق دیکتهشدن از سوی نظام سیاسی جا بیفتد. در نظام شوروی سوسیالیستی سابق، طی هفتاد سال حکومت جبارانه حزب کمونیسم، چنین اتفاقی نیفتاد. جوامع از جمله جامعه ایران، در برخورد با هنجارهای دیکتهشده، آسیبهایی خواهند دید. از جمله همین اختلالهای رفتاری، شخصیتی یا روانی. اما بدون تردید، با سپری شدن دوران منع، مردم و جامعه به هنجارهای معمول و عرفی خود بازمیگردند.»بسیاری از افسردگی های فعلی در ایران، ریشه در محدودیت های شدید زنان در بعضی جوامع سنتی ایرانی دارد که با مدرن شدن نسبی این جوامع، این آمار می تواند کاهش قابل ملاحظه ای یابد. بر طبق نظر سازمان بهداشت جهانی، تا سال ۲۰۲۰ افسردگی به دومین عامل مرگ ومیر در جهان بعد از بیماریهای قلبی تبدیل می شود و این به نوعی خود بیانگر مشکلی بزرگ در روند حرکتی بسیاری از فرهنگ ها و کشورهاست، روندی که در کنار ایجاد ثبات و امنیت شاید نتوانسته است موجبات شادی بیشتر مردم را فراهم نماید. در حالی که یک ایرانی در ایران معمولاً به علت اختلال در بسیاری از سیستم های زندگی خود استرس زیادی در زندگی روزمره تحمل می کند، در عوض در زندگی خود هیجان زیادی هم حس می کند و کمتر دچار حس تنهایی و گوشه گیری می شود.
افسردگی چیست؟
کاربر محترم این مطلب در دو قسمت ارائه خواهد شد.
افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است. افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد. افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد:بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند. Depression که غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می کند. افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می کند. افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان کننده است. افسردگی یک نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.
املاک های تشخیص افسردگی عبارت اند از:
1- افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریباً هر روز.
2- کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.
3- کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.
4- بی خوابی یا پرخوابی در غالب شب ها.
5- افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.
6- خستگی یا کاهش انرژی.
7- احساس بی ارزشی یا گناهکار بودن.
8- کاهش توان اندیشیدن یا تمرکز ذهن و تصمیم گیری.
9- اندیشیدن به مرگ ( نه ترسیدن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن ، یا اقدام به خودکشی با طرحی از پیش ریخته.
داشتن حداقل پنج علامت یاد شده برای ابتلا به افسردگی کبیر کافی است. ولی علامات مرضی یک و دو باید جزء آن علامت باشند. افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه افراد مبتلا به افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در افراد مختلف متفاوت است.